والا زیاد سوتی میدم
ولی خب نمیدونم هیچکدومشونو الان یادم نمیاد
اما سوتی ی بنده خدایی یادمه چندین سال پیشو
رفته بودیم با رفیقم داروخونه یادم نیست چی میخواستیم بگیرم اما اونجا بودم بعد یهو دیدم چندتا جوون جلو در داروخونه باهمکلنجار میرفتن یهو یکیشون اومد تو نمیدونم چی میخواست واقعا ماهم همونجا برپا بودیم یهو این زد رومیز به این اقاهه که دارو میاورد گفت که همون همیشگی لطفا ی جوری گفت اصلا پر از غرور گفتم الان چی میخواد براش بیاره
اینقد عجیب گفت که ما منتظر بودیم ببینیم چی میخواد یهو دیدم اقاهه رفت ی بسته شیاف اورد براش 😐🤣🤣 ماهم جلو خودمونو نتونستیم بگیریم از خنده پسره هم اصلا خودش هنگ کرد فکرشو نمیکرد اینجوری بشه یهو گفت ممنون و سریع فرار کرد 😂😂🤦🏻♀️