2777
2789
عنوان

در جلسه‌ی خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 4137 بازدید | 356 پست

انجام امور منزل 2

  • شوهرم عقیده مرد سالاری داره و توی خونه کمک نمی‌کنه و فکر میکنه که دور از شانش هست که کمک کنه. اندازه یک سفره برداشتن به من کمک نمیده
  • از سرکار که میاد ناهار میخوره. کلا میره تو اتاق رو تخت با گوشیشه و رادیو گوش میده. منم با بچه ها تنها مشغول تکالیفشون و رفع نیازهاشون بهش هم میگم چرا میری میگه تلویزیون همش روشنه. برنامه کودک دوست ندارم. زورم میاد همه کارها با منه آقا فقط استراحت.
  • من در اتاق دیگه ای هستم و شوهرم روی مبل دراز کشیده و در دوقدمی کنترل هست من رو صدا می زنه که کنترل رو بده، درجه ی کولر رو بیشتر کن، درو ببند، آیفون رو جواب بده، گوشیم رو بده.
  • 7 ماه حامله ام. فردا شب كلي مهمون دارم، بعد به شوهرم زنگ زدم بيا خونه به من كمك كن، كلي كار دارم. دو ساعت بعد از سرکارش زنگ زدم ديدم خونه مامانشه، ميگم پس چرا نيومدي، ميگه اومدم به مامانم سر بزنم. انقدر مرد بيشعور! از صبح دارم كار ميكنم. بهم ميگه كارات رو خودت بكن. هرموقعه دوست داشته باشم میام. منم قطع كردم الانم باهاش قهرم. امشبم خونه خواهر شوهرم شام دعوت بوديم، خودش تنها رفت.
  • صبح تا شب تو خونه کار کنم، اصلا به چشمش نمیاد ولی کافیه تو سینک چند تا ظرف باشه، فوری غر میزنه چیکار میکردی از صبح
  • نسبت به تمیزی خونه بی اهمیته. اگه کثیف بشه میگه حالا بعدا تمیز میکنم. اشپزیش عالی نیست فقطم یک وعده در روز درست میکنه. صبحانه بهم نمیده. جز در مواقع ضروری پیام و زنگ نمیزنه استقبال نمیکنه
  • یه گوسفند رو کاملا خودم باید تیکه تیکه و چرخ کنم و شوهرم کمکم نمیاد.
  • پریود که میشم، لرز میگیرم. کل استخوونها و بدنم درد میکنه. شوهرم درکم نمیکنه. به شوهرم گفتم ناهار بپز. عصبانی شد گفت چطوری روت میشه این رو از من بخوای. چطوری خجالت نمیکشی. مگه بقیه چکار میکنن.
  • من یه زن شاغلم. شوهرم غر میزنه میگه چرا ظرفارو نشستی؟ مجبور شدم با اون خستگی برم تو آشپزخونه شام درست کنم و ظرفا رو بشورم. شامش رو که خورد تازه اومدم بخوابم، دوباره از تو آشپزخونه دعوا میکنه و میگه اینا رو چرا جمع نکردی؟ مگه من زنم که جمع کنم؟ اعصابم خورد شده؛ یعنی من حق ندارم یه ذره هم استراحت کنم؟

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

مراقبت از فرزند 

  • از بچه ها دقیقه ای نگه داری نمیکنه. ميخواهيم بريم بيرون، هر چقد هم عجله داشته باشيم میشينه و منتظر ميمونه من تمام كاراي بچه ها رو انجام بدم. من بايد به هر دو بچه غذا بدم. اگه دوتا بچه باهم مريض شن كنار هر دوتا من بيدار میمونم.
  • اصلا تو بچه داری کمکم نمیکنه. ظهر که از سر کار میاد، یه نیم ساعت میگیرتش که من ظرفا رو بشورم. تو اون مدتم همش غر میزنه که زود باش خستم کرد.
  • وسط مراسم عقد برادرشوهرم، به شوهرم گفتم ده دقیقه بچه رو نگه دار، من برم یه آبی بخورم. نشستم چایی بخورم، دیدم مادرشوهرم اومده میگه شوهرت کارت داره. رفتم دیدم اونقدر بچه گریه کرده که سیاه شده. اونم جلوی خاله و مامانش و برادرش سر من داد میزنه که کجایی پس تو. منم ناراحت شدم تا اخر مجلس که یه دقیقه ننشستم. اومدیم خونه ننش میگه من سه تا بچه بزرگ کردم باباشون نفهمید بچه کی مریضه، کی حالش خوبه، کی بردم دکتر.
  • بعد یکماه همسرم از مسافرت اومده همش غر میزنه که سر و صدای بچه ها دیوونم کردن بچه ها رو ساکت کن زود بخوابن، خسته شدم دیگه واقعا امشب دلم شکست گفت یه هفته نیست که اومدم اعصابم خرابه همون مسافرت بهتره کاش دوباره برم! خب بچه ی ۵ ساله و ۴ ماهه یعنی اصلا سر و صدا نکنن؟ من که کلا با بچه هام اومدم اتاق جدا  همیشه تو زندگیم تنها بودم تنهایی مسئولیت بچه ها رو به دوش میکشم صد برابر بدتر رو بچه ها سر من در میارن
  • به غلط کردن من رو انداخته که چرا ازدواج کردم چرا همچین عنی خوردم. دو ‌تا بچه کوچیک، خونه های بهم ریخته، خودمم پریود. با هزار التماس ک امروز زود بیا یکم کمکم باش و حداقل بچه رو نگه دار. اقا رفت خوابید گفت برای فوتبال بیدارم کنید. گفتم بیا یه دقه بچه رو بگیر من شام بذارم. گفت خوابم میاد. نمیام  بیدارم نکن منم بچه نوزادم رو گذاشتم پیشش و در اتاقم بستم و اومدم به کارام برسم. بعد دو دقه بچه رو اورد گفت نیارش پیش من. بهش میگم نمیبنی وضع خونه رو بچه ها شام میخوان. میگه بدرک خوابم میاد
  • شوهرم با بچه هام بازی نمیکنه و میگه حوصله بازی کردن ندارم.
  • دیشب خونه عموم دعوت بودیم. یه دختر1 ساله و دختر 6 ساله دارم. دخترم 6 سالم همش بهونه میگرفت. گفتن بلند شید بچه رو سرگرم کنید. اصلا شوهرم انگار نه انگار. ‌منم گفتم بلند شو ببرش تا بیرون یا باهاش یه بازی کن. گفت حوصله ندارم. به من چه خودت ببرش. مگه من نوکر باباتم. کارد میزدی خونم درنمیومد. دختر 1 سالم رو گذاشتم جلوش. انگار نه انگار بچه جلوشه. بچه چایی ریخت روش این اصلا انگار نه انگار. دیگه داشتم میترکیدم رفتم تو اتاق گفتم حالم از ریختت بهم میخوره. اینم هرچی خواست بارم کرد.
  • امشب پسر یکسالم خیلی بی تابی میکرد. نمیدونم چه دردی داشت هر چند دقیقه بیدار میشد و گریه میکرد. اینقدری که بغلم راهش بردم تا آروم شه دیگه خودمم نا نداشتم، آخرین بار داشتم شیرش میدادم که خوابم برد. بعد چند دقیقه با جیغش بیدارشدم، دستمم خواب رفته بود. هرچقد شوهر عنم رو که کنارم بود صدا زدم که بیا بغلش کن، دستم خوابیده. اصن محل نداد هی میگفت ول کن. گفت چی میگی دیوانه، روانی، آشغال، بیشعور، احمق چی میگی این بچه رو هم تو دیوانش کردی و این حرفا. بعدم بچمو برداش بردش اونور خونه همونطوری ک اون طفل معصوم از درد جیغ میزد این احمق هم گف چته دیگ توهم هر پنح دقیقه الکی پامیشی اینکارا ازخودت در میاری
  • شوهرم از بیرون اومد با دوستاش بیرون بوده برای دیدن فوتبال و شام هم خورده بود. بهش گفتم بچه رو نگه دار تا یه تخم مرغ بخورم. برگشت گفت از اون موقع تو خونه کوه کندی؟؟ اینقدری که این حرفا رو شنیدم و دلم شکسته حتی اشکم درنمیاد.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

