2777
2789
عنوان

در جلسه‌ی خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 3366 بازدید | 356 پست

خوی مقاوم و واکنش در برابر سختی ها 1

اگر مرد در برابر محرکها یا مشکلهای پیش آمده در زندگی مقاوم نباشد و فوری به هم بریزد و پریشان شده یا پرخاش نماید، امنیت را از خانه و خانواده دور می کند. اعضاء خانواده انتظار دارند در فشارها، سختی ها، بلاها، کمبودها و مشکلهای زندگی به ستون و پایگاه امن شوهر و پدر خانواده رو کنند و در سایه ی حضور مقاوم او، نگرانی ها را بشویند و دل محکم کنند. حال اگر مردی که باید در دشواری های زندگی، ستون مقاوم و امن آفرین خانه باشد خود زودتر و بیشتر از سایر اعضاء خانواده متلاطم شود و آشفته گردد، وضعیت امنیت چنین خانه ای چگونه است؟! هر قدر مرد در سختی ها و تلاطم های زندگی پایدارتر و مقاوم تر باشد خانه ی روشن تر و آبادتر و رو به رشدتری را مهیا میکند و ارزش وجودی خود را بهتر به نمایش می گذارد. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مرد مقاوم، دشواریهای بزرگ زندگی را کوچک و بی اهمیت معرفی میکند و در مواقعی که عضوی از خانواده با مشکلی اساسی روبه رو میشود با عرضه ی رفتار مقاوم و بی تلاطم خود به او نیز مقاومت و عبور از مشکل ها را یاد میدهد. مردی که پای بستر بیماری حاد فرزندش، قصه میخواند و بازی میکند و با شوخیهای خویش بیماری را حقیر نشان می دهد، علاوه بر سبک کردن رنج بیماری در فرزند خویش نگرانی و ناامنی را از دل و روح همسر و سایر فرزندانش می رماند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


چنین مردی یک جلوه ی بسیار متفاوت دارد با مردی که به واسطه ی سست بودن و عدم مقاومت خویش به شدت ملتهب شده و مدام از بدبختی و مصیبت حرف میزند و نشان میدهد با وجود این مشکل دیگر امیدی به بعد هم ندارد و آن قدر این آشفتگی خود را بزرگ میکند که گاهی همسر و سایر فرزندان در کنار مشکل عضوی از خانواده، مشکل بزرگترشان به هم ریختگی و ضعف مرد خانواده است و باید او را دلداری داده آرام کنند (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی مقاوم و واکنش در برابر سختی ها 2

  • صبح وقتی داشت در رب رو باز میکرد، دستش رو برید. حالا انگار خنجر خورده بهش
  • خونمون با مرکز استان یک ساعت فاصله داره. بعضی وقتها شاید  دو ماهی یکبار مجبور میشیم بریم اونجا. یک بار نشده با دل خوش برگردم یا کارهام رو تموم کنم. همیشه با داد میگه زود باش. خسته شدم از بس کلاچ و ترکز گرفتم. پام شکست. کمرم شکست. این چه شوهر مزخرفیه که من دارم. تا حالا این کلمه کلاچ و ترمز رو من از هیچ مردی نشنیدم. آخه تو چطور مردی هستی که یک رانندگی دو ساعته تو رو از پا درمیاره و انقدر نق به جونم میزنی و یه خرید رو به جونم زهر میکنی.
  • در برابر سختی های زندگی فوری بهم بریزه.
  • همیشه از بدبختی و مصیبت حرف میزنه
  • پسر اولم رو سزارین شدم. دو روز بعدش مجردی بدون اینکه بهم بگه رفت شمال. تو این هفته زایمان دارم گفتم باید کنارم باشی میگه مامانت پس برای چیه؟ میاد پرستاریت رو بکنه. همینم مونده من ازت مراقبت کنم.
  • شوهرم شخصیت ضعیفی داره و شدیدا دنبال جلب توجه به همین خاطر دوماه پیش یه خودکشی ناموفق داشته
  • آزمایش خون داده بودم حال نداشتم باهاش دعوام شد میگه خون دادی جونت رو که ندادی
  • خدا نکنه مریض شه، دیگه ول کن ماجرا نیست. یه ماه پیش سرما خورد تا یک ماه میگفت من سینه ام گرفته وقتی هم باهاش صحبت میکردیم صداش رو گرفته نشون میداد. دکتر ریه بردیم گفت خوب شده ولی شوهرم ول کن ماجرا نیست.
  • من هر موقع مریض بشم حتی اگه یه آخ بگم شوهرم میگه مریضی هات رو برای من نیار
  • بعضی وقتها که حالم بده باید یک شب بخوابم تا حالم خوب بشه. یعنی صبح که از خواب بلد میشم، حالم بهتره.
  • کسی از فامیل شوهرم عیادتم نیومد یه زنگ هم بهم نزدن که بپرسن چی شدی. شوهرمم خونه بابام پیاده ام کرد و رفت. مادرش بهش گفته بود تو چرا رفتی همراهش؟ وظیفه مادرش بوده. شوهرم هنوز دو روز از عملم نگذشته بود غر میزد که برگرد خونه ولی من نیاز داشتم کسی مراقبم باشه دورم شلوغ باشه. قهر کرد دیگه خونه بابامم به زور میومد
  • وقتی کمرش درد میکنه یا سرما خورده انقدر اه و ناله میکنه و انقدر قضیه رو بزرگش میکنه که نگو. از دکتر هم میترسه، هر چقدر میگم بیا بریم دکتر میگه من دکتر نمیام.
  • توی زندگیمونم هر مشکلی پیش میاد، انگار نمیفهمه چطور باید حلش کنه و خیلی خونسرد هیچ کاری نمیکنه و هرچی باهاش صحبت میکنی فقط توی صورتت مات و مبهوت نگاه میکنه
  • بچم مریضه. یه سالشه. بینیش کیپه و گریه میکنه. چند بار شوهرم رو بیدار کردم. اخر پاشد داد و بیداد کرد. خب من واقعا نمیتونستم براش قطره بریزم. اخرشم نتونستم
  • در مقابل بیمار شدن من بی تفاوته واکنشی نشون نمیده نه احساس ناراحتی نه کمکی نه غذایی
  • شوهرم میگه اگه بچم مریض شه، من اصلا طاقت ندارم بیمارستان ها رو بگردونمش.
  • آنفولانزا شدید گرفتم. محلی که بهم نداد هیچی تازه باهام قهر هم کرده. حالم ازش بهم میخوره از خودش ازین خونه
  • وقتی سرما میخوره، هر روز میره دکتر. نمیگه باید صبر کنم تا داروها اثر کنه. هر روز میره کلی آمپول، سرم و قرص میگیره و میبینه خوب نشده باز فردا میره.
  • تو مشکلاتمون سریع بهم میریزه نمیتونه خودش رو کنترل کنه. نمیتونه از حق خودش در برار دیگران دفاع کنه. خونواده ش هم هر چی میگن بهم هیچی نمیگه میگه منظوری ندارن با کسیم بحث کنه نمیتونه از خودش دفاع کنه
  • تو شرایط سخت تنهام میزارم وقتی بچه هام مریض میشن میره می‌خوابه. وقتی واسه بابام ک فوت کرد گریه میکردم حتی نیومد دلداریم بده. وقتی هوس چیزی کردم نخرید. ‌وقتی از بلندی میخواستم بیام پایین میترسیدم سرش تو گوشی بود. وقتی شبا بچم تب میکرد دکتر نمی‌برد و گفت ساکت شو میخوام بخوابم. ‌وقتی مریض بودم حالم رو نپرسید.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

خوی صبور 1

دیگر فایده ندارد، کار از کار گذشت، کارد به استخوان رسید. حالا که این طور شد همه چیز تمام شد، این زندگی دیگر فایده ندارد این رفتار تحمل کردنی نیست، دیگر دوستت ندارم طلاق تنهاترین راه است، به بن بست رسیده ایم، دیگر همه چیز تمام شد من بریده ام، اینجا آخر خط است، آن چنان نشانت دهم و .... عبارتهایی نظیر این بیانگر مردی ست که سهمی از صبوری ندارد و در اولین قدم، از آخرین اقدام حرف می زند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


