2777
2789
عنوان

در جلسه‌ی خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 4911 بازدید | 356 پست

رفت و آمد 1

  • نمیذاره با تاکسی جایی برم فقط اتوبوس
  • هیچ جا من رو نمیبره، و میگه خودت با ماشین برو
  • ماشینش رو دست من نمیده
  • من رو جایی نمیبره و فقط برام اسنپ میگیره.
  • شاسی ماشین رو میخوابونه. متنفرم
  • نصف پول ماشین رو خودم دادم ولی شوهرم نمیذاره پشت فرمون بشینم.
  • ماشین نمی‌ذاره دستم باشه که بچه رو ببرم مدرسه. می بره می‌ذاره اداره.
  • اولین باری که رفتم شهر همسرم. بعد از عقد. من با یه کوله سنگین بودم. شوهرم یه خساست عجیبی نسبت به ماشینش داره، بهم گفت خودت اسنپ بگیر بیا که من دیگه ماشین رو در نیارم. بهم برخورد ولی گذشتم. تا همین یکماه پیش هم کاری نداشت هوا گرمه، سرده ماشین رو میزد پارکینگ من رو با موتور میبرد بیرون
  • هرجا میخوام برم میگم با اسنپ برم میگه نه خودم میبرمت. بعد باید بشینم ببینم آقا کی میتونه من رو ببره من ساعت ۶ میخواستم برم خونه خواهرم گفت وایسا ببرمت الان ساعت هشته و هنوز نیومده. واقعا از دست این مرد خستم صبح میخواستم برم خرید اینقدر دیر اومد که کلا پشیمون شدم
  • امروز بچه هام رو بیدار کردم، آمادشون کردم و لقمه گذاشتم برن مدرسه. اونم به بچه گفتم برو پدرتو صدا کن ببرتتون مدرسه. خلاصه رفت سر بچه داد زده نمیخاد برین هوا سرده! بچه گریه کرد باز رف گفت توروخدا ببر میخوایم بریم پاشده یک ساعت خدا شاهده لفتش داده. رفته دستشویی لباس پوشیده زیر لب هم داشت منو فحش بارون میکرده. بعد بچه ها رفتن کفش بپوشن در واحد باز شروع کرده بلند فحش به من میگه مادر ج...ن ده خیالت راحت بردمشون معلوم نیس با کی قرار داری! میخوای چکاری کنی تنهایی!
  • معلمم و شوهرم تا حالا کوچیک ترین زحمتی به خودش نداده من رو تا محل کارم برسونه.
  • با شوهرم اومدیم شهرستان. به شوهرم گفتم من امروز چند جا کار دارم. ماشین رو بده به من. بعد بهم گفت بعد از ظهر بیاریش. شوهرم خونه پدر شوهرم بود من خونه مادرم. گیرکردم توی ترافیک نزدیک اذان مغرب بود ماشین رو براش بردم تا من رو دید با غیض و عصبانیت گفت تا حالا کجا بودی. من بهش گفتم باهام اینطور حرف نزن. شام دعوت بودیم خونه مادرم بهش گفتم آماده شو تا بریم. گفت تایمت تموم شده دیگه نمی‌ریم. زنگ زدم مامانم گفتم ما بعد شام میایم. بعد از شام بهش گفتم پاشو من رو ببر گفت نمیبرمت. گفتم اشکال نداره زنگ میزنم بابام بیاد دنبالم. زنگ زدم به بابام. وقتی پدر شوهرم دید من زنگ زدم به بابام ناراحت شد گفت پاشو خودم میبرمت. شوهرم برگشت گفت مگه زنگ نزده باباش بیاد ببرتش. مگه ما نوکریشم. جلوی خواهر و دامادتون اینطور گفت بغض کردم به سختی جلوی اشکم رو گرفتم. تقریبا یه ساله عروسی کردیم نمیدونم چکار کنم. اون مثلاً مرد منه باید پشتیبانم باشه ولی جلو همه من رو کوچیک کرد.
  • نامزدم توی شهر ما کار میکنه و پدر مادرش شهر دیگه هستن. خودش توی شهر ما خونه داره و سر کار میره. منم گهگاهی میرم پیشش. امشب ساعت ۲۲:۴۰ بود که بهش گفتم میخوام برم خونه. گفت همین جا بمون. گفتم نه باید برم کار دارم. گفتم اگه منو نمیبری اسنپ بگیر. برام اسنپ گرفت. راستش خیلی ناراحت شدم. شهر ما شهر خلوتیه. جایی نیست که ترافیک باشه و رسوندن من به خونه سخت باشه. فقط نهایت ۱۰ دقیقه راه هست. آخه مرد ساعت یازده شب باید من رو با اسنپ بفرستی.
  • بهش گفتم من رو میبری فردا ارایشگاه که پول اسنپ نخوام بدم خیلی بد و زشت رفتار کرد گفت مگر من رانندتم! گفتم دست کن تو جیبت پول بده راننده زیاده. بعد بحثمون شد بهش گفتم شما اخلاقتون همینه مثل وقتی دانشگاه میرفتم تو سرما 5 صبح میخوابیدی زیر پتو میگفتی برو مگر چیه منم دانشجو بودم. و 5 صبح هوا تاریک میرفتم 4 تا خط واحد باید عوض میکردم تا برسم دانشگاه میگفت پول نیست هر روز با اسنپ بری بیای. ولی  اونروز بچه خواهرش میگفت کلاسام همه 6 صبح مامانش گفت من دیگه نمیبرمت با خط واحد برو شوهرم برگشت گفت گناه داره هوا سرده ببرش. بهش گفتم چطور مال خودتون ماله مال مردم بیت الماله.
  • نامزدم خیلی بی عرضه هست. ماشین نداره ولی دست به ماشین پدرش هم نمیزنه!! خواهرش و بردارش برمیدارن اما این نه. وقتی هم بهش میگم عصبی میشه!!!
  • آخر این ماه نوبت برای درد معدم آندوسکوپی دارم. شوهرم هم میخواد بره کربلا بهش میگم تو بری من با کی برم خب. آخه میگن بیهوش میکنن و بعدش نمیتونم با اتوبوس برگردم میگه مگه من نقش راننده اسنپ دارم. مگه من نوکرتم. اسنپ بگیر برو. موقعیکه من سزارین کرده بودم هردکتری که رفتم با اون شکم چاک خوردم به من میگفت اسنپ بگیر برو، توسرمای بهمن و بارونش باید منتظر اسنپ میموندم، اونم بچه ای که زردی داشت و چندین بار تنها تا ۲۰ روزگی بردم دکتر!