گوشی همراه

یکی از مهم ترین نمونه های استفاده ی همراه با امنیت در بهره مندی از وسایل و ابزارها توسط مرد، هنگام استفاده و به کارگیری تلفن همراه است. برای مرد امنیت بخش، تلفن همراه و آنچه با آن انجام میدهد همگی در راستای فراهم سازی امنیت خاطر همسر و فرزندان است. مردی که روی تلفن هوشمند خود رمز عبوری گذاشته است که همسرش آن را بلد نیست و اجازه ندارد از محتویات و کارکردهای مرد در بهره مندی از آن باخبر شود، حتی اگر از این مسیر مرتکب خطایی نشود و نسبت به تعهد زندگی مشترکش کاملا پایبند و مراقب باشد، نتوانسته است در جایگاه مردی امنیت بخش ظاهر شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مرد امنیت بخش میداند و معتقد است که این وسیله نیز مانند همه ی کارکردهای او در زندگی باید تولید امنیت کند. اگر زن از بهره مندی مرد از تلفن همراهش و استفاده ی وی از شبکه ها و گروههای مجازی موجود در آن امن نیست، از قابلیت امنیت بخشی محروم است و در ایجاد همه ی التهابها و ناامنیهایی که زن دارد به طور مستقیم مسئول است. نمی تواند مدعی باشد من هرگونه استفاده ای بدون آگاهی واطلاع تو از این وسیله انجام میدهم و تو باید بدون هیچ نکند و مبادایی خیالت از طرف من جمع باشد و اگر نبود معلوم میشود به همسرت اعتماد نداری! اعتماد، درخواست کردنی یا فرمان دادنی نیست اعتماد حالتی درونی در وجود مخاطب است که به واسطه ی نوع عملکرد ما فراهم می شود. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


مردی میتواند از همسرش انتظار اعتماد به خویش داشته باشد که بدون هیچ پنهان کاری و پرهیز و رمزی همسرش می تواند از محتویات و بهره و کارکردی که مرد با این وسیله دارد مطلع و خاطر جمع باشد و هیچ نکند و مبادایی ذهن و فکرش را مسموم نکرده باشد. مؤلف این کتاب در مقام یک مشاور کمتر خانمی را دیده است. که نسبت به نحوه و آثار بهره مندی همسرش از تلفن هوشمند خاطرش امن باشد و بدون هر دغدغه ای با خیال آسوده این استفاده را پذیرفته باشد. تشویش زنان از این مسئله آن قدر وسیع و جدی ست که عمده ی زنان از اینکه همسرشان دارای تلفن همراه هوشمند باشد که دسترسی به اینترنت و شبکه های مجازی را ممکن کند در ناامنی و هراس به سر میبرند. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


  • روی گوشیش رمز گذاشته و نمیذاره که من بهش دست بزنم.
  • شوهرم زن پسر پسرعمه اش یا زن پسرعموش رو توی اینستا گرام فالو کرده. اونم چندسالشونه هفده هجده!!!!! آخه مرتیکه چهل ساله خر!!! خب خودت بفهم این کار زشته. آخه عارت بیاد !!! کاش آدم هول و هیزی بود تکلیفم رو می‌فهمیدم!! ولی نیست!!! فقط نفهمه! خوب و بد رو نمیدونه!
  • شوهرم تقریبا هر روز توی اینستاگرام عکسای باشگاهش رو میذاره پوشش نامناسب و بد جور؛ مثلا لخت با شورت هفتی فیگور میگیره فیلمش رو میذاره. قشنگ برآمدگی های بدنش مشخصه.
  • شوهرم بلاگر زن فالو کرده میشینه تک به تک استوریاشم میبینه. چیکار کنم؟
  • رمز گوشیش رو من ندارم. بارها بهش گفتم ولی خب هر دفعه ی دلیل بیخودی میاره همین کارش باعث شده من همیشه فرض بر خیانت بزارم و ازش متنفر باشم تا بیشتر از اینکه دوسش داشته باشم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

