یه بار یه مغازه خشک شویی دیده بودم که پتوهایی که جلوی مغازه اش آویزون کرده خیلی تمیزن از کارش خوشم اومد روتختیمو برداشتم بردم یه مسیر نسبتا دور نسبت به خونمون رو ماشین هم نداشتم هلک و هلک پیاده رفتم تا اونجا و روتختیمو دادم به آقاهه که پیر هم بود وگفتم عجله دارم اگه میشه زود تحویلم بدین یک هفته بعد رفتم دیدم روتختی رو خیلی تمیز شسته خوشم اومد چندتا پتو هم داشتم اونارو هم برداشتم و دوباره رفتم پیشش و گفتم آقا اون سری خیلی تمیز شسته بودین از کارتون راضی بودم اینارو هم آوردم براتون...پیرمرده یه چیزی رو کاغذ نوشت داد دستم گفت:دخترم ببخشید من خشکشویی نیستم اینجا پتو فروشیه سری قبلم روم نشد بهت بگم پتویی که آورده بودی رو بردم دادم این آدرس شستن ولی پام درد میکنه دوباره نمیتونم برم ببخشید...
دلم میخواست زمین دهن باز کنه منو ببلعه از خجالت تا خونه سینه خیز اومدم🥺😁