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

رفت و آمد 2

  • امروز قرار بود بعد سرکار بریم بانک، منم یکم زودتر کارم تموم شد. رفتم بازار برای دخترم لباس خریدم. زنگ زد گفت کجایی گفتم بازار گفت تا پنج دقه دیگه بانک باش. حالا بانک چهارخیابون با جایی که من بودم فاصله داشت. از اون مسیر هم با ماشین رد میشد گفتم سر راه منم سوار کن میگه تو لفتش میدی. عین خیالش نیست من هرچقدرم پیاده برم ولی خودش تا سر کوچه با ماشین میره.
  • با شوهرم به خاطر کارش اومدیم شهر دیگه ای غیر از شهر خودمون. میخواستم برم جايى و بهش گفتم برام آژانس بگيره. آژانس گرفت ولى بابت هزينه ش با راننده هماهنگ نكرد و من گفتم آقا چقدر تقديم كنم انتظار داشتم بگه اقاى فلانی حساب كرده. ديدم ميگه فلان فدر خيلى تعجب كردم. آخه نباید کرایه ماشین رو حساب میکرد
  • میخوام برم خونه پدرم، شوهرم میگه اسنپ اصلا. خیلی با اسنپ مخالفه و من باید صبر کنم ببینم کی میخواد بیکار بشه منو ببره و این منو خسته کرده من دوست دارم الان برم خونه خانوادم
  • شوهرم نمیذاره که اسنپ بگیرم و فقط میگه که آرژانس بانوان بگیر. رفته بودم دندون پزشکی و آرژانس تا ساعت هفت بیشتر کار نمیکنه و دندون پزشکی ساعت 8 تموم شد اسنپ گرفتم که برم خونه شوهرم زنگ زد با چی میری خونه گفتم اسنپ با من دعوا کرد که همین حالا لغو بزن و پیاده برو تا خونه. خونه ی ما هم دور بود. مردکه بیغیرت
  • شوهرم میگه تا وقتی ماشین داریم حق اینکه تاکسی بگیری نداری. من از رانندگی متنفرم.
  • یکساله ما با ماشین پدرم یا پدر شوهرم اینطرف اونطرف میریم.  هربار هم پدر شوهرم سر ماشین بردنمون جیغ داد داره با شوهرم
  • شوهرم ماشین نداره و انتظار داره که پدرم یا برادرم ماشینش رو بدن بهش.
  • همه جا باید با خودش برم و اجازه ندارم خودم تنهایی جایی برم.
  • تو مجردی با ماشینه بابام تو ترافیک تهران و اتوبان رانندگی میکردم. بعد از اینکه ازدواج کردم، شوهرم اصلا نمیذاره پشت فرمون بشینم رو ماشینش خیلی حساسه، خونم رو تو شیشه میکنه یه بار بخوام بشینم. بعدشم که موفق میشم میشینم پشت فرمون همش اذیتم میکنه، داخل شهر زور میگه سرعت برو دنده چهار برو. وقتی گوش نمیدم و کار خودم رو میکنم غر میزنه که از تو راننده در نمیاد و... وقتی گوش میدم و سرعته بالا میرم میگه چرا داری سرعت میری من بگم خودت رو بنداز تو چاه تو باید خودت رو بندازی تو چاه. درحالی که همین اقا اگه به حرفش گوش ندی بهش برمیخوره. بعد خدا نکنه یه سوتی بدی کلاا دنبال گرفتنه آتو ازم تو رانندگیه، خدا نکنه یه تو رفتگیه کوچیک رو تو آسفالت نبینم چنان سرم داد میزنه که به غلط کردن بیفتم. اصن اعتماد به نفسم رو تو رانندگی از دست دادم
  • با ماشین پرشیا صفر میومد دنبالم. بعدها گفت بابام سمندش رو برای سرمایه کار من فروخته، این پرشیا رو دادم بهش خودش یه پراید داغون 86 داره که حتی روم نمیشه داخل کوچمون بیاد دنبالم.
  • پدر شوهرم ماشین باری داره و ماشین سواری ندارن بخاطر همین هر جا میریم همه با یه ماشین میریم.
  • میگه الان دارم میام ولی در اصل یه ساعت دیگه میاد
  • اول گفتن خونه داره و ماشین داره اما الان نه خونه داره و نه ماشین. ماشین مامانش چند ماهی زیر پاش بوده الان دیگه اونم رفته بهشون تحویل داده. یه ماشین محل کارشون زیرپاشه که اونقد بدرد نخوره روت نمیشه جلوی کسی سوارش بشی و حاضری پیاده بری اما سوار این ماشین نشی. بازم چیزی نگفتم و بهش گفتم در عقب ماشین رو درست کن چون آدم میخواد وسیله بزاره اذیت میشه. بهم میگه تو چیکار به این کارا داری.
  • همیشه صندلی جلو باید مادرشوهرم بشینه. توی خانواده ی ما همیشه زن و شوهر کنار هم میشینن.
  • زن های توی خونواده ی ما وقتی با نامحرم میان عقب ماشین میشینن. اگه جلو خالی باشه جلو نمیشینن مگر اینکه عقب دیگه جا نباشه ولی زنم رعایت نمیکنه.
  • هفت ماهه نامزد کردم. یه ذره درک نداره حتی کوچیک ترین چیزام رو فراهم نمیکنه. یه هفته‌ست خودم پارچه خریدم من رو نمیبره خیاطی.
  • شوهرم میگه چرا بابات نمیبرت دکتر؟ بگو اون ببره.
  • اکثرا کار هام رو خودم انجام میدم ولی یه سری کار ها نیازه اونم باشه. چند روزه باطری گوشی م اومده پایین دو درصد میگم با هم بریم چون فاکتور به اسم اونه و بالاخره از مرد حساب می برن هی امروز فردا می کنه یا ماشین رو نمیبره مکانیکی، من باید بین اون همه مرد ماشین رو ببرم مکانیکی. قرار بود هزینه سرویس مدرسه رو بده بزنم از دیروز امروز فردا کرد منم دیدم مسئول سرویس پیام داده که بدقولی نکنید. از یکی قرض کردم زدم. به جا تشکر میگه شماره مسئول سرویس و بده فحش ش بدم چرا صبر نمی کنه اصلا درک ندارن
  • من رو می‌فرسته تا براش وسایل کارش رو بخرم بین اون همه مرد همش هم بهش میگم که گاهی مزاحم میشن ولی هیچ نمیگه دیگه
  • سر مسائل کوچیک خیلی باهاش مشکل دارم. سر وقت خرید نمیکنه، بچه رو به موقع مدرسه نمیبره، مسئولیت های مربوط بچه رو کلا زیر بارش نمیره. همه چی روی دوش خودم هست و من دارم اذیت میشم
  • همه ی خریدهای خونه رو من باید انجام بدم. نون، پنیر و... من باید بگیرم. شوهرم رفت نون بخره، كلي سر من غر زد كه تو كه بيرون بودي ميرفتي ميخريدي من نون خريدم، تو هيچي نميخري مفت مفت ميچرخي :)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

تدبیر و دوراندیشی 1

یکی دیگر از لوازم درونی مرد امنیت بخش، تدبیر و دوراندیشی وی در انجام و مدیریت امور است. کاش کرده بودم، نباید انجام میدادم، فایده ای نداشت بدتر شد، از دست رفت، اگر آن کار را کرده بودم، همه چیز خراب شد، خرید غلطی بود، رفیق خوبی نبود، پولم را خوردند، سرم کلاه رفت، کاش هرگز نرفته بودم، خاک بر سرم شد و... افسوس هایی این چنین بیانگر مردی ست که محروم از دوراندیشی و تدبیر در انجام و انتخاب امور است. اینچنین مردی خانواده اش را در یک ناامنی و نگرانی عمیق فرو میبرد که مستمر و بی پایان است. حضور در کنار این مرد به جای مطمئن و امن کردن خیال خانواده، بارش التهاب هایی ست که با هر عملکرد مرد، مهمان دل و روح اعضاء خانواده میشود. مدیریت مرد مدبّر و دوراندیش خانه را جلو میبرد، امور زندگی را به نحو احسن تدبیر میکند، توسعه و رشد زندگی را فراهم میکند، گره ها را میگشاید و کمبودها را برطرف می کند، زحمتها و تلاشها را ثمر میدهد، نظم و درایت منتشر می کند و این همه باعث امن شدن خانه و خانواده می شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مردان با تدبیر، خودرای و لج باز نیستند، بر سر انتخاب خود اصرار بیجا نمیکنند، هر جا اشتباه را فهمیدند اصلاح می کنند. مشتاق و مصر به مشورت گیری از اهل خبره اند، حساب شده و با فکر امور را پیش می برند، ارزیابی و سنجش را از دست نمی دهند، رصد و پالایش نتایج اقدام خود را جدی می گیرند. از مقصر جلوه دادن دیگران و اجتماع در نقص و ایرادهای اقدام خویش اجتناب می کنند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