استفاده از رسانه 1

  • اجازه نمیده که شبکه‌های مجازی مثل اینستاگرام رو نصب کنم.
  • شوهرم بازید هاش رو از روی اخیرا بر نمیداره
  • فقط روبیکا اجازه داده اونم آنلاین میشم باید بگم به این علت انلاینم.
  • ۶ ماهه ازدواج کردیم پروفایلش همون که مجردی بود همونه اما دوستاش تا زن گرفتن، تو پروفایل شعر عاشقانه گذاشتن و تو واتساپ وضعیت عاشقانه منم ناراحت میشم وقتی میبینم شوهرم براش مهم نیست
  • دلخوشیم اینه شوهرم شب بیاد خونه باهم دوکلمه حرف بزنیم، ولی اون به محض اینکه میاد خونه گوشیشو برمیداره سه چهار ساعت تماااام تو گوشیش میچرخه بعدم شام میخوره میخوابه. اگه قراره اون صبح تا شب سرکار باشه شبم بره تو گوشیش، دیگه چرا زن گرفته خب
  • نامزدم کلا گوشیش سایلنت هرکس بهش زنگ بزنه جواب نمیده خودش بهشون زنگ میزنم منم هر موقع زنگ میزنم جواب نمیده خودش زنگ میزنه
  • میگه خانوادم دوست ندارن عکس سر لخت بذاری. حالا عکسم پوشیده هست و شماره ام فقط دوستام دارن. یه عمره این طوری بودم کسی کاری ب کارم نداشت
  • اکانت اینستامون میگه یکی باشه و دوتامون رو یه اکانت باشیم. نمیذاره گوشیم رو بیارم تو تخت خواب و فقط گوشی خودش میگه اگه خوابت نبرد چند تا فیلم ریختم با گوشی خودم نگاه کن گوشیشم یه برنامه ریخته بعد از 1/30 شب تا 7صبح نمیشه جز تماس باهاش کاری انجام داد.
  • نامزدم میگه بیا بیوگرافی پیجمون رو ست کنیم. عکس هامون رو ست بذاریم. این دیگه چه مسخره بازیه
  • از سر کار میاد می‌ره تو اینستا صد بار بهش گفتم نیم ساعت برو ولی از وقتی میای تا شب میری تو گوشی باز میگه باشه ولی دوباره فرداش همونه. همشم کلیپ میبینم با صدای بلند تا موقع خواب دیوونه میشم. واقعا دیگه خسته شدم سرد شدم ازش. همش الکی میگه دوست دارم ولی رفتارش یه چیز دیگه است هی میگه آخرین باره ولی پنج دقیقه بعدش بادش می‌ره
  • شوهرم نمیذاره عکسم رو توی اینستاگرام پست یا استوری بذارم و بهم میگه دنبال جلب توجه هستی.
  • بهم گفت تو عروسیمون آزادی هر لباسی میخوای رو بپوشی ولی اجازه نداد تو اینستاگرام بذارم
  • من واسش تو اینستا پست میفرستم ولی شوهرم نگاشون نمیکنه. امشب داشتم پستایی که که ذخیره کرده بودم رو نشونش میدادم. لا به لای پستا یه مدل خوشگلی سیو کرده بودم واسه مانتو که بخرمش. بعد همینجوری که داشتم میومدم پایین اون اصلا توجه نمیکرد. همین که به اون پست دختر رسیدم ردش کردم. دیدم میگه بزن بزن قبلی. چرا اونو رد کردی. خیلییی هوله. اکسپلور اینستای خودشم یه عالمه مدل و باسنه
  • دائم گوشی دستشه و توی صفحات مجازی میگرده و دنبال اخبار هست
  • من توی اینستاگرام یه پیج کاری دارم که ازش کسب درآمد میکنم. پیجمم باز گذاشتم. شوهرم مدام فالوورهای من رو چک میکنه. نمیذاره هیچ مردی من رو فالو کنه. مدام دعوا میکنه که پیجت رو ببند. پیج من کاریه. من عکس از خودم نمیذارم و فقط عکس از محصولاتم میذارم. شوهرم من رو دیوونه میکنه.
  • میگم یه عکس پروفایل دو نفره یا متنی پست بذار که بفهمم منم برات مهمم ولی هیچوقت اینکار رو نمیکنه.
  • برای تولد برادرشوهرم، عکس برادرشوهرم رو استوری کردم. حالا شوهرم اومده داد و بیداد میکنه که چرا عکس داداشم رو گذاشتی به من نگفتی. گفت یا صفحه‌ت رو پاک میکنی یا گوشی بی گوشی. برادرشوهرامم حق ندارم فالو کنم. اون ها هم درخواست میدن باید رد کنم. گفتم چون جاری هام تولدت میشه عکس تو رو میذارن، منم خواستم جبران کنم. فحشم داد و داد زد که تو حق نداری جز پدر، مادر و خواهرات عکس کسی رو بزاری و تبریک بگی. حالا من موندم دلیل این کارش چیه. بعد گفتم به جاریهام میگم تو نمیذاری فالو کنم و عکسشون رو بذارم. گفت بگی، خودت رو خراب کردی. اونها بهت شک میکنن. باید بگی خودت دوست نداری، هیچ مرد یا آقایی به جز من تو صفحه‌ت باشه.
  • پروفایلش رو نمیپسندم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

استفاده از رسانه 2

  • شوهرم نمیذاره حتی تو گروه دختر عمه هام ک فقط 7 تا زن هستن، باشم حتی تلفنی نمیذاره با دوستام در ارتباط باشم
  • همش سرش تو گوشیه بچه میره سمتش باید دو بار صداش کنه تا نگاش کنه. با گوشی بازی کردن بیش از حدش دارم میسازم ولی کم آوردم واقعا
  • دلم نمیخواد عکس بچه هام رو بذارم پروفایلم ولی شوهرم میذاره.
  • گوشیم رو برداشته بود و چک کرده بود بعد همون حین پسر خالم که چندین سال از من کوچیکتره فالوم کرده بود، چند بار زد تو گوشم و گفت این برای چی فالوت کرده؟ گفتم من چه میدونم الان همه همدیگه رو فالو میکنن من که تاییدش نکردم هیچ مردی رو هم فالو ندارم شروع کرد به فحاشی و توهین به من ک تو با همه هستی به همه پا میدی
  • وقتش رو تمام وقت پای کامپیوتر و بازی های کامپیوتری میگذرونه.
  • با هیچکس عکس نمیندازه و همیشه به من میگه: چرا به من گفتی بیا عکس بندازیم.
  • شوهرم یه استوری عاشقانه برای من نمیذاره. میگه بدم میاد این جلف بازی ها چیه.
  • ماهواره میخواد نصب کنه و من مخالفمم.
  • سرم خورد به میله و شکست. با خواهرم رفتم گچ گرفتم و از اونجایی که کار بلاگری میکنم. عکس یه تیکه از سرم رو استوری گذاشتم که بچه ها امروز این اتفاق افتاده برام و همسرم ویه تعدادی هاید استوری کردم که نبینن نگران شن. حالا الان همسرم زنگ زده که مثل اینکه یکی از دوستاش استوریم رو دیده و نشونش داده یا بهش گفته. زنگ زده میخوای ابرو شرف منو ببری هرچی میشه استوری میکنی؟

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

روحیات و خوش آمد و بدامد 1


1. اولا فرد باید روحیات و اخلاق هایی که داره رو توضیح بده. این روحیات چه خوب باشن، چه بد. توضیح بده و تا مخاطب، او رو طبق برداشت های خودش قضاوت نکنه. 

مثلا پسر میگه من فردی کم حرف هستم. اگرتوضیح نده، دختر او را قضاوت میکنه کم حرف است چون بقیه را آدم حساب نمیکند؟ ساکت است چون اعتماد به نفس ندارد؟ حرف نمیزند چون چیزی بلد نیست؟ ساکت است چون خجالتی است؟ کم حرفه چون پخته هست؟

نمونه ی درست این است که فرد بگه من در جمع زیاد صحبت نمیکنم و بیشتر شنوده هستم. مادرم میگه باید به زور از تو حرف بیرون بکشم. حتی اگر در یک موضوعی صاحب نظر باشم و نظر درست رو بدانم تا زمانی که نظرم نپرسن. نظرم رو اعلام نمیکنم مخصوصا اگر در ان جمع افردای باشند که بدانم که روی حرف خود ایستاده اند و باید بعد از مطرح شدن نظرم بحث کنم.

یا مثلا فرد میگه من آدم شادی نیستم. اگر توضیح نده، طرف مقابل قضاوت میکنه؛ افسرده است؟ آرومه؟ شخصیت سنگینی داره؟ در مجالس شادی شرکت نمیکنه؟

نمونه ی درست این است که فرد بگه من در مجالس عروسی شرکت نمیکنم و اگر شرکت کنم، نمیرقصم.