گاهی دیده اید مردانی را که در برابر مثلاً تأخیر چند دقیقه ای خانمش در موعد و قراری که داشته اند، از بروز یک مصیبت در زندگی حرف میزند! یا مثلا واکنشش به شکستگی یک ظرف توسط فرزند طفلش طوری است که گویا یک اتفاق به شدت ناگوار بروز کرده است! نمره ی درسی نامناسب کودکش تاب و تحملش را تمام میکند و واکنش به شدت نامناسبی را بروز میدهد! یا از یک کوتاهی و غفلت خانواده ی زن انتظار دارد که روابط قطع شوند و ارتباط با خانواده‌ی همسر را رها میکند! محیط کارش را به خاطر یک رفتار نامطلوب کارفرما ترک می کند یا با اولین مانعی که در مسیر هدفش میبیند خیال می کند همه ی راهها بسته شده اند و مصیبت به نقطه ی جوشش رسیده است. سؤال اساسی این است که آیا مردی با چنین خوی بی صبر و کم طاقت میتواند خانه و خانواده ای را مدیریت کند و کشتی خانواده را ناخدایی کند؟ رفتار او که ستون خانه و اعضاء آن است چه بر سر احساس و ادراک خانواده اش می آورد؟! (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مردی میتواند سایه ی امنیت را بر سر کسانش پهن کند که صبور و پرطاقت بروز کند و در تلاطم های زندگی لبخند صبوری و پرطاقتی خویش را تقدیم خانواده کند. حضرت علی (ع) که خود قله ی صبر و پایداری ست و استخوان در گلو و خار در چشم مؤمنان را راهبری می کند، در تعریف مقام صبر، آن را رأس هر خوبی معرفی میکند و می فرماید: مؤمن حقیقی کسیست که اگر قلبش مالامال از حزن و فشار و بلا باشد، صورتش غرق لبخند است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی صبور 2

  • شوهرم خیلی بی صبر و حوصله است. اگه باهاش برم بیرون 3 تا کار داشته باشم یکی رو جرات دارم بگم، دومی رو با ترس میگم و سومی رو اصلا جرئت نمیکنم که بگم. میگه وقت من رو گرفتی، حالا واجب بود این خریدت، من رو توی گرما کاشتی، زودباش. همون یه کارم صبر نمیکنه که درست انجام بدم. رفته بودیم بانک کارم توی بانک تموم شد رفتم توی ماشین نشستم و خواستم امتحان کنم ببینم مشکلم حل شد بهش گفتم صبر کن و صبر نکرد و حرکت کرد تا من امتحان کردم، رسیده بودیم یه خیابون دیگه. هر چی بهش گفتم برگرد کارم درست نشد دیگه برنگشت.
  • آدمیه هر وقت میریم با هم خیابون سر اینکه من فرز نیستم، جلو بقیه سرم داد میزنه. خب من ذاتا اینجوریم نمیتونم مثل اون تند راه برم. یه ذره دیر از ماشین پیاده میشم بچه بغلم سرم داد میزنه. در ماشین رو حواسم نیس یکم محکم میزنم داد میزنه
  • خونه پدر شوهرم زندگی میکنم. طبقه بالا دو واحدی و واحد کناری خواهرشوهر نشسته. دیشب خواهر شوهرم صدام کرد بهش ذغال برای قلیون بدم. شوهرم گفت بده زود برگرد. رفتم ذغال دادم خواهرشوهر دوتا سوال پرسید کلا ۳ یا ۴ دقیقا آنجا بودم. یادم رفت من ی بچه ۴ ماه دارم تا برگشتم شروع کرد داد زدن گفتم زود برگرد چرا به حرفم اهمیت نمیدی. چرا برات مهم نیست چی میگم. مگه نگفتم زود برگرد. من تا صدات میکنم باید زود جواب بدی یا زود بیای ببینی چکار دارم. خیلی حالم بد شد احساس کردم خدمتکار یا حیوان خونگیشم که صدام کرد من بدوام
  • شوهرم یه کلمه با بچم حرف نمیزنه مگه بخواد غری بهش بزنه. اینقد دخترم دورش میپلکه که عصبی میشه. میگم جوابش رو بده. یه سوال داره صد بار باباش رو صدا میکنه و تا من نگم، جوابش رو نمیده. شاید پنج دقه اونم با عقده باهاش بازی میکنه تو بازی فقط تحقیرش  میکنه
  • بچم20 ماهشه آب ریخت زمین. یه جوری زد زیرگوشه بچه و داد زد و بچه رو هول داد. الهی بمیرم بچم داشت سکته میکرد. به هق هق افتاده بود. بهش میگم این بچس متوجه نمیشه میگه به توچه. بچه خودمه دوس دارم بزنمش
  • بچم نزدیک ۳ سالشه. گریه میکرد بهونه میگرفت شوهرم اومد سمتش داد زد یه دونه محکم بچه رو زد. سریع رفتم جلوش که بچه رو نزنه. جلو همه یه دونه محکمم کوبید به کمر من جوری زد که همونجا اشک تو چشام جمع شد و برگشت گفت صد دفعه گفتم به تو ربطی نداره من میزنمش.
  • دوتا بچه دارم یه دختر ۱۰ یه پسر ۳ خیلی شیطون و جلف هستن. شوهرمم که از سرکار میاد اینا رو یا دعوا میکنه یا با مگس کش دنبالشون میکنه ولی نمیزنه فقط ‌میترسونتشون مثلا....و سروصدا میکنه. مغزم نمیکشه. میگم مرد درسته تو خسته ای ولی منم از صبح با بچه ها سرو کله میزنم حوصله سروصدای دوباره ندارم
  • نمیذاره مغازه ها رو بگردم. وقتی چیزی پسند نمیکنم، جای اینکه درک کنه پسند نکردم و مغازه ها چیزی نداشتن که بخرم، میگه تو میخوای اذیت کنی. شاید بگین خب خودت تنها برو. ما توی شهرستان زندگی میکنیم و برای خرید لباس مجبوریم بریم مرکز استان و مرکزاستان هم مغازه ها کنار هم نیستن و باید با ماشین خیابونها رو گشت.
  • شوهرم کم طاقته. برای خرید و دکتر صبور نیست. یکم دیر میکنم اعصابش خورد میشه، عجله به من میده، زود باش دیگه، بجنب دیگه، چقد طولش میدی دیگه روانم رو بهم میریزه. محیط کارش رو به خاطر رفتار بد رئیس ترک کرده.
  • شوهرم همیشه هولم میکنه، میگه وقتی گفتم آماده شو بریم بیرون باید ۱۰ دقیقه ای آماده شی، الان یکم طول کشید بیرون رفتنمون رو لغو کرد برگشت لباساش رو در اورد
  • شوهرم از بازار رفتن خوشش نمیاد و میگم پول میدم، خودت برو
  • وقتی میریم بازار شوهرم انتظار داره که مغازه اول خرید کنیم و برگردیم.
  • سوار ماشین شدیم، فراموش کردم چیزی از توی خونه بیارم بهش میگم صبر میکنی دو دقیقه برم بیارم. دعوا میکنه نه نمیخواد. حوصله ای اینکه دو دقیقه توی ماشین بشینه نداره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی آرام، اغماض و چشم پوشی 1

اگر مرد شتاب زده، پر برخورد و زود واکنش ده باشد و در برابر موضوع ها و مسائلی که با آن مواجه میشود، سریع و حساب نشده عکس العمل نشان بدهد، در چشم اعضاء خانواده ی خویش فاقد توانمندی لازم برای تأمین امنیت دیده میشود و همسر و فرزندان وی به جای خیال امن و مطمئن از رفتارهای مرد باید همواره در دغدغه ی مواجه شدن با شرمساری و خجلت به سر برده یا ترس و نگرانی از کارکرد مرد را در خود حس کنند. گاهی این ترس و شرمساری آن قدر زیاد میشود که زن یا فرزندان از همراهی مرد در جمع وابستگان یا دوستان پرهیز میکنند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