باید به این نکته در مسئله ی تدبیر و دوراندیشی توجه نمود که این ارزش بزرگ هیچ ربطی به وسواس و تشویش در گزینش و انتخاب ندارد. یعنی مرد صاحب تدبیر، دودل و مردد نیست چه کنم چه کنم ندارد، تأخیر و تعطیل در اقدام به واسطه ی ترس از نتیجه ندارد، محکم و راسخ امور را تدبیر می کند. کم اشتباه و پربهره ظاهر می شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

تدبیر و دوراندیشی 2

  • تو عقدیم چندوقت دیگه عروسیممونه و دستمون خیلی خالی و قرض گرفته بودیم ک شوهرم خانوادش دعوت کنه بیرون. هزاربار ب شوهرم گقتم امار رستوران گرفتی؟ قیمتاش خوبه؟ مطمئنی ک میرسونیم؟؟ همش شک و تردید داشتم.گفت اره، از رفیقم پرسیدم، گفته ۸ نفر بودیم شده 1500. پای حساب که رفتیم گفت 6800. اصلا وااا رفتم. خودش رنگ به رو نداشت. مجبور شدم تمام کادوهایی که تولدم داده بودن رو بدم بهش تا بتونه حساب کنه. مخم داره سوت میکشه از بی برنامگیش
  • بی دست و پاست و زیادی مظلومه. کمی بی استعداده و زبان و مطالب درسی و کاری رو دیر یاد می گیره. (چون قصد مهاجرت داریم این ویژگی خیلی مهمه) هر جا سر کار میره مدیرش سوار سرش میشه و اینم نمی تونه از خودش دفاع کنه. از هر شرایط سختی فرار می کنه مثلا اگه جایی مدیرش بد باشه هیچ وقت نمیاد با مدیر بحث کنه سریع کارش رو ول می کنه دنبال کار جدید می گرده این وسط چند ماهم بیکاره ولی بی عرضه محضه! حتی نمی تونه یه مرخصی بگیره. تعطیلات عید مجبورش کردن از پنجم به بعد بره سر کار در حالیکه همه همکارای واحدشون مرخصی بودن و فقط این یه نفر می رفت که کار ارباب رجوع رو راه بندازه. الانم واسه تعطیلات خرداد همکاراش بهش گفتن که اونا از قبل حرف زدن و مرخصی رو گرفتن این باز باید بره. یعنی تعطیلات خردادمون هیچ جا نمی تونیم بریم. بهش میگم برو صحبت کن یادشون بیار که عید هم همه اش تو رفتی و بقیه نیومدن. میگه حالا تهش اینه که جایی نمیریم میشینم درس هام رو می خونم. اصلا تو تعطیلات شلوغه خوب نیست جایی بری. ای خدا شوهر من شده خر اداره. همیشه این هست و بقیه مرخصی ان. به حدی اعصابم داغونه که حد نداره. شاید بقیه که از بیرون رفتاراش رو می بینن فکر کنن من ناشکرم یا دیوونه ام یا زیاده خواهم ولی من این روزا خیلی جدی به طلاق فکر میکنم
  • من دو هفته پیش فهمیدم، شوهرم کلی دسته چک گرفته و داده به این و اون. کلی دعوا کردیم. به غلط کردن افتاده بود و گفت دیگه همچین اشتباهی نمیکنم.
  • خواهرش دو رور قبل عید برای دخترم پنج تومن کادو اورد. به شوهرم گفتم نگهش دار تو عید، پولش رو به عنوان عیدی به بچه ش پس میدی. پول رو خرج کرد الان اومده میده گوشوارت رو بده بفروشم و به خواهر عیدی بدم. دستم خالیه. منم بچم رو گذاشتم خونه مامانم و اومد دو ساعت باهاش دعوا کردم.
  • اصلا باورم نمیشه اینقدر یکنفر بتونه ساده باشه. تا الان ۸۰۰ میلیون از ما کلاهبرداری کردن. اول ۶۰۰ تومن به یک پسر بچه داد که مثلا با هم شرکت تولیدی راه بندازن. الان ۲۰۰ تومن توی یه شرکت ارز دیجیتال سرمایه گذاشته. خیلی ساده لوحه. نمیدونم چیکار کنم. فقط نشستم گریه میکنم از این انتخاب همسر
  • اصلا توان نه گفتن رو نداره. مردم ازش سوءاستفاده میکنن. فکر کنید سوپری زد و مردم ازش قرض میکردن، روش نمیشد بگه که بیایین پولم رو بدین. بعد از چند سال ورشکست شد.
  • یه مدت سر عجول بودنش و ندونم کاری هاش داره بد میاره و پس رفت میکنه .. دیروز شکر آب بودیم امشب رفتم باهم حرف بزنیم ک مشکل حل شه بهم گفت پا قدم تو بوده دارم بد میارم منم دلم شکست اومدم هال خوابیدم و گریه کردم
  • تمام سرمایه زندگی رو به باد داده. سال پیش طلاهام رو تو ارزونی به  بهانه خرید خونه فروخت. خونه که نخرید هیچ. پولش رو هاپالو هپو‌ کرد. بهونه های الکی که بذار ارزون شه. طلاهام دود شد رفت. بعد ماشین رو فروخت به بهونه خرید ماشین بهتر که وام میگیرم و اینا. نخرید نخرید، الان اینقد گرون شده هیچی نمیتونیم بخریم؛ یعنی هم طلاهام رو به باد داد. هم ماشین رو. میگم بیا با همین یه ذره که داریم، یه ماشین بخریم. میگه ریسک نمیکنم. بذار ارزون شه
  • صدا تلفنش رو شنیدم شریکش خیانت کرده و ضربه بزرگی زده بهش. نمی دونم چکارکنم دفعه اولش نیست که گول میخوره.
  • سرش کلاه میذارن، مغازه دارها میکنن تو پارچش چه از لحاظ کیفیت چه قیمت. اینم توان اینکه بگه من نمیخوام رو نداره. بگو مرد حسابی فروشنده ای که تو رو نمیشناسه بگو نمیخوام. چرا تعارف و رودروایسی داری دیگه
  • شوهرم رفت خونه خرید، هی بهش گفتیم نکن. گفت میتونم! این خونه باید عوض شه. گفتیم طلاها و پس اندازت رو صفر نکن! گفت تا نکنم، خیالم راحت نمیشه. حالا رفته به امید فروش خونه، یه ملک سنگین تر معامله کرده و الان خونه فروش نمیره. یه میلیارد حق فسخ ام نوشتن، الان طرف منتظر حق فسخ رو بگیره. اینقدر نامرده! حالمون بده از زور استرس و فشار

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

انعطاف پذیری و میدان دهی و مشورت 1

خودرایی، استبداد در انتخاب و تصمیم، متوقف کردن عملکردها و گزینشها به میل و نظر خود، لجاجت و اصرار به آنچه میفهمد قضاوت عجولانه و بی منطق اقدام خودسر، نادیده گرفتن رأی و انتخاب اعضاء خانواده، همگی اموری ست که مرد را از فضیلت انعطاف پذیری محروم می کند. مرد سخت و خشک نه تنها دیگران و اطرافیان خویش را معذب میکند که زمینه ی شکست و بی ارزشی خود و انتخاب هایش را هم باعث میشود. انعطاف تسلیم شدن به هر چیز و هر کس نیست. انعطاف واگذاری امور به دیگران نیست انعطاف، هرچه شد و هر چه پیش آمد نیست. انعطاف بی خیالی و بی اعتنایی و اهمیت ندادن به پیشبرد امور نیست انعطاف دم غنیمت شماری و بی حساب و کتاب عمل کردن نیست. انعطاف، دیدن حساب کردن میدان دادن ارزش بخشیدن به حضور رأی انتخاب و گرایشهای اعضاء خانواده است. انعطاف پرهیز از استبداد رأی و کشاندن خانواده به دنبال خویش است. انعطاف، وسعتی را در وجود مرد ممکن میکند که با وجود رأی بهتر و قابل ترش رأی و نظر خانواده را مقدم می شمارد و رضایت آنها را سرلوحه ی گزینشهای خویش میکند و حتی اجازه می دهد ضعف و غلط بودن انتخابهای خود را بدون احاطه و تسلّط رأی مرد خانواده تجربه کنند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