خوشامد و بدآمد ها رو توضیح بده و بگه اگه رعایت نشن، چه واکنش هایی میده. وقتی دختر و پسر وارد زندگی مشترک میشن و گرایش ها و تمایلات و رفتارهایی در همسرش میبینه که براش آزاردهنده هست، طبیعی هست که احساس خوشحالی و خوشبختی نداشته باشد. بنابراین اهمیت داره که دختر و پسر بگن که چه تمایلاتی دارم. چه تمایلاتی ندارم. چه چیزی من رو خوشحال میکنه و چه چیزی من رو ناراحت میکنه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

روحیات و خوش آمد و بدامد 2

  • از اینکه نامم رو بد صدا بزنن، ناراحت میشم و محیط رو ترک میکنم.
  • تازه ترین شیرین کاری خانومم هم اینِ که منو دلارام صدا کن وقتی باهمیم یا پیش دوستامم. اسم اصلیش یه اسم مذهبیه
  • مثل ریگ! بیخود و بی جهت دروغ میگه. توهرکارش که ریز میشم از توش دروغ در میاد.  بعدشم که شاکی میشم چرا دروغ گفتی؟ اگر موضوع منفی و مهم باشه میگه خواستم نگران نشی. اگر مثبت و مهم باشه، میگه خواستم بعدا که قطعی شد، سوپرایزت کنم. اگرموضوع کم اهمیتی باشه، میگه حوصله نداشتم بگم اینجورخواستم خلاصه اش کنم. واقعا حالم دیگه داره ازش به هم میخوره. الان   بگه شبه باور نمیکنم میگم حتما روزه و داره دروغ میگه بهم.
  • شوهرم همش منو با اینو اون مقایسه میکنه میگه اون تحصیلاتش زیاده این یکی پشته شوهرشه اون فلانه. تو اینی. میگم چرا منو با همه مقایسه میکنی. میگه چون تو از همه پایین تری. دارم دق میکنم.
  • خیلی پز میده. حتی اوایل میگفت یه زنی بگیرم همه فامیل چششون دراد. دیروز خونشون بودیم. میگفت ببین اینجا که خونه ما هست حیاطش از خونه های کناری بزرگتره یا مثلا بابای من دوتا ماشین داریم
  • رفته بودیم پارک بخاطر اینکه از پرنده ها میترسم، داد زدم. اونم جلوی بقیه من رو با کاسی ماهیگیری زد و میگه آبروم رو بردی زدمت
  • داشتم باهاش حرف میزدم و با ذوق تعریف میکردم از کارمون و برناممون و من وقتی ذوق میکنم صدام بلند تر از حالت عادی میشه و همیشه اینطوری بودم. بهم میگه زنی نیستی که برات احترام قائل باشم و همش بالا پایین میپری و صدات روی مخمه و سر درد میگیرم و نمیتونم بهت احترام بذارم در صورتیکه پیش نمیاد من اینجوری برای چیزی ذوق کنم و تعریف کنم و هر وقت میخوام براش تعریف کنم یا ذوق کنم سرم داد میزنه و ذوقم رو کور میکنه وقتی بیرون هستیم نمیذاره تعریف کنم و فقط خودش حرف میزنه و به من میگه وقتی رفتیم خونه تعریف کن و جا مکان بشناس
  • دلم نمیخواد وسط اخبار و یا فیلم دیدن کسی با من صحبت کنه. امشب داشتم فیلم نگاه میکردم. بعد باهام حرف میزد من سر سری جواب میدادم، دقتم به فیلم بود بیشتر. جای حساس فیلم رفت تو آشپزخونه چند بار پرسید قرص ژلوفن کجاست سرم درد می‌کنه. منم عصبانی شدم آخه نمیزاشت بفهمم جریان فیلم چی شده. یکم با حالت اعتراض گفتم چقدر سوال می‌پرسی خوب فلان جاست. اونم یهو عصبانی شد گفت زهر مار، صداتو برا من می‌بری بالا؟ چرا اینجوری حرف میزنی باهام؟ گفتم خوب نمیزاری فیلم ببینم. گفت بدرک می‌خوام نبینی.
  • از اینکه جایی بروم ازم به خوبی پذیرایی نکنن، ناراحت میشم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

روحیات و خوش آمد و بدامد 3

  • شوهرم خیلی حسوده. شب و روز میشینه و مال مردم رو میسنجه که فلانی اینقدر داره، فلانی اینقدر بهش رسیده و فوشای ناجور بهشون میده و.... هرچی هم بهش میگیم توام زحمت بکش تا برسی مردم بدبخت رو ول کن. کسی بی درد و رنج به چیزی نمیرسه، بازم ول نمیکنه. اگه طوریشون بشه ذوق مرگ میشه که میخوان پول به دکتر بدن
  • از همون نامزدی می گفت تو زرنگ نیستی. معرفم از دختر فامیلیون خوشش اومد. اون دختر برعکس من زرنگ، خوش زبون و باهوشه. مامانم و خواهرم سادگی میکنن میان آمار میدن مثلا اره اون دختر رانندگی بلد و...  امروز مامانم گفت بود اره رفت بود شهرستان وام ازدواجش گرفت. در حالی که عموش پارتی شد. شوهرم جلو جمع با تمسخر سرش رو به من تکون داد و بهم با لحن بد گفت آفرین بهش. این حرکت رو بارها کرده. حالا نه تنها اون دختر، کسای دیگه.
  • شوهر من در یه خانواده بی نهایت بی نظم بزرگ شده. بی نهایت بی برنامه. حتی مسافرت راه دورشون هم یه دفعه و ناگهانی است. یکدفعه تصمیم میگیرن یه مسافرت چند صد کیلومتری برن و هیچ کس هم نباید خم به ابرو بیاره.
  • موقع رانندگی بهش گفتم احتیاط کن. گفت مث پیرزنا همیشه موقع رانندگی تذکر میدی
  • وقتی به شوهرم میگم چیزی رو چطوری انجام بده بهش برمیخوره و میگه خودم بلدم
  • شوهرم ‌حقوق بگیره الان ۱۰ روزه پولامون تموم شده. شوهرم خیلی سگ شده. بهونه میگیره
  • به شوهرم میگم تخفیف بگیر، نمیگیره. میگم از این آقا بپرس آدرس کجاست، نمیپرسه.
  • از بوی عود متنفرم ولی شوهرم خوشش میاد.
  • از لمس کردن و نوازش کردن بدم میاد
  • حس بویاییم خیلی قویه. به شوهرم میگم وقتی سوار موتور شی موهات بوی باد میگیره. لیوان شسته بوی ماهی میده. بستنی بوی فریزر میده. بچه ای که توی گرما بازی کنه بوی آهن میده.
  • عطر رو خالی میکنه رو خودش و منم سردرد میشم.
  • از دست شوهرم کلافه شدم. دوست ندارم وسایلم رو باهاش تقسیم شم. موبر میخرم میزنه به صورتش. کرم میخرم میزنه صورتش. ادکلنم که میگیرم از مال من میزنه. الانم دستگاه اپلیدیم یک ساعته روشنه و داره موهای دماغ و گوشش میگیره. اعتراض هم کنم ناراحت میشه.
  • یه رفتار مزخرف داره اینه که مثل آب خوردن به دیگران زنگ میزنه. یه سوال واسش پیش بیاد اونقد به طرف زنگ میزنه تو ساعت های مختلف که دیگه جوابش رو ندن
  • همسرم رو تلفن جواب دادن خیلی حساسه. از اوناست که اگه زنگ بزنه دیر جواب بدی یا جواب ندی برای خودش توهین بزرگی حسابش می‌کنه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

واکنش در حین عصبانیت 1

دختر و پسر توضیح بدن ک موقع عصبانیت چه واکنشی میدن، چه واکنشی رو میپسندن و چه واکنشی رو نمیپسندن