هر قدر خوی مرد آرام تر باشد و در مواجهه با مسائل، وزین تر رفتار کند، قابلیت امنیت بخشی خود را فزونی داده است. خوی نا آرامی که شتاب زده رفتار می کند، چه بسا در لابه لای این رفتارهای خود مرتکب عبارت ها یا رفتارهای سخیف و ناگواری شود که سرافکندگی اعضاء خانواده را باعث شود. مثل مردی که در حضور خانواده اش دشنام میدهد و فریاد می کشد. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مدیریت خانواده به این نیست که مرد بالای سر اعضاء آن بایستد که مبادا خطا و قصوری اتفاق بیفتد یا اقدامی مغایر با نظر و رأی مرد صورت بگیرد. طبیعی است که زن به واسطه ی نوع نگاه و مطالبه ها و گرایشهای خویش رفتارهایی را انجام دهد که عوارضی را به بار بیاورد و مشکلی را باعث شود. یا فرزندان به واسطه ی ضعف در تشخیص و اقدام خود مبتلا به اشتباه هایی حتی بزرگ و درشت بشوند. یا بستگان همسر به واسطه ی ضعفهای نگرشی یا رفتاری خود عبارتها و اقدامهای بدی را صورت دهند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مردی که از ارزش امنیت بخش اغماض و چشم پوشی برخوردار است به جای مچ گیری و توبیخ و تحقیر و اینکه دیدید گفتم فهمیدید حق با من بود، حالا به حرف من رسیدید و... واکنشهایی این چنین نشان میدهد که چه راحت عبور میکند و حتی در زمانی که اعضاء خانواده به آثار ناگوار انتخاب خود اعتراف میکنند سعی و همتش در توجیه خطای آنهاست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مثلاً اگر طفل علی رغم اینکه پدر گفته بود جنب و جوشش باعث بروز چه نتیجه ی ناگواری میشود و طفل بدون اعتنا به توضیح پدر عمل کرد و همان نتیجه ی پیش بینی شده ی پدر اتفاق افتاد ضمن توجه بخشی و پرستاری از طفل و دلداری و آرام کردن او میگوید بازی حق توست و این اتفاقها هم طبیعی است و از آن تجربه حاصل میشود و با برخورد وسیع و امنیت بخش خویش نشان میدهد که مرد وسیعی ست که چشم پوشی دارد و در بحر اغماض خویش اعضاء خانواده را شست و شو می دهد. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مردی که تنبیه کردن توبیخ کردن، تذکر دادن، مؤاخذه کردن و گیردادن و گیرانداختن را در ارتباط با اعضاء خانواده زیاد به کار می برد از این قابلیت درونی محروم مانده است و نمی تواند در چشم و دل خانواده به عنوان مرد امنیت بخش جلوه نماید. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی آرام، اغماض و چشم پوشی 2

  • پسرم ۱۵ سالشه و خیلی مظلومه. هنوز گاهی پدرش اونو تنبیه بدنی میکنه. امروز سر سفره ناخواسته یه آروغ زد و خودش شرمنده شد و پدرش گرفت کتکش زد و منم برای بار اول دوتا مشت زدم رو دست همسرم که بچه رو ول کنه. از ظهر دوتایی تو اتاق داریم گریه میکنیم با پسرم. خیلی دلش پره همش میگه تو نبودی خودم رو میکشتم یا فرار میکردم.
  • اگر با کسی لج بیفته خیلی اعصاب خوردکن میشه. چند روزه از خونه ی همسایه‌مون صدای اره میاد. هی میره تذکر میده درصورتی که انقدر غیرقابل تحمل هم نیست. امروز از لج همسایه در رو انچان سفت به هم کوبوند که ۴ستون خونه لرزید.
  • واکنش های شوهرم در برابر اشتباهاتم شدید و تنده. اگه یه غذایی بد بشه. غر میزنه که اینه چیه درست کردی. اینم شد غذا برو یاد بگیر. اگه غذایی بسوزه من باید مواظب باشم که مبادا بفهمه. قایمش کنم. اگه چیزی رو فراموش کنم برخورد شدید میکنه. وقتی از خونه میره من اونموقع راحت و آروم میشم و وقتی میاد یه ترسی وجود من رو میگیره.
  • یه شیر آبی باز میمونه، هیاهو میکنه. فریاد میکشه
  • خرید کرده بود. خریداش رو گرفتم و رفتم شروع کردم ظرف شستن. بعد انگاری اومده بود دم در صدا زده بود  بقیه خریدها رو ازش بگیرم. نشنیدم. اومد داخل خونه شروع کرد داد و بیداد و فحش دادن بمن. منم کلا سکوت کردم. یکم گذشت گفت پاشو بریم خونه بابام. محلش ندادم شروع کرد فحش دادن دوباره. منم گفتم نمیام خونه بابات. چرا بیام پیش کسایی که بدبختم کردن. الانم مشت مبکوبه به در دستشویی و میز عسلیا.
  • شوهرم خیلی بد پیله است، کافیه از یه حرکت من عصبی بشه. اول اینکه فورا بهش برمیخوره فکر میکنه من مخصوصا اینکارها رو کردم تا خوردش کنم. بعد هم دیگه ول نمیکنه، امروز از صبح  چند ساعت فقط داد و بیداد کرده.
  • یه خرابکاری میکنم، میگه احمق چیکار کردی، تو چقد خری یا مثلا مگه عقل نداری شعور تو سرت نیست
  • شوهرم کوچکترین خطایی از من می دید تا مدتها من رو بابتش مجازات میکرد، اصلا گذشت تو وجودش نبوده و نیست؛ مثلا اگ زنگ میزد دستم بند بود یا حواسم نبود گوشی رو جواب نمی دادم الم شنگه به پا میکرد. رفته رفته منم عین خودش شدم، چیزای ساده رو براحتی ازش نمیگذرم
  • من حس میکنم شوهرم باعث شده ادم حواس پرت و بنظر اون ادم احمقی بشم و اثراتش داره تو بقیه جهات زندگیم هم میاد. ایراد ریز میگیره مثلا چرا کش شلوارت کجه. چرا به این روغن زدی. چرا اینو نشستی یا هرچیز مسخره ای، منم از تلقین های اون هی سوتی تو رفتارم میدم. مدلشون کلا تو خانواده اینه و باعث شده که مدیریت من رو زندگیمون زیر سوال ببره و تو رفتاراش طرز فکرش مشخصه و مدلشون اینه مرداشون زحمات خانوماشون نمیبینن و درکی کلا نمکنن مثلا کلا میگن بچه رو تو بزرگ کن شبا تو بیدارباش بمن چه من فقط پول میارم تو خونه و جدی کمک خاصی نمکنن تو زندگی
  • شوهرم خیلی ایراد گیر و رو مخه چیکارش کنم؟؟ سه روز رفتیم مسافرت یا کلا کم حرفه زیاد حرف نمیزنه یا فقط پرخاشگری میکنه ریز بینه و منتظره ی اشتباه کوچیک از من یا از خونوادش بگیره و دادو بیداد کنه و پرخاشگری کنه. داشتیم میرفتیم سمت کوه من یه لحظه پام پیچ خورد برگشت گفت خیلی حواس پرتی اعصابم رو خورد میکنی.
  • شوهرم خیلی من رو نصیحت میکنه. من آدم انتقادپذیری نیستم. وقتی انتقاد میشنوم نمیتونم خوب عکس العمل نشون بدم امروزهمسرم نصیحت کرد و بعدش گفت هرچند بازم مثل سری های دیگه مسخرم میکنی ولی من وظیفمه بهت بگم نمیدونم چرا ایجوری شدم گفتم کی من مسخرت کردم گفت اون سری گفتی فلانی چرا اینجوریه گفتم به مردم کارنداشته باش. هروقت من رو نصیحت میکنه عکس العمل خوب نشون نمیدم هرچند سعی میکنم خودم رو کنترل کنم
  • دلم میخواست اگه تو خانواده ی همسرم کار اشتباهی بکنم، همسرم گردن بگیره؛ مثلا اگه ظرفی رو شکوندم، شوهرم بگه من شکوندم. یه بار درب  دستشویی رو محکم بستم، شیشه ی بالای در خیلی شل و ول بود و افتاد شکست. شوهرم آبروم رو برد.
  • یه هفته با من قهره که چرا شب، پنجره رو باز گذاشتم و سرما خورده. یک هفته است هر روز میگه، دارم فکر میکنم که تو چقدر بی‌فکر و بیشعوری که پنجره رو باز میگذاری.
  • بچم داشت روی مبل غذا می‌ریخت. گفت بابا مامان میاد من رو میزنه. شوهرم گفت غلط کرده جوری میزنمش که صدا سگ بده.
  • شوهرم عمل باد فتخ کرده. گفتن سه روز دیگه بیا بیمارستان من تلفنی نوبت گرفته بودم ولی ثبت نشده بود. رفتیم اونجا گفتن ثبت نشده نوبت نگرفتین. شوهرم چنان دادی اونجا جلوی همه سرم زد که عرضه نداری، بلد نیستی بدرد نخوری. همه داشتن نگاه میکردن. گفتم اروم چرا داد میزنی باز داد زد. رفتم التماس کردم شوهرم رو زود فرستادن تو. کارش سریع راه افتاد. اسنپ گرفتیم اومدیم باز تو ماشین سرم داد زد که حواسم رو پرت کردی، بی عرضه ای، بی دست پایی. بخاطر اخلاقش هیجا باهاش نمیرفتم. همیشه همه جا تنها میرم. توی محل کارم بارها شده که جلوی همکارام من رو ضایع کرده با بد دهنی و دادهاش. هر جا باهام میاد استرس دارم که آبروم رو نبره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

