عجیب ترین خوابی بود که تا به حال دیده بودم.
بهتره بگم همه جا سیاهی مطلق بود اما میدونستم یه جایی مثل زیرزمین هستش. صدای گریه های بلند یه مرد به گوش میرسید که صداش ناشنا بود. اونقدر بلند گریه میکرد که گوشام سوت میکشید و گریه هاش از روی درد و درماندگی بود.
تو خواب هم فهمیدم که خوابم، هر چقدر تلاش کردم که از خواب بیدار شم، نمیشدم. که یهو چشمم رو باز کردم و از خواب پریدم. اما یه نفر مدام تو ذهنم تکرار میکرد: اون به کمکت نیاز داشت، اون به کمکت نیاز داشت.
صداش انگار مثلا برای من نبود با اینکه بیدار شده بودم از خواب.
به لطف این خواب تا صبح نتونستم چشم رو هم بزارم. این جور خواب ها نشون چین واقعا؟ بدنم تا الان اینجوری مور مور نشده بود🥲