  • عصبانی میشه کتک میزنه و ظرف‌ها رو میشکنه. حق ندارم هیچی بهش بگم هرچی بگم اعتراض کنم وسایل هام رو میشکنه. شیشه ها رو میشکنه. روم چاقو میکشه. حتی شده روی خونواده م هم چاقو کشیده.
  • با شوهرم و خونواده م رفته بودیم بیرون. شوهرم بخاطر یه غر غر کوچیک من عصبانی شد و ساک بچه م رو پرت کرد وسط خیابون. بعدم با سرعت خیلی زیاد راه افتاد. بچه یکساله م تو بغلم بود. تمام ماشین ها بخاطر رانندگی بدش بوق میزدن. شوهر خواهرم خیلی ترسید از این حرکتش و با ماشین افتادن دنبالمون اومدن و دم در خونمون وایسادن که شوهرم بلایی سر من نیاره. تو خونه هم من رو میبرد جلو پنجره که خانوادم ببینن میزد تو سر و کله ی من که اونا رو حرصی کنه. منم از خونه اومدم بیرون چون دیگه آبرویی واسم نذاشته حالا خونوادم میگن دیگه نباید باهاش زندگی کنی.
  • شوهرم خیلی غربتی و سلیطست و همیشه با قلدربازی کارش رو پیش برده حتی با مردم هم همینجوریه. گفت توی قوطی چایی یه قاشق بزرگ بذار توش که یکی بریزم با این مجبورم دوتا پیمونه بریزم. گفتم باشه ولی خیلی بی حوصله ای چه عیبی داره دوتا بریزی. انقد عصبانی شد که غذا های ناهار رو شوت کرد تو خونه. انقد داد و بیداد کرد و غر زد که دیگه افتادم گریه. هر حرفی که تو ذهنم میاد باید حسابی کنکاش کنم که یهو ازش بد برداشت نکنه هر روز تا غر نزنه. خیلی بی اعصابه. بعد دعوا سه چهار ساعت بعد که میگذره و اعصابش آروم میشه میاد با خنده و شوخی حرف میزنه و انتظار داره منم سریع فراموش کنم حرفایی که موقع عصبانیت بهم زده. خیلی سعی میکنم جواب ندم و تو خودم بریزم حرفام رو بلکه دعوامون نشه ولی باز یه موضوع و بهانه ای برا دعوا پیدا میکنه همش باید مواظب باشم که عصبانی نشه. خسته شدم از بس بخاطر عصبانی نشدنش زندگی کردم. دوست دارم جوری که میخوام زندگی کنم. میره تو یخچال و اگه یدونه میوه خراب شده باشه دیگه قیامت به پا میکنه یا مثلا اگه شام یه ساعت از هفت شب دیر تر بشه یا اگه برم حموم و بیشتر از نیم ساعت تو حموم باشم
  • آدمی که سر اشتباه کوچیک من رو تخم سگ میخونه
  • با شوهرم دعوام شده. شوهرم ساعت3 نضف شب زنگ زده، خونوادم رو جمع کرده اینجا. بعدشم بهشون فحش داده
  • تا بهش میگی بالا چشمت ابرو، سرش رو میکوبه تو شیشه و در و دیوار اونقدر داد و بیداد راه میندازه که دو خیابون اون طرف تر متوجه میشن
  • من فقط با صدای بلند بهش گفتم باشه این کار رو انجام میدم (اصلا صدامم زیاد بلند نبود) برگشت گفت صدات رو کی بلند میکنی با سیلی و لگد افتاد به جونم چهار پنج تا سیلی محکم زد به من که گوشم قرمز شد من فقط گریه کردم (کسی خونه نبود) منو انداخت تو حیاط و فقط با لگد میزد تو دست و سینه ام
  • شوهرم با هر حرف ساده ای تحریک میشه که بهم فحش بده.
  • مرضی بنام مقابله به مثل دارم. مثلا قهر کنه، قهر میکنم. بخواد بمن یه چی رو تحمیل کنه، حاضرم بمیرم ولی اونکارو انجام ندم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