انعطاف، یعنی دیدن واقعی تک تک اعضاء خانواده و فرصت بخشی رشد دهنده به آنها. انعطاف، یعنی فراهم سازی وسعت و میدانی که اعضاء خانواده بدون احساس الزام و اجبار ببینند هستند، می توانند فکر کنند، سنجش نمایند انتخاب و گزینش داشته باشند نتایج انتخاب خود را حس کنند و در میدان وسیعی که مرد خانواده فراهم کرده است به راحتی گام بزنند و احساس وجود کنند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


حرف حرف من است، همان که گفتم، اگر بر حسب میل من باشد همراهی میکنم، روی حرف من حرفی نباشد، شما نمی فهمید من برای خودتان می گویم، بعداً می فهمید و تشکر می کنید، حق ندارید، بدون اجازه ی من نباید کاری صورت بگیرد، همان که گفتم نمیپسندم پس اجازه نمی دهم. مواردی هستند که محرومیت مرد را از ارزش و فضیلت عظیم و امنیت بخش انعطاف پذیری محروم می کنند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


از همین روست که نبی گرامی اسلام حضرت محمد (ص) می فرماید مرد مؤمن به اشتهای خانواده اش غذا میخورد و فرد منافق خانواده اش را به اشتهای خویش وادار میکند الْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَة أَهْلِهِ وَالْمُنَافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ)


مردی در جایگاه امنیت دهی قرار می گیرد که اعضاء خانواده در حضور او احساس وجود کنند و ببینند نه تنها برای تعقیب و دنبال کردن کارکردها و علاقه های خویش، که حتی برای نیازهای مشترک خانواده رأی دارند، دیده میشوند، شنیده می شوند به نظرشان اعتنا و احترام گذاشته می شود، می توانند میدان ببینند تجربه کسب کنند و در تصمیم ها مشارکت کنند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مرد آمن به جای اینکه برای راحتی خیال خود، امور را به دست بگیرد و خود تکلیف و تعیین کند، میدان می دهد. و به قول مشهور به جای گرفتن ماهی های مناسب و درشت و قابل مهارت ماهیگیری را ممکن میکند و با ابزار مناسب و آموزشهای درست شرایط مهارت یابی را فراهم می کند. مردی که می گوید من بلدم، شما نمی توانید، به من بسپارید، بگویید نیاز و کارتان چیست و کارتان نباشد، خودم فراهم میکنم خودم می برم، خودم می آورم، خودم میخرم و..... و از سپردن میدان ها دریغ می کند و سهمی برای نظر و رأی اعضاء خانواده قائل نیست، از چنین نشانه ی لازمی غافل مانده است و نمی تواند در جایگاه یک مرد امین، بروز و ظهوری پیدا کند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

انعطاف پذیری و میدان دهی و مشورت 2

  • با من مشورت نمیکنه، برای خرید خونه من رو نمیبره به جاش خواهر و برادرش رو میبره، میخواد با کسی شریک شه نظر من رو نمیپرسه، ماشین رو میخواد بفروشه و به من نمگیه.
  • حرف، حرف خودش باید باشه. به نظر بقیه اهمیت نمیده؛ مثلا فروشگاه لوازم قنادی یه وسیله میخواستم بخرم، گفتم بابا اون مغازهه لوازم قنادی که نزدیکِ فلان میدونه داره هاا (میدونستم اون چیزی که من میخوام با تنوع بالا رو اونجا میتونم پیدا کنم) ۳ تا مغازه لوازم قنادی تو سطح شهر منو برد الا اون اصلیه. با اینکه بهش گفته بودم آخرشم بعد کلی گشتن عصبی و ناراضی برگشتم خونه یا مامانم میگه از فلان جا سبزی بخریم خیلی تازه و باکیفیته. گوش نمیکنه تا از مغازه ای که مدنظر خودشه خرید نکنه ول کن نمیشه. برای خونه و ماشین خریدنم همین طوره. چندسال پیش یه خونه تو محله قدیمی میخواست بخره در حالی که با اون پول خونه کوچیکتر تو محله های بهتر میشد خرید، قبول نکرد. گفتم من فقط برای همین خونه همراهی تون میکنم یا این یا هیچی.
  • شوهرم خونه خریده و به من نگفته. اصلا خوشحال نیستم. این خونه رو هم بعد اینکه تحویل گرفت برا اولین بار دیدم. ماشین هم میخره همینطوره. این اسمش زندگی مشترک نیست که اومد خونه گفت اینم مدارک خونه جدیدمون. من به منطقه دیگه میخواستم. حرف ام میزنم میگه خودت برو کار کن بخر. به تو ربط نداره دارایی هام
  • میاد بهم قول میده مثلا امروز میریم این چیزو می خریم بعدش که میریم بیرون بهش میگم فلان چیز میخواستیم بگیریم میگه اونو که شوخی کردم. الان فک نکنین چیزای گرون گرون نه از ارزون ترین چیز گرفته تا همون گرونش. چند روز پیش بعد ماه ها گفت شام بریم بیرون منم خوشحال اماده شدم وقتی اومد گف چرا اماده شدی اون حرفم که شوخی بود. بهش گفتم بریم منکه اماده ام. میگه حالا یه شب دیگه و میدونم وقتی این حرفو میزنه معلوم نیس چند ماه دیگه میخواد که بریم .
  • شوهرم نمیتونه یه تصمیم قطعی بگیره و دائما نظرش در حال تغییره.
  • شوهرم انعطاف نداره و فقط حرف و نظر خودشه. من نمیخوام تحت سلطه من باشه. من میخوام که منم ببینه. نظر منم بدونه. میگه هر چی من بگم. حرف حرف منه. ساکت. روی حرف من حرفی نباشه.
  • حتی برای تفریح کردن هم نظر من رو نمیپرسه که کجا بریم.
  • نظر منو میپرسه ولی در عمل کاری رو میکنه که نظر خانوادشه. اخرین اولویت برای وقت گذاشتن، خودمون و خونه خودمونه. اولویت اول اینه که خانوادش چه برنامه ای دارن.
  • وقتی میخواهیم چیزی بخریم باید حتما به برادر یا دوستش بگه تا سرش کلاه نره. کلا خودش رو نادون میدونه
  • مادرشوهرم فرش میبافه. شوهرم رفته با مادرشوهرم برای خونهم فرش خریده. گفتم تو بچه ننه ای هنوز بزرگ نشدی مییری با مامانت فرش میخری گفتم چرا منو نبردی چرا هر چی میشه میری با ننه فضولت میگیری چرا انقدر فضولی میکنه .اینم گفت چون اتفاقی شد تو هم تو فرش تجربه نداری اون استاد فرشه. 

