از وقتی یادمه و دوسالش بود خونه من بود و اذیتم میکرد تا الان که هشت سالشه و چندساله که بچه دار شدم و داره دخترمو اذیت میکنه ، با خانواده شوهرم توی خونه سه طبقه زندگی میکنم خواهر شوهرم چه اون موقع که با شوهرش بود همش اینجا بود و دخترش انداخته رو سرمن الان که یکساله طلاق گرفته و اینجا زندگی میکنه اینقدر گریه کردم و خدارو صدا زدم ، از این عذاب مگه من چه گناهی کردم باید تاوان بچه دار شدن یکی دیگه رو پس بدم این بچه عقده ای رو من باید تحمل کنم میندازمش بیرون خواهر شوهرم میاد بهم میگه یا شوهرم میگه این کار نکن بذارم بیاد هم عقده هاش تمومی نداره به خدا فقط اسمش بچه 8 سالس کاراش و حرفاش بگم باور نمیکنید اینم بگم خواهر شوهرم خودش آدم خوبیه و خیلی مهربونه و بچه اش رو میشناسه ولی روش حساسه نمیشه چیزی به بچه اش بگی . همش ملاحظه اون میکنیم منو شوهرم و گرنه هم شوهرم هم من از این بچه دل خوشی نداریم و فقط بخاطر خواهر شوهرم بهش محبت میکنیم یا سکوت کردیم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
چیکار میکردی که خوشش نمی اومد ازت مشکل از شما بوده یا ایشون ؟ من پنج تا بچه خواهر شوهر دیگه هم دارم عاشق اونام به عشق اونا میرم خونه خواهرشوهرام ولی این یکی واقعا پدرمو دراورده ، از وقتی بچه بود خیلی بهش محبت کردم ولی خیلی شرور بود لوازم آرایشیم خراب میکرد لوازم آرایشیم میدزدید میبرد به مادرش میداد فحش میده مادرش رو که میبینه بهم میگه خوراکی بده توی کمد دیدم داری ، الان هم دخترم رو اذیت میکنه دخترم همیشه از دستش گریه میکنه و میگه مامانم همش سرم داد میزنه و میگه همه ازتو نفرت دارن . شلوارش رو درآورده توی مدرسه لخت رقصیده همه مادرا اعتراض کردن و......