واکنش در حین عصبانیت 2

  • دوسه روزه قهریم جای خوابش رو جدا کرده و تن لششو میبره تو یه اتاق دیگه میخوابه
  • به خاطر اینکه صبح باهاش نرفتم جشن نامزدی خواهر رفیقش، تو واتساپ و اینستا هم استوری گذاشته که خودم رو میکشم دلتون راحت باشه
  • شوهر من کلا آدم زورگویی هستش همش دوست داره حرفش رو به کرسی بشونه. کافیه یه حرفی بزنه تو مخالفش بگی، ازش انتقاد کنی یا مطابق میلش رفتار نکنی، دیگه فحش کشت میکنه. حتی پدر مادرم رو فحش میده
  • به پدرم میگه دیوث. به مادرم فحش ناموسی میده بخاطر یه بحث کوچیک که اصلا به اونا مربوط نمیشه. سر یه مساله بی ربط پدر و مادرم رو فحش داد. همون رو به خودش گفتم کتکم زد. بعدشم به خودم و پدر بزرگام و تمام فامیلام توهین کرد.
  • یه بار تو شاه عبدالعظیم باهم دعوای وحشتناک کرد. پشت هم داد میزد. فحش میداد. دستم رو میکشید و میگفت مگه نمیگم بدو. مردم با تعجب نگاه مون میکردن
  • یکم بهش گوش ندم سریع دعوا و بحث میشه. خب هرکسی ب حرفاش گوش بدی و باب دلش باشی باهات خوبه دیگه. وقتی حرف خودم رو میزنم و حق خودم میخوام یا به حرفش نه میگم بد میشه و میزنه. دست ب زن شدید نداره ولی صداش سریع میاره بالا
  • شوهرم خیلی زود جوش میاره، فرقی هم نمیکنه کجا باشه، واقعا تحملش برام سخت شده. سر ثانیه سر هر چیزی جوش میاره. کوچه باشه مهمونی یا هرجا. از چیزی دلخور بشه خیلی راحت آدم رو دعوا میکنه. وقتی این اتفاق پیش خونوادش اتفاق میوفته واقعا نمیتونم فراموش کنم.
  • پدر و مادرم فوت شدن، شوهرم هر موقع بحثی پیش میاد به پدر و مادرم فحش میده، مثلا میگه تو قبر پدرت ریدم
  • شوهرم بعضی وقتها بخاطر مسائلی عصبانی میشه که باورم نمیشه مثلا میگه آب بیار و 5 دقیقه دیر کردم عصبانیتش هم با صدای بلند و کتک زدن همراهه.
  • زمانی که شوهرم یه چیزی که خلاف نظر من باشه مطرح میکنه بقدری اون موضوع رو کش میدم میرم تو اعصابش که میگه برو بیرون از خونمون اون لحظه اصلا دست خودم نیست ولی بعدش زود پشیمون میشم از کارم یا حرفم ولی به نظر خودم فایده نداره خسته شدم از رفتارم از قصد موضوع رو کش میدم که شوهرم بیاد نازمو بکش ولی اون دعوا راه میندازه و اوضاع خرابتر میشه
  •  زمانی که من یه چیزی میگم که خلاف نظرش باشه میگه خفه شو
  • هیچ وقت نمیتونم با شوهرم درباره یه موضوع حرف بزنم، اگه خلاف نظرش باشه، فقط جمله ای اولش رو درست حرف میزنه. جمله‌ی دوم به بعد میشه فحش و داد و بیداد. تا میام دو کلام حرف بزنم سر یه موضوع دعوامون میشه
  • من شوهرم خیلی زود عصبانی میشه. چیزی خلاف نظرش باشه یا یه مسئله رو دوبار تکرار کنه و ادم نفهمه یا...سر همچین چیزا الکی زودی عصبی میشه و صداشو بالا میبره.
  • انقد زبونش تلخه، کافیه یچیزی یه لحظه دیر بشه یا باب میلش نشه، شروع میکنه از چندسال پیش اتفاق هایی که شده و نشده و هزار تا چیز رو وسط میکشه و تا جد و آباد من رو ب فحش میکشه، امشب نزدیک سه ساعت فحاشی و تهدید کرد تا ساکت شد
  • رفته بودیم بیرون و برای جوجه آتیش درست کرده بودن شوهرم جلو جمع گفت لباسم بو اتیش گرفته میشوری گقتم اره شستم گفتم خودت پهن گن گفت خودت بنداز منم انداختم شاخه درخت اخه بیابون بود یهو جلو جاریا همه گفت زدی ریدی لباسم رو بلندشو دوباره بشور داد بیداد لباس خیس رو پرت کرد تو صورتم. فقط اشک ریختم خاهشاا نگید توهم پرت میکردی و نمیشستی شوهرم خبلی مغروره و اخلاقش بده و لجباز اگه اینکار میکردم پدرم رو تو خونه در می‌آورد خلاصه گریه کردم خیلی دلم شکست ازش همیشه بی احترامی الانم چهار روزه قهریم باهاش صحبت نکردم لیاقت صحبت کردن نداره شبا هم جدا اونم اصلا محل نمیده
  • هر چند وقت یکبار سر چیزهای بیخود شوهرم من رو از خونه بیرون میکنه
  • اگر کوچکترین موضوعی یا حرفی پیش بیاد که باب میلم نباشه، تا جایی بحث میکنم که اروم شم.
  • وقتی یه چیز کوچیک خیلی کوچیک پیش بیاد اینقدر کشش میده اینقدر غر میزنه و تهدید میکنه که ادم به گوه خوری میفته. اصلا به طرف اجازه نمیده حرفی بزنه و حتی اگه تقصیر خودش باشه بازم حق رو به خودش میده هلاکم کرد بعضی وقتا تا دو روز موضوع رو کش میده
  • به نامزدم کوچکترین حرفی بزنم، فشارش میره بالا.
  • عصبی میشه بهم فحش ناموسی میده. تهمت میزنه که تو خراب هستی و زیر این و اون میخابی و ازخونه مادرش صد بار من رو انداخته بیرون و مادر پدرم رو فوش کش کرده و چاقو کشیده
  • شوهرم تو رانندگی اینجوریه که اگه کسی بپیچه جلوش، راه نمیده بعدم باید ردش کنه و بهش فحش بده. دنبال ماشین میکنه و میخواد بزنه بهش و میره باز جلوش و هی نزدیک میکنه و فحش خواهر مادر میده. براش مهم نیست بچه تو ماشین باشه. منم به شدت میترسم و استرس میگیرم، چیزی بگم اعصابش خورد میشه و بدتر میکنه
  • شوهرم خیلی بد دهنه ینی کلا تو خانوادشون پدرش و مادرش اینجورین سریع شروع میکنن بهم فحش میدن من دوس ندارم شوهرم اینجوری باشه هر جوریم بهش گفتم اصلا حالیش نمیشه. همینکه عصبی میشه به عالم و آدم فوش میده از آینده بچم میترسم و اینکه خیلی زود از کوره درمیره
  • شوهرم وقتی بحثمون میشد از یه جایی به بعد کنترلش رو کلا از دست میداد و هر چی از دهنش در میومد بهم میگفت و بار اخر وسط خیابون از ماشین پرتم کرد پایین
  • وقتی عصبیه نفرین میکنه یا دعوامون میشه به من فحش میده، به خونواده‌م فحش میده، به واسطه ازدواج فحش میده بعدش پشیمون میشه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

واکنش بعد از عصبانیت

  • هر وقت ناراحته قیافه ش رو آویزون میکنه، نمیگه چشه. کم محل میشه و قهر میکنه. منم حرص میخورم. هر چقدم ازش میپرسم که از چی ناراحته چیزی نمیگه و به کم محلیش ادامه میده و روز بعدش کم کم درست میشه من چیکار کنم چون تو اون مدت هی حرص میخورم و حتی شبش با گریه میخوابم ولی اون هیچ توضیحی نمیده.
  • وقتی قهر میکنیم، تو خیابون از من با سرعت راه میره. طوری که گم میکنمش. منم چون بدم میاد پشتش، راه بیفتم انقد آروم راه میرم که اصلا نبینتم بعد بر میگرده داد میزنه که زود بیا منم داد میزنم که تو یواش برو خیلی بهش گفتم بدم میاد نکن اصلا گوش نمیده دیگه.
  • همسرم تو این ۷سال زندگی هیچی برام کم نذاشته از نظر مالی ولی هروقت دعوا میشه تو دعوا منت همه چی رو که خریده میذاره سرم
  • با شوهرم قهرم، یه لیست خرید بهش دادم ولی نمیخره
  • وقتی با هم بحثمون میشه و دعوا میکنیم. من رو از همه جا بلاک میکنه
  • تا قهر میکنیم، شوهرم رمز گوشیش رو عوض می‌کنه و از خودش جداش نمیکنه. وقتی آشتی میکنیم اول پاکسازی میکنه بخصوص پیامهای خونوادش رو بعد گوشی رو میده دستم. اینکارش حساسم کرده
  • ما بحثمون بشه شوهرم کمه کم ۳ روز زبون میبنده. اصلا حرف نمیزنه. جای خوابش رو جدا میکنه و اگه منم باهاش حرف بزنم، اصلا جواب نمیده و ضایع میشم.
  • ما طبقه بالای خونه پدرشوهرم هستیم. الان چند بار اتفاق افتاده با شوهرم بحثمون که میشه، شوهرم میره پایین بدگویی من رو میکنه. صدای دادش میاد بالا که در مورد من به اونا بد میگه.
  • تا قهر میکنه وسایلش رو جمع میکنه میگه طلاق
  • وقتی با شوهرم قهر، شوهرم با بچه هام هم قهر میکنه و سرسنگین میشه. بهشون پول تغذیه نمیده. برای خوراکی مدرسه شون چیزی نمیخره. هرچی بهش بگن، دعوا میکنه. مریض بشن دکتر نمیبره. خیلی رو مخه
  • هیچ وقت توی آشتی پیشقدم نمیشه. همیشه هم واسه من ناز میکنه
  • دعواها رو به استوری میکشونه و پروفایل غمگین میذاره.
  • وقتی قهر میکنیم من رو جلوی جمع ضایع میکنه و کلی حرف در مورد من میزنه و آبروی من رو میبره.
  • وقتی قهرم روی اون چیزهایی که بدم میاد مانور میده، دست میذاره روی همونها و همون ها رو انجام میده.
  • تا باهاش دعوا میکنم زنگ میزنه به پدر و مادرم و بهشون خبر میده که چی بین ما گذشته و میگه این زن زندگی نیست.
  • اوایل نامزدی خواهر شوهرام و مادر شوهرم خیلی خوب بودن باهام خیلی حرمتم رو میگرفتن. هر چند روز یکبار زنگ میزدن احوالم رو میپرسیدن الان خیلی سرد شدن نسبت بهم. ماه به ماه زنگ نمیزنن. منو هم میبینن خیلی گرم نیستن و خیلی باهام هم صحبت نمیشن اینا همه تقصیر اون نامزد بچه ننمه تا دعوایی پیش میومد میرفت تو خونوادش جار میزد همه رو خبر دار میکرد عصبانیت ما و دعواهای ما تموم شد ولی همون حرفای اون موقع دعوامون باعث شده نسبت بهم بد شن
  • چند روزه با شوهرم قهرم. امشب هر دومون بیرون بودیم ولی باهم نبودیم. من رفته بودم بازار و شوهرم رفته بود خونه ی مادرش. از رستوران دو پرس غذا برای خودم و شوهرم گرفتم. شوهرم ربع بعد اومد با یه ظرف غذا برای یک نفر!
  • وقتی دعوامون میشه، شوهرم از نظر مالی من رو توی فشار میگذاره. کارتی که ماهانه توش پول میریزه و ازم میگیره. یه پس انداز مخفی هم داشتم. اونم پیدا کرده و برداشته
  • وقتی با زنم دعوا میکنم، زندگی کلا تعطیل میشه. من و بچه ها باید بی غذا بمونیم.
  • همسرم سر هر چیزی قهر می کنه و حرف نمی زنه تو این سالها فقط من پیش قدم بودم و آشتی می کردم و ایشون تا چند روز تو قیافه بود وقتی قهر می کنه با پسرم هم حرف نمی زنه، قرار بود بریم عید دیدنی خونه خواهرم نیومد من و پسرم تنهایی رفتیم
  • خیلی کینه ای هست. تمام اتفاقاتی که از دوران عقدمون تا حالا افتاده رو قشنگ یادشه و کینه من رو برداشته. همیشه باید تن و بدنم بلرزه که مبادا از کوچکترین چیز ناراحت نشه و قهر نکنه
  • تو این چهار سال سه سالش رو باهام قهر بوده هر قهرش دوماه طول میکشه
  • با شوهرم قهر کردم، حلقه اش رو نمیپوشه. بشدت آدم قهرقهروییه. سر مسخره ترین چیزا هم قهر میکنه. خدا نکنه بهش بگی بالای چشمت ابرویه.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