میل به بخشش و رحمت

یک نشانه ی عمده ی درونی در مردی که دارای قابلیت امنیت بخشی است، شوق و علاقه اش به رحمت ورزی و عفو و گذشت است. رحمت، عنایتِ پیش از خواستن و طلبیدن است و بخشش، رحمت بعد از مواجه شدن با خطا و بدی ست. مردی که رحیم نباشد و زود و بی منت نگذرد، از این نشانه و فضیلت دور است و نمیتواند در قامت مرد آمنی برای خانواده ظاهر شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مرد رحیم، منتظر درخواست اعضاء خانواده نمیماند و پیش از آنکه نیازی مطرح شود و رنجی به زبان بیاید، آن را می شناسد و به موقع تأمین می کند. در کنار چنین مردیست که همسر و فرزندان با خیالی آسوده از نیازهایشان حرف میزنند و رنج هایشان را بی هیچ دغدغه و ترسی از برداشت و تحلیل مرد مطرح میکنند و مطمئن هستند بیان آن نیازها و رنج ها، هیچ وقت دستاویزی برای توبیخ و تحقیرشان نمی شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


وقتی مرد از این نشانه محروم است، حتی در شرایطی که زحمت و مزاحمتی یکی از اعضاء خانواده را گرفتار کرده باشد از انتقال آن به مرد اجتناب میشود چون میدانند با طرح مسئله به جای اینکه مدافع و مراقب و نجات دهنده ای پیدا کنند برخورد مرد رنج مضاعفی میشود بر رنجی که دارند و چه بسا رنج ناشی از واکنش مرد بزرگ تر از رنج و زحمتی باشد که درگیرشان کرده است. به عبارت دیگر احساس ناامنی میکنند از عرضه و بیان مشکل و زحمتی که رنجشان میدهد. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

داشتن منطق و انصاف 1

یکی از مهمترین نشانه های درونی مردی که از ارزش عظیم امنیت بخشی برخوردار است وجود منطق و انصاف در دریافت ها و برخوردهای مرد است. مردی که از چنین اوصاف مبارکی دور افتاده است در مواجهه با موضوع ها به دریافت و تشخیص غلط خودش بدون توجه به توضیح مخاطب پا میفشارد و در هنگام برخورد نیز از دایره ی انصاف و درایت مرتبط با آن بیرون میرود. این ابهام که اگر شوهرم بفهمد یا اگر به بابا بگویم واکنشش چیست دغدغه ای اساسی در بسیاری از خانه ها و خانواده هاست و باید پرسید مگر مرد که جایگاه ستون محکم و امن خانه را دارد نباید محل انتقال مسائل اعضاء خانواده باشد پس چرا زن و فرزند از انتقال مسائل به وی احساس ترس و بیم میکنند؟! (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


دختر جوانی که در مسیر دانشگاه پسری با ادعای دوست داشتن سراغش رفته بود و از وی خواسته بود فرصتی را برای معاشرت به منظور شناخت بیشتر از یکدیگر فراهم کند، مانده بود که نیت و قصد وی چیست؟ از یک سو دوست می داشت آن پسر را در مقام خواستگار سنجش و ارزیابی کند و از سوی دیگر ترس عمیقی از سوء استفاده و خطرهای مرتبط با آن داشت و مانده بود که این مسئله را با چه کسی مطرح کند؟ وقتی با طرح موضوعش از من در مقام مشاور مشورت خواست در پاسخ به سؤال من که آیا این درخواست را به پدرت گفته ای؟ موضعش چیست؟ با ترس و ابهام پرسید: پدرم؟! اگر او از این مسئله باخبر شود بعید نیست مرا به بدی و میل به زشتی متهم کند و اجازه ندهد دانشگاهم را ادامه دهم و با التماس خواهش میکرد که مبادا من درباره ی این مسئله با پدرش صحبت کنم (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


به راستی این دختر برای حل مسئله ی خویش باید چه جایگاهی را به عنوان پناهگاه خود جست وجو کند؟ آیا ستون محکم و امنی جز پدرش که رسالت و مسئولیت عمده اش در خصوص مدیریت خانواده مبتنی بر همین نقش است. پس چرا دختر درمانده مانده است و نمیتواند مسئله اش را با پدرش مطرح کند؟ این پدر از چه چیزی محروم و دور است که دختر بیم بیان مسئله اش به پدرش را بر دوش می کشد؟ در کنار محرومیت از رحمت و بخشش، انصاف و منطق از چنین مردی دور مانده است. بیایید این طور نگاه کنیم که اگر دختر به پدرش به عنوان ستون محکم و امنی که سرشار منطق است و منصفانه مطالب را گوش میکند باور داشت و مطمئن بود پدر با رحمت وسیع خویش با این مسئله برخورد می کند، ترس و ابهامی برای مطرح کردن مسئله اش میدید؟ آیا به محض مواجه شدن با چنین دعوتی به سراغ پدری با این نشانه های امنیت بخش نمی رفت تا راهبردی پیدا کند و با خیال امن، تکلیف ذهنی اش را روشن کند؟ طبیعی است می توانست بدون هیچ دغدغه ای از تحلیل های ظالمانه و ناگوار یا نسبتهای نابجا، دعوت پسر را به پدرش خبر بدهد و پدر به جای گمان مسموم از نیت پسر یا توبیخ دختر و تهمت به وی میفهمید آن کسی که باید خیالش آسوده و امن بشود و به راه حلی درست و عاقلانه دست پیدا کند دختر است و مسئولیت پیشبرد این مهارت در دختر با اوست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


پس هنگام اطلاع از مسئله، با رحمتی عمیق، به شکلی کاملا منطقی میگفت دخترم پسری که این دعوت را کرده است میتواند دو قصد و نیت داشته باشد: یکی اینکه تو را برای ازدواج در نظر گرفته است و تصمیم دارد با شناخت بیشتر تو اقدام به خواستگاری کند و دیگر اینکه خدای نکرده هدفش سوء استفاده است و در پوشش ادعای ازدواج، قصد آسیب زدن و تعرض به تو را در سر می پروراند من بدون هیچ پیش فرض حتمی و اولیه ای از قصد وی، راه حل را در ارزیابی نیتش می بینم همچنان که من حق ندارم نیت او را مسموم تصور کنم چنانچه تو هم نیت او را مطلقا خیر بدانی و از امکان دوم چشم بپوشی، به بیراهه رفته ای. پس می توان به راحتی هدفش را شناخت و برای این منظور کافیست شماره ی تلفن همراه مرا روی کاغذی بنویسی و به پسر در مراجعه ی بعدی اش بگویی من درخواست شما را با پدرم مطرح کرده ام و پدرم پس از عرض سلام و قدردانی از شما، شماره ی تماسشان را داده اند و خواسته اند شما در این باره با ایشان تماس بگیرید تا درباره ی مسیر و مقدمات شناخت گفت و گو شود.


