اگر عوض نشده بود بخدا قسم فکر طلاق هم نمیکردم . ولی تنها امیدم بود دیگه اونم عوض بشه و دوسم نداشته باش برای چی کنارش باشم آخه ؟ اونم با اینهمه عیب ساده ترین چیزها رو هم بلد نیست برای نیاز های طبیعی و خیلی ریز هم باید کلی حال بد میکشیدم کلی روش غیر مستقیم به کار میبردم یاد بگیره
دلم یه زندگی میخواد که یکم من بشینم اون تلاش کنه یکی که عاشقم باشه واقعا نه اینکه فقط توجه منو بخواد خود منو بخواد
دیگه حتی مریض هم بشم تا نگم منو دکتر نمیبزه
ناراحت باشم و ناراحت بخوابم مهم نیست
بحث پیش بیاد تا من اعتراض نکنم براش مهم نیست
وسط حرف زدنم یهو سکوت کنم میبینم هیچی نمیگه انکار نه انگار اصلا گوش میگرده
از نظر مالی هم دهنم سرویس شد بس که این مدت همه جوره کنارش بودم
کلا یکی دیگه شده حدیدا دارم حرفای جدید میشنوم که با شنیدنشون فقط بغض میکنم و به روی خودم نمیارم
این زندگی دیگه درست نمیشه ... تبدیل شده به یادم بی عرضه و تماشا چی
منم که شدم جنازه متحرک