لحظه ای هم برای خودم (تمرینات خویشتن دوستی)

ممنون دلبرکم😘

مرسییییییییی هدای مهربونم عشق منی ممنونم که به یادم بودی مهربانو

اسکرین گرفتم سر فرصت بخونم 

❤️✨🧿 خداروشکرررر واسه رفاقت قشنگت با گل دختر نازت 

مگخ‌میشه بیاد شما دوستای خوبم نباشم

خداحفظتون‌کنه

قربونت برم عزیزم.ساحل چند سالته؟

سلامممممممممم به همگی خواهرای  عزیزمممم خوبین ؟؟؟؟ وای چقدر دلم واسه اینجا واسه تک تک تون تنگ شده بود 

خداروشکر میکنم واسه بودنتون اللهم صل علی محمد و آل محمد ♥️ انشالله همیشه پر از خیر و پیشامد خوش باشین ♥️ 💘 

.. من همون روز مشغول ادامه پاکسازی کابینت ها بودم که یهو مادر شوهرم پدر شوهرم باهام تماس گرفته بودن همیشه خدا گوشیم سایلنت متوجه نشدم یهو حامد اومد خونه هراسون اصلا یه وضعی داشت معلوم بود یه چیزی رو داره ازم پنهون می‌کنه همش میومد روی سرم حالمو میپرسید یه جوری عمیق نگاهم میکرد  خیلی بهش شک کرده بودم دیگه ناچارا دستم به ادامه پاکسازی نرفت رفتم سراغ گوشیم که بیام بگم حامد چشه 😂😵‍💫چکارش کنم 

یهو واسه چی حدودا پونزده بار تماس بی پاسخ و پیامک مختلف که ساحل خوبی ؟؟ چرا جواب نمیدی و.. داشتم دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید یهو زنگ زدم پدر شوهرم اونم  جواب نمی‌داد نگو که من جواب ندادم توی راه خونه مون هستن و اصلا حواسشون به گوشی نیست 

دیگه اومدن و من همون لحظه داشتم با حامد بحث میکردم که چته چی شده 

نمیدونم قیافه م چطوری بود که ازم میترسید😂😂😂😂😂😂😂😂😂 مغزش کار نمی‌کرد حتی سناریو بسازه واسم 😂😂😂😂😂😂

پدر شوهر مادرشوهرم اومدن و من متوجه شدم یه مشکل بزرگ واسه یکی از عزیزام پیش اومده 

بابام یهو آپاندیسش سرکار به مشکل میخوره و میرسونن بیمارستان بعد از همون لحظه اول خانواده م به حامد میگن 

وای بچه ها خدا به من رحم کرد که بابام چیزیش نشد بخدا 

شما نمیدونین من چه حالی رو داشتم 

یکساعت بعدش زنگ زدن که چیزی نشده و الکی شلوغ کاری شده خداروشکر به بیمارستان رسوندن و الان همه چی امن و امانه اما مگه دل من آرام می‌گرفت 

اون لحظه تمام حال بدمو میزدم تو سر حامد که چیه من باید خونه م تهران باشه تو چرا نیومدی شهر ما زندگی کنی زود طلاقم بده ببینم  دیگه نمیخواااام😂😵‍💫😂😂😵‍💫😂😵‍💫😂😵‍💫مغزم قفل کرده بود بهم شوک وارد شده بود 

اصلا نصف بیشتر بیشتر حرف و واکنش هامو یادم نمیاد اینارو هم حامد شوخی می‌کنه تحویلم میده 

دیگه همون شب من اومدم کرمانشاه و الان هم کرمانشاه هستم خونه بابام 

پدر و مادر  شوهرم و حامد منو آوردن شما نمیدونین این راه رو چطوری اومدم انگار که اصلا تموم نمیشد و من نمیرسیدم 

فکر کنم توی هزیون هام اسم نی نی سایت و اینجا هارو هم آوردم چون مادرشوهرم طی مسیر بهم می‌گفت نت نداری میتونم بهت وصل کنم بری با نی نی سایت حرف بزنیا خیلی حالم بدبود 

فسقلیا هم انگار فهمیده بودن بی‌قراری میکردن 

دعا میکنم انشالله همیشه پدر و مادر و عزیزانتون به دور از بلا باشن تن سالم سایه شون همیشگی باشه واستون انشالله 

آقا من چند روز حرف نزدم این امشب رو ببخشین که انقد تایپ کردم معذرت می‌خوام 

نمی‌خواستم انرژی این مدت رو بگم که ناراحت شین اما مگه میشه من حتی اگه حالم حال جنون هم باشه باز اینجا شبیه خونمه و شماها تک تک تون شبیه خانواده‌ام ♥️

ممنونم که به یادم بودین 

هر لحظه تکرار جملات مثبت رو داشتم فقط بخاطر همینا بود که بی خبریم رو تحمل میکردم که برسم خودم با چشم خودم ببینم و دلم آروم بگیره 

سلام‌ساحلی...الهی بگردم، چ کشیدی...کاملا درکت‌میکنم🥺🫂الهی شکر ک الان‌حال باباتون خوبه،انشالله خدا همه پدر و مادرا رو حفظ کنه...اللهم‌صل علی محمد وآل محمد...

هممون فقط کافیه یه خار بره پای عزیزمون،دیگه از خود بی خود میشیم😄 قربون فسقلیا ک‌متوجه حال مامان‌ساحلشون‌شدن🧿💝

لذت‌میبریم‌با صحبتات عزیزم...

ممنون عزیزم 

خسته نباشی ازگل مهربون 🥰