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

مهارتهای کارکردی 1                                     

یکی از بارزترین نشانه هایی که امنیت بخشی مرد را ممکن می کند، توانمندی و مهارت وی در عملیات ها و اقدام هایی ست که از مرد مورد انتظار است. مهمترین آنها قابلیت مرد در فعالیت ها و کارکردهای مرتبط با خانه و خانواده است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


چیزهایی مثل قابلیت رانندگی، اصلاح و تعمیر وسایل ساده ی منزل، انجام امور روزمره ی زندگی، رسیدگی به امور اعضاء خانواده، قابلیت خرید، دفاع از اعضاء خانواده در برابر تحریک محیطی یا فشارهای اجتماعی یا انتظارات اطرافیان تصمیم و اقدام به موقع که همراه با نتیجه ی مناسب باشد و. ... که نشان بدهد مرد، مردِ توانمند و قابلی است و در انجام امور دستی به کار دارد و معطل و عاجز نمی ماند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانمی که قصد جدایی از همسرش را داشت میگفت چگونه میتوان به مردی اتکا کرد که از کوبیدن میخی به دیوار و نصب یک پرده عاجز است؟ می گفت نمی تواند یک بخاری را آماده و راه اندازی کند و در برابر انتظارات دیگران فوری تسلیم میشود و از یک خرید ساده می ترسد، از انجام یک اقدام ساده مثل ثبت نام فرزند در مدرسه عاجز است و هیچ کاری را بدون تأیید و تقویت دیگران قادر به انجام نیست. تعمیر هیچ وسیله ای را بلد نیست و آچارها را نمی شناسد و هنگام به کارگیری آنها درمانده است. می گفت خیلی از امور ساده را باید پدر یا برادرم یا افرادی از خانواده ی خودش انجام دهند. به سادگی سرش را کلاه می گذارند و در جمع های خانوادگی و دوستان ابزار تمسخر و تفریح دیگران است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

مهارتهای کارکردی 2

  • خیلی بی مسئولیته. عین خیالش نیست. در خونه رو نصفه نیمه رنگ کرده دوماهه هنوز کاملش نکرده. اب تو اشپزخونم بقدری کمه که ظرفا رو تو حموم میشورم. لامپای تو پذیرایی تقریبا سوخته، درستشون نمیکنه. موکت هام رو نمیره از خونه قبلیمون بیاره، اشپزخونم کفش لخته پاهام درد گرفته. کفشام از اول تابستونه تاحالا ولی هر ماه برا خو ش کفش نو میخره من پالتوی پارسالم رو پوشیدم ولی اون رفت از سر تا پا لباس نو خرید.
  • لوله تو خونه ترک برداشته چند روزه آب تو حیاط روونه میره تا کوچه نمیاد درستش کنه
  • اینقدر باید یه چیزی رو بهش بگی تا انجام بده تا انجامش میده، آدم دق میکنه. بعضی وقتها ماه ها طول میکشه که انجام بده. لامپ میسوزه نمیخره، در کابینت خراب میشه ماه ها باید همونجوری بمونه تا درستش کنه، سه ماهه قراره یک تلویزیون نصب کنه. درهامون سفتن، قفل میشن روم درست نمیکنه. شیرهای آبمون خرابن درست نمیکنه.  صندلیم خراب شده بود و فقط دوتا مهره میخواست که درستشون کنه بعد از چهار ماه درستشون کرد. آبگرمکنمون رو وقتی درست کرد که هوا خیلی سرد شده بود، چند بار بچه هام سرما خوردن. یه وسیله رو بخواد برامون بخره پدرمون رو در میاره
  • اگه بهش بگم یه کاری رو انجام بده، انجام میده و سریع هر کاری بگم میگه چشم ولی دق میده تا اون کار رو انجام بده و امروز فردا میکنه و همش یادش میره. حس میکنم اگه بچه دار شم همه ی مسئولیت های اون بچه گردن خودم بیفته، برای همین امیدی به بچه دار شدن تو این زندگی ندارم
  • کارای تعمیراتی خونه انجام نمیده گفت من دوست ندارم مثل بابات دم دستی باشم. پول دارم کارگر میگیرم.
  • شوهرم هیچ مهارتی برای زندگی کردن نداره. وقتی میریم طبیعت یه آتیش درست نمیکنه و غر میزنه که نمیتونم و دود میره توی صورتم.
  • ده ساله ازدواج کردم هیچوقت حس نکردم شوهر دارم، حامی دارم. لوله کشی، کاشی کاری، شستن فرش، جابجایی، همه رو خودم میکنم
  • شوهرم یک فرش رو نمیشوره، یه پتو نمیشوره و میگه من نمیتونم.
  • من باید برم تعویض پلاک ماشین، معاینه فنی و... شوهرم از این کارها نمیکنه.
  • یه دو چرخه دست دوم برای پسرم خریده. فرمونش کجه. صندلیش خرابه. میگم درست کن. میگه درست نمیکنم. قرار بود درست کنم نو میخریدیم.
  • شوهر من که خیلی داغونه برای سرویس کولر هم زنگ زد پدرشوهرم. الان قفل در خراب شده باز کردم یک پیچش مونده بود داد میزد کجا رفتی بیا اینم باز کن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

گفت و گو از آینده و دورنمای زندگی

مرد امنیت بخش، نه تنها در کارکردهای جاری اش تولید امنیت می کند که در هنگام سخن گفتن درباره ی آینده ی زندگی و آنچه پیش رویشان هست، سخنانی به کار می برد که خانواده از آینده ی خویش خیالی آسوده داشته باشند. از همتی حرف میزند که در عزم راسخ خویش جمع کرده است. از وسعتی صحبت میکند که در مسیر توسعه بخشی به آن گام میزند، از موانعی می گوید که به زودی و به راحتی حذف شده و جای خودشان را به امکانات و فرصتها و معبرها می دهند از امید میگوید و سعیش را برای تحقق آمال و آرزوهای اعضاء خانواده به نمایش می گذارد. هر حرفی که از بعد میزند روشن است و درخشان و افقهای تازه و مبارکی را در ذهن و روح کسانش باز میکند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


برعکس آن مردیست که آیه ی یأس می خواند و ناامیدانه آینده را سیاه و مزاحم تصویر می کند. حتی در شادی ها و امیدها خبر از نکند و مباداهای ناگوار بعدی میدهد و از آسیبهای نیامده ای که شاید هرگز نیایند، اعضاء خانواده اش را بیم میدهد. دختری که تازه ازدواج کرده بود با شکایت از اضطرابی که رهایش نمیکرد به مؤلف این اثر مراجعه کرده بود و معتقد بود، ازدواج شادیهایش را زیاد نکرده که هیچ ابهام و ترس و اضطراب را ارمغان احساس و وجودش کرده است و در برابر این سؤال که آیا از انتخابت در ازدواج خشنود نیستی؟ و همسرت با تمایل و آرمانهای تو همراهی ندارد؟ می گفت آنچه مرا با وجود خوشامد و رضایتم از انتخابم رنج می دهد، تصاویری است که او از آینده ی زندگی مان نشان می دهد. مثلا میگوید اشتباه کردیم ازدواج کردیم و وقتی می پرسم مگر از انتخاب من خشنود نیستی؟ می گوید منظورم تو و انتخابت نیست، بلکه اجاره خانه و مخارجی ست که از عهده اش بر نمی آییم و به خاک سیاه خواهیم نشست و در برابر امیدبخشی و آرامش گری من که میگویم خدا بزرگ است و همه با سختی آغاز کرده اند و به گشایش ها رسیده اند. میگوید این حرف ها پول نمی شود(کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانمی که با التهابی شدید تماس گرفته بود و نسبت به سرنوشت پسرش بیقرار بود میگفت با وجود بزهکاری ها و آسیبهایی همچون اعتیاد مدام ملتهب فردای پسرم هستم آن قدر که خواب و خوراک را گم کرده ام و وقتی من خواستم که پسرش تماس بگیرد تا با آموزش به وی خیال مادرش را از رفتارهای پسرش راحت کنیم، گفت قادر به تماس نیست. پرسیدم چرا؟ گفت چون اکنون سه ساله است و نمی تواند صحبت کند وقتی با تعجب پرسیدم چرا در سه سالگی پسرش بی جهت ذهنش را به چنین نکندهای مسمومی گرفتار کرده است؟ گفت شوهرم میگوید وقتی پسرمان بزرگ شد باید در به در بگردیم تا ببینیم چطور از اعتیاد ترکش دهیم. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