در این صورت اگر پسر نیت اول را داشته باشد و تصمیمش خواستگاری از دختر باشد با منطقی و منصف و رحیم دیدن پدر دختر بیشتر مشتاق و پیگیر شده؛ مسیر تماس با پدر دختر را طی میکند و بدون هر آسیب و ارتباط و وابستگی شناخت ممکن میشود و اگر خواستگاری پوششی برای نیت شومش باشد میفهمد که در پشت این دختر پدر محکم و امنی وجود دارد که امکان نزدیک شدن و سوء استفاده از وی نیست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


حرفهایی مثل اینکه می ترسم پدرم بفهمد، جرأت نمی کنم به پدرم بگویم، اگر بابا مطلع شود دیگر کارم تمام است، خدا نکند همسرم با خبر شود، اگر به گوش همسرم برسد بدبخت میشوم ..... همگی معرف مردی ست که از این نشانه ی درونی دور مانده است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مؤلف این اثر در مشاوره های خود، نوجوانان و جوانان دختری را شاهد بوده است که مورد سوء استفاده ی هوس بازان واقع گردیده اند و فرد هوس باز، بعد از ایجاد یک رابطه ی ساده با دختر با اهرم تهدید کردن وی که اگر به نیت شوم من جواب مثبت ندهی، رابطه مان را به پدرت خبر میدهم، او را ترسانده و دختر را وادار کرده است خود را تسلیم قصد شومش کند! چرا که دختر ترسیده است اگر پدرش از آن رابطه ی ساده مطلع شود، بلایی به سرش می آورد و برخورد شدیدی می کند که از آسیب سوء استفاده ی آن پسر بزرگتر است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

داشتن منطق و انصاف 2

  • دخترم مشکل ریه داره و انتی بیوتیک قوی میخوره، هر هفته امپولایی قوی میزنه. بخصوص تو این فصل دکتر میگه از دود، اسپند، سیگار و قلیون دور نگهش دار. مواظب باش دور و بر ادمای مریض نره. دکتر گفت مواظب نباشی، تبدیل ب آسم میشه. بچم دیگه از قرص و امپول خسته شده. بخاطرش گریه میکنم فقط4 سالشه. اخه اونوقت شوهر احمقم من که نیستم، سیگار میکشه
  • امروز دخترم رو بردیم دندون پزشکی خیلی دندون درد بود. شوهرم مرخصی ساعتی گرفت، از ساعت7  بلند شده سرو ‌صدا من مرخصی گرفتم که تو بخوابی! بلند شو بریم دیگه هر چی گفتم بابا، دکتر9 به بعد میاد کلی غر و داد زد نه تو بخاطر خوابت میگی
  • شوهرم هر کار اشتباهی میکنه میندازه گردن من؛ مثلا مهمونی عمه‌ش رو نمیره بعد هر کی ازش بپرسه چرا نیومدی میگه زنم نذاشته.
  • ماهواره‌مون چند وقتیه تند تند خراب میشه و تعمیرکار میاد. باز یه جهتش خراب شده. دخترم زنگ زد گفت بابا تلویزیون خراب شده. شوهرمم سر من دعوا و داد و هوار که چرا خرابش میکنید. چی کار میکنید مگه. اگه خونه بود حتما کتک کاری میشد. شوهر من عادتشه سر چیزای مختلف و جزئی داد و هوار کنه و کتک بزنه
  • امروز تو آسانسور بودیم، از دخترمون یه بادی در رفت، این فکر کرد منم، برای اینکه نفر بعدی که سوار آسانسور میشه، فکر نکنه کار اینه، با صدای بلند تو راهرو میگفت که زنم فلان کارو کرد! یا خطایی از من سر بزنه یا حرف اشتباهی بزنم یا حرکت اشتباهی انجام بدم، صرفا بخاطر اینکه فکر نکنن کار این بوده، میگه من کردم! جالب اینجاس من همیشه آبروشو پوشوندم، احترامش رو نگه داشتم، لو ندادمش، نگو برای حفظ شان و احترام خودش حاضره آبروی منم ببره.
  • چند ماه پیش تو محل مون یه یارویی زدن به ماشینمون. منم پلاک رو برداشتم ازشون شکایت کردم. شوهرم گفت شکایت نکن من میرم دم خونه شون حساب شون رو میرسم. شوهرمم دعواییه. بعد از یک هفته دیگه قاطی کرد. مستم بود. داد و هوار که یارو رو میکشم و زنگ زد به داداش خواهرش که سال به سال به زور همدیگه رو میبینیم که مواظب زن و بچه ی من باشید، من میرم یا یارو رو بکشم یا خودم رو. بعد زنگ زد به بابام و گفت هر چی دارم به نامت میکنم که اگه مُردم  زن و بچه من رو بچرخونی. بعد زنگ زد به داداشش همین حرف رو زد. بعد از آبروریزی شب اومد خونه و گرفت خوابید. اولین بارش هم نیست از این کارها میکنه.
  • میریم بیرون هرکسی رو ببینه که داره من رو نگاه میکنه. فورا من رو نگاه میکنه که ببینه دارم طرف رو نگاه میکنم یا نه. رفتیم رستوران از شانس خوب من یه زن و مردی نشستن میز روبروی ما. من متوجه شدم مرده داره نگاهم میکنه ولی سرم رو باگوشی گرم کردم. شوهرمم همش منو چک میگرد ببینه منم مردرو نگاه میکنم یا نه. با صدای بلند دو تا فحش به مرده داد و درگیر شدن. هردو تا رو بردن بازداشتگاه. به منم گفت حق نداری فردا بیای دادگاه
  • امروز شیر آب خراب شده به من میگه تو شکستی از بس کشیدی اینور اونور شکسته. میگم همه میکشن اینور اونور دیگه مامانتم میکشه مامانمم میکشه. میگه ریدم دهن کسی که زاییدت
  • من به خاطر کتکایی که از همسرم میخورم بارها قهر کردم ولی دوباره برگشتم. این دفعه به خاطر اینکه قالیشویی فرش هامون رو بد شسته بود و من رو مقصر میدونست که دادم به این قالیشویی. من رو انداخت زیر لگد و انقدر کتکم زد که زیر دست و پاش داشتم جون میدادم. الان اومدم خونه بابام. بچه هامم گذاشتم و اومدم. خودشم میگه حق نداری برگردی بخوای بیای اول یه کتک حسابی میخوری بعد میری توی خونه.
  • به پسر عمه‌اش تلفنی در جواب اینکه چرا به ما کمک مالی نمیکنی و نمیای گفت زنم مثل کفتار خونمو میخوره چیزی نمی مونه ازم
  • شوهرم میخواد همه جا من رو بده کنه تا بگن خودش خوبه
  • شوهرم اصلا حرف تو کلش نمیره. براش یه چیز واضح رو توضیح میدی، قبول نمیکنه. تو تمام مسائل من رو مقصر میدونه. هر چی بشه حتی یه اتفاقی تو محیط کارش بیوفته، به من ربطش میده. داشتیم میومدیم تو خونه، کلید انداختم هر کار کردم در باز نشد. گفتم نمیدونم چرا در باز نمیشه عصبانی شد و گفت مقصر تویی معلوم نیست با کلید چیکار کردی که در باز نمیشه. چقدر یه نفر باید اینقدر بیشعور باشه. بچه گریه میکنه میگه تو تربیتش نکردی. بچه مریض میشه میگه تو دستاش رو نشستی یا میگه تو کجا رفتی که بچه ویروس گرفته. یکسره تو خونه داره میره رو اعصابم غر میزنه. رفتیم بهداشت که به بچه واکسن دو ماهگی بزنیم، خانمه اول زد توی پای چپ بعد گفت ببخشید باید بزنم توی پای راست، سوزن رو کشید و زد توی پای راست، بچه بیشتر جیغ زد. من رو کشت و کلی سر من داد کشید که چرا رفتیم این مرکز بهداشت. تو گفتی بریم اینجا
  • وقتی موقع کار کردنش باهاش حرف میزنم، عصبی میشه و میگه تو دست و پامی و اگه کارش خراب بشه میگه تقصیر توعه، بس که حرف میزنی
  • شب جایی بودیم بعدش باد بود شدید که من اومدم بشینم باد زد، در یه کم به جدول کشیده شد. شوهرم بهم گفت الاغ ادم نیستی. من تا خونه باهاش حرف نزدم. بعدش گفت مامانت اینا رو فردا شب گفتی من نیستم و نمیام خونه پیششون. منم پیش خودش زنگ زدم آبجیم گفتم فردا نیاید خونه نیستیم. ازش متنفر شدم واقعا دوست ندارم ببینمش. قرار بود فردا خانواده ام برای شام بیان. خواهرم پیام داده چی شده