مدیریت حل اختلاف با خانواده 1

من سه چهارساله وارد خانواده همسرم شدم به تجربه مفید دارم که می خوام باهاتون در میون بذارم.

از روز اول جاریم روی من حساس بود و به هزار و یک روش بهم بی احترامی کرد که من متاسفانه همه کارهاش رو نادیده گرفتم و بهش واکنشی نداشتم. چون فکر می کردم رفتار درست اینه. و من باید با بی تفاوتی واکنش نشون بدم تا شانم پایین نیاد.

خواهرشوهرم هم  چون جاریم تسلط زیادی روی شوهرش داره و خودش هم رفتار خیلی تندی باهاشون داره ترس خیلی زیادی از جاریم داشت، برای خوش خدمتی به جاریم از من مایه میذاشت! جلوی اون حتی حتی حتی جواب سلام منو سرد میداد! در حالی که در غیاب جاریم رفتارش نرمال بود. عین این سه چهار سالی که عروسشون بودم بین من و جاریم تبعیض قائل شدن. من چیکار کردم؟

1. مدتی سکوت کردم و بی تفاوت بودم که ظاهرا باعث شد فکر کنن من اسکولم و متوجه چیزی نیستم و با خیال راحت به حرکات زشتشون ادامه دادن.

2. خیلی محترمانه و مودبانه و به شکل گلایه مساله رو از طریق همسرم باهاشون مطرح کردم. که کلا همه چیز رو انکار کردن و گفتن ما فرقی نذاشتیم بین عروسامون.

3. فاصله گرفتم و رفت و آمدام رو کم کردم که باز هم موثر نبود چون توی همون دفعات کمی که میرفتم باز هم شاهد تبعیض شدید بودم

4. اینجا دیگه جایی بود که طاتم طاق شد. تلفن هاشون رو جواب ندادم، شهرستان نرفتم، هیچ مناسبت یا اتفاقی زنگ نزدم. اما همسرم همچنان باهاشون عادی بود. اینجا دیگه خود همسرم متوجه شد که چه تبعیض های وحشتناکی میذارن و دلیلش هم خوش خدمتی به جاریمه.

5. تنها روشی که جواب داد! شوهرم بهشون گفت تا وقتی که یاد نگیرید به من و خانواده من احترامی بذارین که لیاقتش رو داریم دیگه داداشی به اسم من دارید! شوهرم باهاشون قطع رابطه کرد. و مثل چی ترسیدن و شروع کردن به عذرخواهی و قول اینکه جبران میکنیم و حق با شماست و ...