حتی مردانی یافت میشوند که مدام از مصائب فردا صحبت میکنند و هر چیز را از آینده، سیاه و ناگوار به نمایش می گذارند. مثل مردی که به دختر نوجوانش می گفت دیگر پسر سالمی پیدا نمی شود که قصد ازدواج داشته باشد و اگر پیدا شود حتماً از روابط متعددش خسته و ملول گشته است. یا پدری که در گوش فرزند دبستانی اش مدام از بی ارزشی تحصیل او و ناتوانی اش در تحصیل حرف میزند و می گوید تو چیزی نمی شوی، آن قدر درس خوان تر از تو هستند که جایی برای تو نمی ماند، تازه اگر هم دانشگاه قبول بشوی، آخرش میشوی یک لیسانس یا فوق لیسانس بیکار و درمانده ای که جیبش خالی ست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانمی می گفت همراه همسرم قصد سفر داشتیم که در ابتدای جاده شوهرم از من خواست کمربندم را ببندم و اشهدم را هم قرائت کنم وقتی گفتم در ابتدای سفر حرفی نزن که مرا نگران و ملتهب کند از آمار مرگ و میری گزارش داد که هر روز در جاده ها جان خودشان را از دست میدهند! (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


- دیشب رفتیم بخوابیم، وصیت کرد میگفت من حس ششمم میگه صبح بلند نمیشم از خواب، خدا لعنتش کنه منم ترسوند درست خوابم نبرد. صبح بلند شده یجوری آخ و اوخ میکنه انگار زایمان کرده. میگم چته کجات درد میکنه، میگه درد ندارم آب پرتقال بگیر برام بخورم بهتر بشم (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


- از شهادت حرف میزنه، شوخی و جدی. یگه خسته شدم همش غصه میخورم اما اون نمیدونه من چقدر غصه میخورم. آخرش بهش گفتم میذارم میرم. من همش ۴ماهه عروسی کردم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

معرفی و تعریف مسائل و اتفاق ها

یکی دیگر از علائم رفتاری مرد در نشانه های بیرونی امنیت بخشی وی توجه و مراقبت مرد در نوع بیان و معرفی مسائل و اتفاقاتی است که با آن روبه رو می شود. مردی که از مسائل کاری و رفتاری خود، اخبار نگران کننده و هراس آفرینی منتشر میکند، حتی اگر راست بگوید و درشت نمایی نکرده باشد در مسئله ی امنیت بخشی به خطا رفته است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانمی با نشانه ی اضطراب به مؤلف این اثر مراجعه کرده بود و علت اضطرابش را تشویش و نگرانی در مورد سلامت و بقای عمر همسرش گزارش میکرد و علت آن را به گزارشهایی مربوط می دانست که همسرش از اتفاقات و حوادث محیط کار تعریف میکرد مثلا یک بار به زنش گفته بود امروز نزدیک بود در تصادف با یک تریلی له شوم یا گفته بود دو نفر از همکارانش مبتلا به مصرف موادند. بار دیگر از اخراج چند نفر از همکارانش توسط کارفرما خبر آورده بود و هر بار از خانه بیرون می رفت میگفت ببینیم امروز چه حادثه ی ناگواری منتظر من است و با این گزارشهای امنیت ستیز، چنان خانمش را درگیر اضطراب و تشویش کرده بود که میگفت هر وقت به زمان بیرون رفتن همسرم از منزل نزدیک میشوم تپش قلب و لرزش انگشتانم آغاز می شود و نفسم تنگی میکند و بی قرار و بی تاب میشوم.(کتاب زندگی، دکتر حبشی)


خانم دیگری که همسرش در نیروگاهی در عسلویه کار می کرد، با نگرانی شدید از محل کار همسرش، مراجعه کرده بود و می گفت در تمام اوقاتی که در محل کارش مشغول است، من مضطرب و ناامن هستم و معتقد بود همسران همکار شوهرش چنین ترسی ندارند. وقتی از گزارش شوهرش از فعالیت کاری اش پرسیدم، همه ی گزارش ها همراه با حوادث ناگوار و اتفاقات بدی بود که مرد به زنش منتقل کرده بود. شاید مرد میخواست با این تعریفها، سختی کار خود و میزان زحمتی که میکشد را به همسرش نشان بدهد و غافل بود که چنین اخبار ناگواری چطور امنیت خاطر وی را مخدوش کرده است. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

شوهرم من به شدت منفیه. از صبح راجع به گرونی حرف میزنه و تا شب و اخبار منفی میده. خدا میدونه چی میشیم، هوا آلوده است، جنگ میشه، بدبخت شدیم، دلار فلان قده، فلان جا اعتراضه، این مرد، اون مرد، هفتم اینه، سال اونه، فلان جام درد میکنه، فلان جام تیر میکشه  مزه حس نمیکنم، و... (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

دستور دادن 

مردی که تابلویش در خانه دستور دادن است و اعضاء خانواده را برای بهره های خویش فرمان میدهد، و با فشار و تهدید و هیاهو میخواهد آنها را زیر سلطه ی خود، محبوس و بی صدا محصور کند، چطور میتواند در جایگاه عظیم امنیت بخشی بنشیند و خانواده را به سایه سار خنک و نسیم پربرکت وجودش مهمان کند؟! (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


اگر من در این کتاب، آثار سلبی اقتدار را پیش از آثار اثباتی آن ذکر کرده ام، از این روست که مخاطب محترم بداند اگر میخواهد در قامت مردی مقتدر و رشید ظاهر شود، باید از چه چیزهایی دوری کند، که بدون دوری از آنها، رسیدن به چنین جلوه و جمالی ممکن نیست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


هر قدر مرد بخواهد با تند شدن و چشم دراندن، انگشت توبیخ نشان دادن و با بیانی خشن و بلند، فرمان براند و دستور صادر کند، نه تنها از ارزش عظیم امنیت بخشی بیرون افتاده است که خود به نماد یک آسیبی که باید از او بترسند و از خطر وجود وی دنبال پناهگاه امنی بگردند، تبدیل گردیده است. و چنین کسی به مردی تبدیل میشود که زن و فرزندانش می گفتند راحتی ما وقتی ست که او خانه را ترک می کند و شروع التهاب و واهمه ی ما، همراه صدای آمدنش، زنگ می خورد! (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


  • هرچی دوس داریم و شادی و سر و صدا توش هست، باید تا قبل از اومدن همسرم باشه، وقتی از سر کار میاد باید طبق میل آقا رفتار کنیم. سر پنجه راه بریم. بلند حرف نزنیم. فیلم و سریال مورد علاقمون هم که آقا نمیپسنده. بچه هم هیچ جووووره حق نداره که شاد باشه. مدام هم باید با بچه لج کنه در حدی که به دعوا بکشه. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)
  • حس میکنم من رو خدمتکار خودش میدونه. عقدم هنوز عروسی نکردم؛ مثلا دستور میده برام آب بیار، گفتم باشه ولی نرفتم. دوباره گفت تشنمه برو بیار گفتم باشه میرم و دوباره نرفتم. یهو گفت چته؟؟ گفتم هیچی و رفتم آوردم چون حوصله بحث نداشتم. بعد از شام اشاره کرد بریم بالا (بالا خونمونه که قراره زندگی کنیم خونه رو بالای خونه باباش ساخته) اول اون رفت و دو دقیقه بعد منم رفتم همین که رسیدم بالا گفت کلید خونه رو نیاوردم برو بیار. با اینکه خودشم میتونست بره ولی نرفت من رو به زور فرستاد پایین. یا سر سفره همش به من میگه نمکدون بیار و اگه نیارم چندین بار میگه و جالب اینجایه که حاضره بی نمک بخوره ولی نره نمکدون بیاره.
  • من یه شیفت کار میکنم. شوهرم دو شیفت. تازه میام خونه باید با بچه دو ساله سر و کله بزنم، کارهای خونه رو انجام بدم، اشپزی کنم حتی ۵ دقیقه هم قبل اینکه بیام تو رختخواب استراحت ندارم. در حین همه ی این کارها دارم دستورات آقا رو اجرا میکنم یا اون صدام میکنه یا بچه م. یه آبم خودش نمیخوره. بعضی اوقات از شنیدن اسمم دیگه روانی میشم. خیلی خسته م خیلی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