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی متین و رفتار در جمع 1

لذت آرام بودن، مقاوم بودن، صبور بودن و نشانه های امنیت بخش این چنینی مرد وقتی کام اعضاء خانواده را شیرین می کند که در برخوردها و واکنشها شاهد متانتی عمیق در رفتار مرد باشند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانمی که به مؤلف این اثر مراجعه کرده بود با بغض و اشک گزارش می داد که با وجود آنکه فردی به شدت اجتماعی است و ارتباط و رفت و آمد با خویشان خود و همسرش را به شدت دوست می دارد، مدتی است از معاشرت ها پرهیز کرده از مهمانیها فراریست. او علت را در ترسی میدانست که متعاقب رفتار نامناسب همسرش در جمع ها و دور هم نشینی ها شاهد بوده است. می گفت به اندازه ی تمام عمرش در مدت کوتاه زندگی با همسرش، شرمسار گردیده است و از رفتار ناموفر و نامناسب همسرش افسرده گردیده است. می گفت نه تنها ذوق و شور و شوق خود را برای معاشرت ها از دست داده است که در رفت و آمدهای ضروری سهمش از دیدارها فقط اضطراب است. اضطرابی که از واکنش همسرش نسبت به رفتار دیگران کند همیشه میترسید که این بار در رفتار شوهرش چه زحمت و خجلتی نصیبش میشود. می گفت باید مدام به اطرافیان سفارش کند حرفی زده نشود و کاری شکل نگیرد که موجب بروز برخورد ناگوار همسرش بشود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مرد متین کم صحبت میکند صحبت هایش جمع را خشنود و مشتاق میکند عبارتها و رفتارهایش عزت و احترام را ارزانی خانواده اش میکند، خانواده به حضور و وجود و رفتارش میبالند و هر جا که او هست و عرضه ای دارد، با خیالی امن و آسوده حاضر میشوند و از هر التهابی در امان هستند و دل در گرو متانت او دارند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خوی متین حریم نگه میدارد و این حریم داری خیال اعضاء خانواده به ویژه همسرش را آسوده و امن میکند. خانواده ی مرد متین از دیگران نسبت به مرد زندگیشان تعریف و تمجید میشنوند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مردی به ارزش امنیت بخشی دست پیدا کرده است که در هنگام مواجهه و معاشرتها و نوع برخوردهای خود، همسر و فرزندانش را در نگرانی آثار نشست و برخاست هایش فرو نبرد و نحوه ی برخوردهایش اعضاء خانواده را در التهاب و تشویش قرار ندهد. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


یک قسمت عمده از نتایج رفتاری هر فرد در ارتباطهای تعاملی صرف می شود. ارتباط هایی که میتواند برای اعضاء خانواده، امنیت، آرامش خاطر امن، عزت و اعتبار، اعتماد و اطمینان تولید کند یا به عکس، باعث آشفتگی، نگرانی التهاب و تشویش گردیده؛ عوارضی را موجب شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانمی معتقد بود وقتی با همسرم در ارتباط با دیگران قرار میگیرم، مدام باید نگران باشم حرف بدی نزند، دشنام و عبارت زشت و رکیکی از او صادر نشود، به کسی توهین و جسارتی نکند، با کسی تقابل و درگیری پیدا نکند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی متین و رفتار در جمع 2

  • امکان نداره بریم جایی از رفتار میزبان یه برداشت بدی نکنه، مامانم به بچه هام پول میده میگه از قصد میده یعنی شما خوراکی نمیخرین دلش میسوزه. از جلوی من آجیل و برداشتن گذاشتن اونور، دخترم کوچیکه بریم خونه ی کسی به تلویزیونش دست بزنه میزبان بگه دست نزن این آقا قیافه ش دیگه جمع نمیشه. چرا مامانت وقتی داشتم شروع میکردم به میوه پوست کندن گفت اگه این چاقو تیز نیست یه چاقوی بهتر براتون بیارم یا چرا وقتی انار برداشتم مامانت گفت اگه میخواین براتون انار دون کنم راحت باشین؟ چرا منو تحت نظر داره من راحت نیستم. مامانت چرا بهم میوه نداد. غذا چرا گوشت نداشت.
  • خواهرت این رو گفت. فلانی همه رو دعوت کرد به من یه تعارف ریز کرد. فلانی رو صدا زدم پیشم بشینه محل نداد. از خانوادم دوریم اما همون سالی یکی دوبار دیدن هم زهرمارم میکنه
  • شوهرم رو ول کنی، همش پیش مادرش و خاله هاشه عاشق جمع های زنونه‌ست.
  • با خانوادم بده. کلا ادم زودرنجیه. فکر میکنه همه میخوان اذیتش کنن. از همه بد میگه حتی خانوادش!
  • میرفتیم خونه مادرم، از سر بی حوصلگی یه دفعه میرفت اتاق خواهرم. من پشت سرش بیرونش میکردم. رو مغزمه میگه خواهر ندارم اون مثل خواهرمه دوسش دارم.
  • شوهرم از هیچ جمعی خوشش نمیاد. با هرکس بریم ایراد میگیره میگه فامیل و اشنا نیان باهامون تفربح. فقط خودمون منم تنها بهم خوش نمیگذره. اگرم با جمع بریم اول تا اخر استرس این رو دارم که نکنه بهش خوش نگذره. اول همه هم برمیگردیم امروز تفریح بودیم، همه نشسته بودن، هفت خانواده بودیم. فقط ما برگشتیم سریع. انقدر دلم میخواست منم مثل اونا بمونم و انقدر حسرت به رابطه صمیمانه اون خانواده و زن شوهرا که مثل رفیق بودن خوردم
  • با شوهرم و خواهر شوهرم خونه یکی از فامیلاشون بودیم داشتیم بر میگشتیم که داشتن راجب یکی از اشناهاشون حرف میزدن که بچش عقل مونده ذهنی داره. اینم بگم که من تو خانواده شوهرم خیلی کم حرفم. جوری که فامیلاش همش به روم میارن. بعد یهو شوهرم گفت زن منم عقب مونده ذهنی داره و باید تخم کفتر بهش بدیم زبون باز کنه
  • تو جمع شوخی نمیکنه که خجالت نکشه و قدیمی فکر میکنه
  • خیلی توی جمع بحث سیاسی و ضد دین میکنه. انقدر اعصابم بهم میریزه و خجالت میکشم توی جمع فامیلای خودم. هرجا میره انقدر بحث میکنه همه کلافه میشن. بخاطر این اخلاقش خیلی جاها رو حذف کردم و نمیرم. هرجوری فکرش رو کنید باهاش کلنجار رفتم ولی آدم نمیشه
  • شوهرم با خواهرم شوخی میکنه. بهش فوش میده. اونم بی ادبی میکنه. چند بار دعوای بدی کردن. امروز شوهرم رو مبل نشست. پای آبجیم موند زیرش. هی این گفت، اون گفت. آخر آبجیم چنگش زد. اونم دست آبجیم رو یه‌جوری گرفت که کبود شد. داشت تا یه ساعت گریه میکرد.
  • شوهرم زنگ زد مامانم و گفت شب بیایید اینجا. مامانم گف نه وسط هفته سخته و کار داریم. شوهرم گف چشم سفید بازی در نیارین بیاین. من خیلی نارحت شدم میگم این چه مدل تعارف کردنه. میگه یعنی لجبازی نکنید منظور بدی نداشتم. حالا میدونم مامانم نارحت شده و فردا بهم میگه. اه شوهرم اصلا بلد نیس حرف بزنه
  • شوهرم خیلی جلفه. تو مهمونیا خاطرات الکی و ساختگی تعریف میکنه تا بقیه رو بخندونه. کلی سبک بازی در میاره حرفای بی نهایت مسخره ای میزنه. از خجالت میمیرم.
  • شوهرم خیلی بیش از اندازه توی جمع بحث میکنه. اصلا امون نمیده یه نفر حرف بزنه. میره توی یه جمعی همه رو کلافه و خسته میکنه. هرچقدرم بهش تذکر میدیم اهمیت نمیده یا اگه خیلی بهش بگم یهو توی جمع ضایعم میکنه. توی جمع فامیلای خودم خیلی سختمه و خجالت میکشم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خوی متین و رفتار در جمع 3