عادات خوراک 1

  • شوهر احمقم هر غذایی رو نمیخوره. مرغ اصلا لب نمیزنه. بادمجون نمیخوره. عدس پلو نمیخوره. فقط گوشت میخواد و کباب حتی غذای ربی هم نمیخوره. دیگه دیوونه شدم نمیدونم باید چی درست کنم.
  • من دستپختم به گفته اطرافیان و شوهرم خیلی خوبه. در حدی که مهمونی که میدم زنای فامیل که چندین سال هم ازم بزرگترن دستور غذاهام رو میگیرن ازم! شوهرم همه جا میشینه پز دستپختم رو میده اما تو این یه سال که اومدیم تو خونمون انگشت شمار شوهرم نشسته باهام شام یا نهار بخوره. کلی با عشق و زحمت غذا درست میکنم اما وقتی از سرکار میاد میگه هوس تن ماهی کردم و غذای من رو نمیخوره یا مثلا قبل غذا هل و هوله میخوره غذ ارو که میارم سرمیز میگه تو بخور من سیرم. اکثر اوقات تنهایی وعده هام رو میخورم. الان که باردارم تنهایی غذا از گلوم پایین نمیره. دوست دارم خودش مثل اکثر مردا ذوق کنه واسه غذاهام.
  • یه روز مرغ و گوشت میپزم، یه روز ساده. اون روزی که غذای ساده داریم شوهرم نمیخوره. میره حاضری از بیرونبر میخره هرچی توضیح میدم، بخدا نیازهای واجب تر داریم، فایده نداره. لحظه آخر گند میزنه.
  • دیشب مرغ پرتقالی درست کردم، اومد خورد بعد غرغر کرد که چرا شیرینه. چرا زعفرونی درست نکردی و ... تا خالا نشده غذای جدید درست کنم و غر نزنه
  • تازه عروسم. شوهرم خوشش نمیاد مامانم بهمون غذا بده. وقتی مامانم غذا میده نمیخوره. یا کم میخوره. همش توقع داره من یه چیزی درست کنم. نمیدونم هدفش چیه. میگه غذای تو رو من بیشتر دوست دارم تا غذای کسی دیگه. شاید هدفش اینه که انقدر درست کنم تا دستم راه بیفته. واقعا نمیدونم. امشب برای افطار غذاهایی که از قبل داشتیم رو اورده بودم. موفع افطار که شد رفت برای خودش دوتا نیمرو درست کرد. بهش گفتم منم میخوام گفت اگه میخوای بیا برای خودت درست کن. بهش گفتم مگه وقتی من یه چیزی درست میکنم بهت میگم تو هم برو واسه خودت درست کن؟؟؟ بعدش هم یه سیب زمینی پوست گرفت و برای خودش سرخ کرد و خورد. خیلی ناراحت شدم. بهش گفتم مگه از من طلبکاری؟!!! نه یه تعارفی میکنی و نه هیچی. گفت تو که از اول ماه رمضون چیزی درست نکردی. همش از مامانت و اینور و اونور میگیری
  • آش رشته بدون آب قلم و بدون کشک باشه. دلمه برگ مو و دلمه بادمجون و کوفته تبریزی اصلا نميخوره. داخل غذا پیاز همیشه باید رنده بشه، زیر دندانش بره نمیخوره. سبزی خوردن فقط شاهی باید باشه. برنج حتما باید دانه شده باشه. خمیر نشه شفته نمیخوره. ژله تزریقی یا معمولی و دسر و کارامل کاستر اصلا لب نمی زنه حالا من متخصص این چيزا هستم. خاگینه رولتی مغزدار نمیخوره. کاچی نمیخوره. ده مدل حلوا بلدم اصلا نمیخوره. اگه سیب زمینی سرخ شده باشه، حتما باید نازک و ترد و سوخاری بشه. سیب زمینی ضخیم نمیخوره. کوکو سیب زمینی باید نازک باشه، کلفتش رو نمیخوره. ترشی باید خودم همیشه بندازم و عالی باید بشه. کشک بادمجان و غذاهای شمالی اصلا نمیخوره.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

عادات خوراک 2

  • هوس چیزی میکنم تا نخورمش ولم نمیکنه. الان چند روزه هوس کرانچی کردم ولی شوهرم نمیخره
  • شوهرم اومده خونه ناهار عدس پلو با گوشت درست کردم. به عصبانیت میگه این چیه درست کردی! بلند شده تخم مرغ درست کرده. منم خیلی ناراحت شدم از صبح بلند شدم، کلی کار کردم. ناهار درست کردم. بچه داری کردم. اینم اینجوری رفتار میکنه. بعد باهاش کم محلی کردم. هم دهنش نمیشم اصلا. خیلی بدهن هست. بهم میگه یه کار نکن مثل سگ بزنمت.
  • پریشب غذا گذاشته بودم اضافه اومد. دیشب شوهرم غذا درست کرد و هم غذای پریشب رو آورد هم غذای دیشب رو. بعد من غذای دیشب رو خوردم فقط و اون غذای پریشب. و دیدم آخراش هی غر میزنه که تو چرا غذای تازه رو میخوری فقط و غذای پریشب رو نمیخوری. منم بهم برخورد گفتم تو اصلا چیکار داری من چی میخورم مگه من تو خوردن تو دخالت میکنم. بعدشم موقع ظرف شستن ظرفا رو گذاشتم تو سینک تا آخر شب بشورم دیدم رفته سر ظرفشوبی و هی غر میزنه که چرا ظرف نمیشوری گفتم کی گفته تو بشوری. خودم میشورم گفت چطور خونه مامانت میریم بعد شام سریع میپری ظرفا رو میشوری ولی الان میری رو مبل لم میدی. منم گفتم خونه خودمه هر وقت دلم بخواد ظرف میشورم مگه گفتم تو بشوری که غر میزنی.
  • این مدت مشغوله خونه تکونی بودم. زیاد به غذا نمیرسیدم. چند روز پیش اومد غذا آماده نبود گفتم ۱۰ دقیقه دیگه آمادس. اومد دید کمه گفت این کمه. واسه خودش نیمرو درست کرد. به منم غر زد که فکر غذا نیستی. همش تخم مرغ میخورم و... بحثمون شد
  • شوهرم مو از تو غذا در اورد. جلو بچه هام دیس رو پرت کرد تو راهرو. این چه الگویی که بچه هام دارن.
  • اگه غذاش دیر بشه دنیا رو بهم میزنه. رفتم سفره حضرت رقیه آش، کاچی و عدس پلو دادن. لب نزدم، آوردم براش هزارتا ناسزا گفت و داد و بیداد که من تو یه بار مصرف نمیخورم. باید به اون خونه میگفتی تو قابلمه بفرسته برای من. وای دیوونه شدم
  • مرغ سوخاری پخته بودم گفت وای چرا اینا توش کمرنگه انگار نپخته. درصورتی که کوکو هم بپزی توش طبیعیه کمرنگ تر باشه. بعد میگه وای اصلا گوشت نداره چرا همش استخونه! چرا اینقد کلفت گرفتی! هر سری سر غذا خوردن کلی باید توضیح بدم .دائم در حال توضیح دادنم. مرغ درست کنم میگه چرا سفته چرا سوخاریاش شله. چرا رنگش یه ذره تیره اس. چرا سسش نسبت به قبل سفته. چرا بوش فرق داره
  • ۴ الی ۵ ساعت روی پاهام ایستادم غذا میپزم. بعد میبینم شوهرم با کمال خودخواهی و بی میلی میاد سر سفره میشینه یا اینقدر باید صدا کنم که بیاد بشینه خیلی ناراضیم
  • آّبگوشت میپزم، شوهرم میگه یاد آبگوشتهای مادرم بخیر اونها آبگوشت بودن. اگه املت بپزم میگه مادرم املت میپخت انگشت هات رو میخوردی. هیچ وقت از غذایی که میپزم راضی نیست. برای پسرم تولد گرفتیم و دسر و کیک درست کرده بودم میگه دسرهای خواهرم کجا. دسرهای تو کجا همش آشغال
  • خیلی ملچ ملوچ میکنه انقدر که گوش هات میخواد کر بشه قبلا هم بهش گفتم ولی درست نکرده خودش رو بهش گفتم انقدر ملچ ملوچ نکن گوش نمیکرد