  • من ادمیم که بیشتر تنهایی و سکوت دوس دارم ولی سوهرم تو جمع کلا گل سرسبد هست و مجلس رو میگیره دستش. دیشب کل فامیل جمع بودن این باز مسخره بازیش رو شروع کرد. یه دقیقه ننشست رو مبل.همش وسط بود. همه دوسش دارن و میخندن اما من حرص میکشم. اعصابم خرد شده بود. میخواستم پاشم لهش کنم. از دیروز که اومدیم دعوا کردیم و کلی حرف زدم بهش اما درست نمیشه. خستم خسته. چرا مثل بقبه مردا نمیشینه وسنگین نیست؟ ای خداااا. بهش گفتم اگر میدونستم اینقد دلقکی نمیخواستمت و قطع کردم میگه شخصیت من رو پیش بچه اوردی پایین. منم گفتم خوب کردم. الانم قهره تو اتاق داره غر میزنه و به خودش فحش میده میگه شادی به ما نیومده و خاکبر سره من
  • نه آداب اجتماعی داره نه رفتار اجتماعی داره. نه حرف زدن بلده. نه فهمیده هست. هرچی سنش هم می‌ره بالا بدتر میشه جای بهتر شدن. دقیقا پدرش هم همینطوره. میگم من کم سن بودم. بردارام یا شماها چرا نفهمیدن این آدم اینجوریه!!! میگن حرف نمیزد. راستم میگن اصلا حرف نمیزد، ما فکر میکردبم پسر ساکت و ارومی هست
  • هر موقع جمع میشیم ساز میاره میگه همه خفه خون بگیرید که من با تمرکز ساز بزنم، متنفرم از این رفتارش
  • دیشب رفتیم خرما بخریم از این جعبه ایا به مرده میگه هزینه جعبه رو کم کن یارو پراش ریخت گفت مگه سود من چقدره پول جعبه کم کنم!!! اومدیم تو ماشین خیلی اروم بهش میگم زشته اینجوری میگی مگه پول جعبه چقدره!؟ میگه تو حالیت نیست!! میریم فروشگاه خرید با یه حالت بدی به فروشنده میگه فاکتور بده فروشنده میگه اقا باید اول پرداخت کنید بعد رسید چاپ میشه برگشته میگه نه اول لیست خرید و ببینم شما کلک میزنید فروشنده هه میگه اقا صبر کن من رسید بدم هرجا دیدی کل پولت رو میدم!!!!! خیلی رفتاراش زشته.
  • مادرشوهرم فسنجون درست کرده بود که خیلی ترش بود اصلا نمیشد بخوری. آروم تو گوش شوهرم گفتم غذا خیلی ترشه اصلا نمیتونم بخورم اونم یهو با صدای بلند گفت نه کجاش ترشه غذا به این خوشمزگی. همه نگاهها اومد رو من. منم داشتم از خجالت آب میشدم. اصلا تو مرامش نیست با صدای آروم حرف بزنه. یه بار دیگه رفته بودیم که ظرف استیل بخریم. برای اینکه مطمئن بشم که استیل با کیفیت هست یا نه، با خودم آهنربا برده بودم. چون استیل با کیفیت به آهنربا نمیچسبه. وقتی ظرف مغازه دار به آهنربا میچسبید، شوهرم با صدای بلند میگفت چسبید که آشغاله. هر چقدر میگفت هیس یواش دوباره با صدای بلند تکرار میکرد. فروشنده با تعجب ما رو نگاه میکرد
  • منو همسرم اومدیم خونه مامان بابام. هممون پیش هم نشستیم داریم حرف میزنیم و خوراکی میخوریم. شوهرم انقدر بی شخصیته رفته تو اتاق هندزفری گذاشته و با لپ تاپ فیلم میبینه. همسرم اون چیزی نیست که من میخواستم به ادم درونگرا که فقط فیلم نگا میکنه و کتاب میخونه. هیچ رابطه اجتمایی بلد نیست. قواعد اولیه هم بلد نیست مثلا اومدیم عید دیدنی حتی تبریک عید نمیگه. وقتی از جمع برمیگردیم حتی خداحافظی از بقیه نمیکنه من هزارتا ایما اشاره میدم که خدافظی کن. خیلی بی عقله رابطه اجتمایی صفر
  • شوهرم خیلی توی مسائل آشپزی دخالت میکنه و حرف میزنه. من همچین رفتاری توی پسرهای فامیلمون ندیدم. رفتارهای خاله زنکی داره
  • دیروز تو مهمونی که طایفه من همشون بودن به بچه یکی گف نجس و حیوون
  • شوهرم به راحتی به مردم فحش ناموس میده. به راحتی در مورد مسائل جنسی بقیه حرف میزنه. اگه کسی باهاش مخالفت کنه کاری میکنه که طرف بگه غلط کردم. هر کسی هر حرفی زد تا بدترین حرف رو بهش نزنه بیخیال نمیشه.
  • تو یه جمع که میریم خیلی کم حرفه و بیشتر با گوشیش سرگرم میشه، خیلی زود هم میگه بریم دیگه. نمیخواد جمع دوستانه داشته باشیم و با دوست رفت و آمد کنیم
  • هشت ساله زندگی میکنم با همسرم و این مورد باعث اکثر دعواهای ما شده وقتی خانوادم میان خیلی سرد برخورد میکنه و اونا ناراحت میشن چون شهر غریب هستم اونا سه روز عید میان خونمون. انقدر سرد برخود میکنه اون سه روز که من حاظر نیستم هیچ وقت عید بشه یعنی کوفتم میشه. همه از اومدن عید خوشحال میشن من غمباد میگیرم؛ مثلا امسال ک عید داییم و خانواده‌ش اومدن برا عید دیدنی فقط سلام سرد خشک خالی کرد و اونا هم خیلی ناراحت شدن
  • شوهرم پیش دوستش بود بهش گفتم یه کم میوه بگیر بیار مهمون داریم. بعد گفت کیه؟ مامانته؟ موزم براش بگیرممممم خیار چی؟ خیارم دوست داااره مامانت. مردکه بیشعور خجالت نمیکشه پیش دوستش از این حرفا میزنه.
  • یکی از دوستام بیاد خونمون، شوهرم میاد میشینه که از صحبت ها بی نصیب نمونه. دوستامم هی معذب میشن، قبلش هی تذکر میدم که برو بیرون ولی نمیره حتی تو دورهمی های خانومانه شوهرم هیز بازی میکنه. پسرمم کم کم داره از پدرش یاد میگیره، دیگه دوستام نمیان خونمون. خیلی با زنها بحث میکنه و شوخی میکنه. هیچ کس مثل شوهر من نیست که توی مهمونی ها به زنها بچسبه و باهاشون گرم بگیره. من با صحبت کردن و بگو بخند کاری ندارم مثلا چند سانتی متری یه خانم بشینه و مراعات کنه. وقتی بهش میگم جبهه میگیره.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