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

عادات خوراک 3

  • وقتی داره چیزی میخوره، حرف میزنه. حس میکنم غذای دهنش میوفته تو سفره یا ظرف غذا. بعد هم شروع میکنه دندوناش رو تمیز کردن. متنفرم از این اخلاقش
  • موقع غذا قاشق دهنیش رو به همه ی غذاها، ماست و سالاد میزنه.
  • از غذا خوردن شوهرم بدم میاد. روبروش میشینم. زبونش درمیاره لقمه رو میذاره دهنش
  • مرد حسابی بذار غذا سرد بشه، محکم غذا رو توی قاشق فوت میکنه تا سرد بشه
  • خورد و خوراکمون با پدرشوهرم یکیه و همیشه باید بریم درخونه شون و ازش بخواهیم که بهمون مرغ و گوشت بدن
  • من دوست ندارم از رستوران غذا بگیرم. فقط غذای خونه را میخورم. از کنسروها متنفرم. از مواد غذایی کارخونه خوشم نمیاد. همه چیز باید محلی باشد و خانمم ان رو تهیه کنه. رب را خانمم بپزه آن هم از گوجه ای که در باغ خودم پرورش داده ام. ترشی را خانمم درست کنه. لباس را خودش بدوزه.
  • مو توی غذا میبینه و بداخلاقی میکنه و میزنه زیر بشقاب که این چیه که تو پختی!
  • گیاه خوار بوده و به من نگفته.
  • از بوی گوسفند متنفرم. هر موقع زنم با شیر ماست درست میکنه خونه بوی گوسفند میگیره و حالت تهوع بهم دست میده.
  • امروز به دلایلی ک از صبح درگیر بودم شام نتونستم درست کنم. فردا یه مراسم لاکچری دعوته. اومده میگه خوب شام رو بیپچوندیا. منم با خنده و شوخی گفتم فردا میری شام خوب میخوری از حسرت درمیای. عصبی شد داد زد چرا به من تیکه میندازی
  • شوهرم حداقل 45 دقیقه  غذا خوردنش طول میکشه. خیلی آروم غذا میخوره. وقتی میریم مهمونی همه از سر سفره بلند شدن ولی همسر من همچنان داره غذا میخوره.
  • ما چند ساعت تو پارک کنار هم قدم میزدیم یا مینشستیم ولی حتی یک لیوان آب هم دست من نمیدادن، چه برسه تعارف کنن چیزی برام بخرن. منم اینو رو حساب خساست یا حسابگر بودن ایشون و خانوادشون نمیذاشتم، رو حساب بی تجربگی میذاشتم. یکی از خاطرات تلخم روزی بود که رفتیم تست شخصیت بدیم. من و ایشون و مادرشون رفتیم نزدیک به چهار ساعت مشغول ازمون بودیم و یکی، دو ساعتم تو راه رفت و برگشت. آزمونش خیلی سوال داشت، مغزم نمیکشید دیگه دیدم اصلا حتی یه لیوان ابم دستم ندادن. پدر خودم هروقت یه غریبه هم تو بیرون همراهمون بود حتما براش یه خوردنی میخرید و مهمونش میکرد و حتی تو فامیل و آشنا هم من چنین چیزی ندیده بودم. چه برسه به اینکه منی که قرار بود عروس اون خانواده بشم ۶ ساعت بیرون بودیم و یه لیوان آب بهم ندادن. اخرای کار دیگه ناراحت شدم و خواستم یه تلنگر بزنم. به خودش گفتم ببخشید من گلوم خشک شده. میشه لطفا یه لیوان آب به من بدید. گفت باشه و از اتاقی که توش تست میزدیم خارج شد. من فکر کردم الان میره با ساندیسی، شکلاتی چیزی میاد ولی در کمال ناباوری با همون لیوان اب که از آب سرد کن همون مرکز برداشته بود، یه لیوان برای خودش و یکی برای من وارد اتاق شد. حالم گرفته تر شد ولی به روم نیاوردم.
  • شوهرم اینقدر تند غذا میخوره که چی بگم. من هنوز دارم مخلفات رو میارم که شوهرم غذاش رو تموم کرده
  • روی صدای غذاخوردن حساسه و جرات ندارم با دهان باز غذا بخورم. قاشق به دندونم میخورد، میگفت چرا اینجوری غذا میخوری

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

عادات خوراک 4

  • نمیذاره غذا سرد شه و فوت میکنه و این کارش روی اعصابه. غذا رو هورت میکشه و با صدا غذا میخوره
  • من اختلال صدا بیزاری دارم. با خونواده م که اصلا سر یک سفره نمیشینم و با فاصله ازشون غذا میخورم و همزمان صدای تلویزیون رو روشن میکنم که هیچ صدایی به گوشم نرسه و بتونم بدون کلافگی غذام رو بخورم. تا وقتی تو خونه ای و میتونی فاصله بگیری که خوبه و هیچ مشکلی نداری. مشکلت وقتیه که عروسی، مهمونی دعوتی و تسلطی روی مشکلت نداری.
  • شوهرم همیشه برای صبحونه کنار بقیه چیزا املت میخوره، امروز خیلی کار داشتم و قبل امتحاناتمه. درگیری ذهنیم زیاده، براش نیمرو درست کردم به جای املت. نشست سر سفره گفت قیافه‌اش خیلی کی*ریه. الان داره نیمرو رو میخوره میگه اگه نمیخواستی املت درست کنی از اول میگفتی دیگه.
  • خانوادگی هر وعده غذاشون مثل مهمونیاست و این جوری عادت کردن. اصلا به غذای حاضری اعتقاد ندارن. اصلا حوصلم‌ نمیکشه هر وعده غذا بپزم. شوهرم غذای مونده ناهار رو برای شام یا ناهار فردا ظهر نمیخوره.
  • من نه فرصت میکنم و نه حوصله دارم برخی کارها رو انجام بدم. مثلا سبزی پاک کنم و خورد کنم. باقلا پاک کنم. رب درست کنم. سبزی خشک کنم. هسته آلبالو بگیرم. مربا درست کنم. من بعد از ازدواجم از یک خانم مطمئن خرید میکنم. مادرشوهرم متوجه شد من از کی خریداری میکنم و مدام به من تیکه میندازه. مثلا میگه اسم فلان خانم رو جلوی من نیارید، حالت تهوع میگیرم. فلانی از فلان چیز خریده، بوی لجن میداده، فلان محصولش پشکل توش بوده. آدم خوبه خودش کارهاش رو بکنه. اونقد بد گفته که شوهرم دیگه خیلی چیزا رو نمیخوره یا تو غذا تجسس میکنه.
  • وقتی میریم رستوران یا کافه فقط یک پرس غذا میگیره و باید شریکی بخوریم.
  • همراه هر چایی 8-7 قند میخوره و قند رو با دندوناش میجوعه.
  • همیشه همراه غذاش پیاز و سیر خام میخوره.
  • نمیذاره توی هیچ غذایی پیاز بریزم حتی اگه رنده کنم بازم میفهمه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792