بی احترامی و تغییر رفتار در جمع

  • تو خونه باشیم اگر اتفاقی بیوفته که من مقصرش باشم جلوی بچه هام سرم داد میزنه و تکه کلامشم اینه تو گ... خوردی. تو مهمونی باشیم یا مهمون برامون بیاد بازم اگر یه اتفاقی بیوفته؛ مثلا غذام یکم بد شده باشه خیلی راحت تو جمع کمم میاره. خواهرشوهرم خونمون بود قلیه ماهی درست کرده بودم خیلی خوب جا نیوفتاده بود. خیلی راحت گفت غذات مزه آشغال میدن. یا اگر یه کم هول شم تو مهمونی میگه این زن ما دست و پاش رو گم کرده دیگه الان نمی‌فهمه چه کار کنه. با حالت مسخره کردن میگه. یا اگر کسی ازم تعریف کنه با مسخره کردن بهم میخنده
  • جلو خونوادش میخواد شیرین کاری دربیاره، من رو مسخره کرده چند بارم وقتی تنها بودیم، بهش تذکر دادم اما خب میگه شوخی میکنم جنبه داشته باش.
  • خیلی ضایع میشم از از داد زدنای بی دلیلش تو جمع. یه دفعه عصبی میشه داد میزنه و همه نگاش میکنن بعد پنج دیقه اروم میشه یه وسیله برقی بود سیمش کوتاه بود گفتم سه راه بیارم برات گفت نه درستش میکنم گفتم اگه خواستی بگو برات سه راه بیارم یه دفعه‌ای پیش مامانم داد و بیداد زد سرم ‌مثل دیوونه ها گفتم نه نه خودم درستش میکنم و دستاش میلرزید.
  • استقلال بازی داشت. به شوخی گفتم بازم استقلال نبرد. جلو جمع گفت خفه شو! آب شدم از خجالت
  • جلوی خانواده شوهرم گفت چند روزه زنم رو مخمه نمیتونم تحملش کنم. برگشتیم خونه و بهش گفتم تو شخصیت و شعور نداری که جلوی خواهر و عمت به من همچین حرفایی زدی؟ گفت چیز خاصی نگفتم بزرگش نکن ولی من یه دعوای بزرگ درست کردم و از اونجایی که قرار بود شب یلدا رو خونه خواهرش باشیم بهش گفتم نمی رم بجاش میرم خونه مامانم. بهش گفتم میخوای دوباره امشب بریم جلوی مردم بهم بی احترامی کنی هیچ‌جا باهات نمیرم! اگه مشکلی باهام داری به خودم تو خونه بگو این عادت کثیف رو بذار کنار که تا دوتا آدم میبینی یا مادرت رو میبینی شروع می‌کنی به بی احترامی کردن به من!
  • تو جمع اگه یه چی بگم و شوهرم خوشش نیاد، میگه به تو ربطی نداره. تو دخالت نکن. منم جواب نمیدم تا دعوامون نشه. منم خودم رو میخورم
  • خونه خاله من بودیم، بازی کردیم. انقد منو مسخره کرد تو بازی که حتی دختر خاله مجردمم باهاش شده بود یه تیم. شوهرم هرچی میگفت دختر خاله ی هول و لوسمم دوتا حرف میزد که من رو کوچیک کنن. هی باهم حرف میزدن انقد که امشب با دختر خاله م حرف زد راجب گوشی و برنامه تو خونه بامن حرف نمیزنه
  • خونه ی پدرشوهرم داشتیم چایی میخورم. شوهرم در قندون رو هی میذاشت، هی بلند میکرد. گفتم صداش بد جوری آزارم میده لطفا نکن. دیدم خندید گفت بهتر. هی بالا پایینش میکرد. دوباره گفتم گفت نوچ. دوباره ادامه داد. یکم که گذشت توپ برادر زادش کنارم بود منم پرتش کردم سمتش گفتم نکن اه. دیدم قندون فلزی رو برداشت محکم جلو همه پرت کرد، بهم میخورد قطعا سرم میشکست. منم الکی میخندیدم که جلو بقیه یعنی داریم شوخی میکنیم که ضایع نشم. این پیام رو برام نوشت: آدم آشغالی هستی باید مث صگ باهات رفتار کرد!
  • همسرم وقتی خونواده ش رو میبینه، تبدیل میشه به مرد بداخلاق و پرخاشگر که منو بچه ها رو انگار نمیشناسه و این موضوع تا وقتی مادرش نزدیکه ادامه داره همین که دوباره از خانواده اش دور میشه مهربون میشه
  • من نمیدونستم خواهرش کنارشه. زنگ زدم، بد جواب میده، هاااان. بلــــــههه. بعد فهمیدم خواهرش کنارشه!!!!!! در حالیکه وقتی خودش تنهاست با جونم و عزیزم جواب تلفن میده

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

رانندگی

مرد امنیت بخش رانندگی اش همراه با راندنی اطمینان بخش است که اعضاء خانواده میتوانند در حین رانندگی او به آسودگی استراحت کنند و از هرگونه ترس و نکندی در امان اند. آرام متین و قانونی رانندگی میکند از حرکت های سبک و ناپسند دوری می کند و در حین رانندگی از غرزدن و نق نق کردن در خصوص دیگران اجتناب میکند، پرخاش نمی کند، عصبانی نمی راند با دیگر راننده ها به چالش و برخورد یا توهین و تندی کشیده نمیشود مراقب خستگی، تشنگی و دیگر نیازهای اعضاء خانواده در ضمن رانندگی هست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


  • اگر کسی جلوش یواش رانندگی کنه میره ازش سبقت میگیره میمونه جلوش از خودش یواشتر رانندگی میکنه. از اینکاراش خیلی اذیت میشم از لجبازیاش
  • اگه راننده بهش اجازه سبقت نده. از سمت راست سبقت میگیره بعد هم یه بوق ممتد میزنه و فحش میده. وقتی رانندگی میکنه، کنارش امنیت ندارم. امشب داشتیم میرفتیم خونه یکی تو بزرگراه بهش راه نداد با صدتا سرعت چسبوند بغل ماشینش
  • پدر شوهرم، شوهرم و داداشاش شریکن. حتی ماشینمونم شخصی نیست. ماشینی که دارنم برای همه هست. سوییچش هیچوقت خونه ما نیست. همیشه میذارن خونه پدرشوهرم و از اونجا میرن میگیرن. هرموقم بخوایم بریم بیرون سویچ رو بگیریم امکان نداره نپرسن کجا میخاین برین. خسته شدم از این همه دخالت و استقلال نداشتم
  • وقتی رانندگی میکنه، اینقدر تند میره که دائم نگرانم نکنه به بچه ای بزنه. نکنه اتفاقی بیفته. حین رانندگی همیشه داره نق میزنه و غر میزنه و به دیگران بد و بیراه میگه. پرخاشگری میکنه.
  • شوهرم تو رانندگی بی احتیاطی ببینه و حرف بشنوه از کسی، عصبانیتش اوج میگیره. امشب دور میدون داشتیم میرفتیم یه ماشین مسیرش رو منحرف کرد جلو ما و شوهرم بوق زد بهش. یه پیرمردی بود وایساد شیشه رو داد پایین شوهرم رو بد نگاه کرد، اینم با دست اشاره کرد که چته برو. باز بد نگاه کرد و رفت. اینم گاز گرفت پشت سرش اصلا انگار نمیفهمید چکار میکنه. من هی میگفتم تو رو خدا بس کن. اون بدتر گاز میگرفت که بره جلوش و...
  • تو جاده ایم هرکی بهش چراغ میزد بره کنار، نمیرفت میومدن از سمت راست میچسبوندن به ماشین مون. از استرس مردم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792