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

مدیریت حل اختلاف با خانواده 2

  • هفته‌ای یه بار من رو میبرد خونه مادرش. خواهراش متاهل هستن و اونام می اومدن. شوهرم میرفت بیرون و.. خواهرشوهرام شروع میکردن همه چی بارم میکردن. یه بار جوابشون رو مودبانه دادم. به شوهرم گفتن و اومد تو خونه تا حد مرگ زد. میگه خانوادم حق دارن به تو هرچی خواستن بگن چون تو عروس هستی و به عروس حرف میگن ولی تو جواب بدی میکشمت.
  • شوهرم یک طرفه قضاوت میکنه، قصه از این قرار بود که مادرش میخواسته این رو امتحان کنه، بهش گفته که زنت بی احترامی کرده و جواب سر بالا داده و ما رو خار و ذلیل کرده. شوهرم همین که من رو دید بهم حمله کرد و کتکم زد، هزارتا فحش به خودم و و پدر مادرم داد و با کلی تهدید به طلاق و اینا در و کوبید و رفت.
  • هرموقع به شوهرم میگم با مادرت آروم حرف بزن تا این رفتار رو با من نداشته باشه. میره با خانوادش به شیوه فجیع دعوا میکنه نمیتونه آروم مدیریت کنه.
  • از شوهرم بدم اومده چون میگه مادرم ازت ناراحت شه میام به تو گوشزد میدم اما تو از مادرم ناراحت شی نمیرم بهش بگم چون بزرگتره. از خواهرام ناراحت شی، من دخالت نمیکنم. نبایدم ناراحتشون کنی
  • مادرشوهرم هرجا میشینه بدم رو میگه. میگه وله، فقط بلده پول خرج کنه، زن نیست، زنونگی بلد نیست، فقط به فکر قر و فرشه. در حالی که من واقعا اینجوری نیستم، خودم شاغلم خرجام با پول خودمه،خرج اضافی هم ندارم اصلا، اصلا بیرون و گردش و ‌تفریحم نمیرم. در حالی که خودش و دختراش خانه دارن ولی بیشتر از من خرج میکنن. جلوی همه جوری راجبم صحبت کرده که همه فکر میکنن من یه زن خرابم که صبح تا شب تو خیابونا دارم پول خرج میکنم و حتی یه وعده غذا نمیذارم
  • شوهرم اگه تو‌جمع خانواده ش به من توهین کنند، سکوت می کنه و خودش رو به نشنیدن می‌زنه. یا در برابر توهین های واضح اونا وقتی میگم توهین کردن، داد و بیدار می کنه که به من چه خودت بگو من حوصله ندارم. بدتر از اون بد من رو به خانواده ش و برادرش میگه الکی میگه زنم به شما حسودی می کنه
  • مادر شوهرم فقط تیکه بهم میندازه بی حرمتی میکنه. شوهرمم پشت مادرشه به علاوه ی مادرش خاله شونم بی ادبی میکنن. واقعا از این همه توهین تمسخر خسته شدم.
  • نامزد من انقد هار و نفهمه که وقتی راجب مادرش میگی بالا چشش ابروعه گارد میگیره و قاطی میکنه
  • بخاطر اینکه با شوهرم بعد هشت سال مسافرت کوچیک دوتایی رفتیم اونم با اطلاع قبلی خونوادش، وقتی من خونم نبودم در همسایه هام رو یکی یکی زده و پشتم افترا زده بهم که این سرکار نمیره میره ... پسرم سادس نمیفهمه.  بعد این اتفاقا من هیچی هیچی نگفتم فقط خودم رو دور کردم ازشون شوهرم سر همین میگه نباید ارتباطتت رو قطع کنی خودشم هیچوقت پشتم نیست.  بعد دو روز پیش شوهرم گف باید به مادرم زنگ بزنی. شوهرم گفت باید به مادرم احترام بزاری اون بزرگه مادرمه تورو ول میکنم اون رو نمیکنم  بعدش گفت به مادرم نزنگی طلاقت میدم
  • شوهرم میگه ک از خانواده من هر کس بهت بی احترامی کرد به من ربطی نداره. به تو بی احترامی کردن. ربطی ب رابطه من با خانوادم نداره. میگه به خاطر تو رابطه‌م و باهاشون تحت تاثیر قرار نمیدم. انگار من زن عباس اقای سوپر مارکت سر کوچه ام ک اینقدر خودش رو ازم جدا میدونه
  • زنم قلیون براش خوب نیست و من این رو به همه گفتم بعضی مهمونی ها عده ای رعایت نمیکنن. وقتی قلیون میارن من دست زنم رو میگیرم و از اونجا میریم. زنم میگه که تو باید به اونها بگی که قلیون نکشین نه اینکه من از مهمونی برم. خب من که نمیتونم با مردم جنگ بگیرم که. زنم خیلی بی منطقه
  • همسرم از منم تقاضا داره وقتی با کسی به هر دلیلی بد میشه با اون فرد ارتباطم رو قطع کنم؛ مثلا یه مدتیه که با برادرش قهره و به همین دلیل با زن داداش و برادرزاده هاش هم هیچ ارتباطی نداره و به منم توصیه اکید کرده که تلفناشون رو هم جواب ندادم حتی اس ام اسی هم ارتباطی نداشته باشم در غیر اینصورت منتظر عواقبش از طرفش باشم. نظرش اینه من در هر حالتی باید هم جهت با اون باشم. الان یه هفته هست جاریم هم واتساپ هم تلگرام پیام داده من هنوز بازش نکردم
  • شوهرم اومده خونه‌مون و برادر مجردم نیومده بهش سلام کنه. شوهرم میگه دیگه خونه‌تون نمیام
  • تو این یکسال از خانواده ی مادری و پدریشون تیکه های سنگین‌ درشت می‌شنیدم؛ مثلا خالش سر سفره افطار به همسرم گفت چشماش کور بوده شما رو انتخاب کردن. شوهرم هم لاله چیزی نمیگه. توی واتساپ خواهراش داشتن بر علیه من حرف میزدن. این هیچی نمیگفت. تازه میخندید و میگفت آره احمقه. خواهر شوهرم صدام زد و گفت بدوووو بیااااا ببین چقدددد شبیه توئه، وقتی رفتم جلوی تلویزیون شوکه شدم دیدم (بلا نسبت شما دوستان محترم) یه خر رو داشت نشون میداد. خواهر شوهرم از شوهرم پرسید مگر نه شبیه هم هستن، شوهرمم گفت آره و دوباره کلی خندیدن منم ناراحت شدم کمی اخم کردم و بدون اینکه حرفی بزنم برگشتم آشپزخونه و بقیه کارها رو انجام دادم شوهرم هم اصلا نه به روی خودش میاورد نه به ناراحتی من اهمیت میداد تا اینکه اومد پیشم توی آشپزخونه که دید من ناراحتم برگشت گفت هاااا چته گفتم این حرکتای زشت چیه. مگه من به شماها بی احترامی میکنم یا اینکه از این شوخی های زشت باهاتون میکنم که شوهرم عصبانی شد و گفت حالم بهم میخوره از اخلاق گندت چقد بی جنبه ای باهات شوخی کرد دیگه.
  • شوهرم هرجا میشینه، از من بد میگه. آبرو برام نذاشته‌.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

راز داری خانواده

  • هر مشکلی بینمون باشه میذاره کف دست خونوادش. به همین دلیل یه دعوایی که میشد یه روزه نهایت حل بشه، چند روز  طول می کشید چون پای خانواده هارو باز می کرد. خانوادش هم نمی گفتن اشتباهه کارش و به اونا ربط نداره حتی یه بار اومده بود بوسم کنه، گفتم برو عقب حتی اینم به مامانش گفته بود. دیشب بحثمون شد و من تو حرفام بهش گفتم لعنت بهت. رفته به مامان باباش گفته بعد میگن وقتی میگی لعنت بهت یعنی به کل خانواده ما توهین میکنی خلاصه باباش و خودش افتادن سر قهر با من
  • همیشه هر اتفاقی تو خونشون میوفته من آخرین نفری ام که خبردار میشم؛ یعنی بقیه دامادها میدونن من نمیدونم. در و همسایه همه میدونن من نمیدونم. امروزم یهو از دهنش در رفت یه چیزی رو که چند ماهه مخفی کرده بود. جالبه من آدمی نیستم که سرکوفت بزنم یا تو دعوا بهانه کنم سرش بکوبم اما همیشه همه چیز رو آخرین نفرم که میفهمم از مهمونی بگیر تا هر خبری؛ مثلا چند سال پیش بله برون خواهرش بود، من دو ساعت قبل مهمونی فهمیدم و نشد برم چون لباس نداشتم.
  • اقدام بارداریم رو گفته بود. پریود میشم میگه حتی راجب شب عروسیمم گفته بود و.... خیییییلی چیزا خبر میبره. به مامانش گفت بعد زایمانم مشکلات رحم و.... برام پیش اومد. مامانشم همه چی رو راجب همه به این میگه؛ مثلا از فامیلاشون یه نفر روش جلوگیریش قرص بود مادرش به شوهرم گفت اخه من نمیدونم چه ربطی ب شوهر من داره یا مثلا جاریام سرما بخورن یا دندون درست کنن هرکاری کنن مادرشوهرم خبرش رو به شوهرم میده حتی جاریم سقط کرده بود مادر شوهرم تمام مراحل سقطش رو به شوهرم توضیح میداد
  • بهش گفتم من برای آزمون میخونم نرو بگو. معلوم نییت قبول شم یا نه. ابجیت قبلا تیکه انداخته بهم ک چرا قبول نمیشی این همه میخونی. رفت گذاشت کف دست مامانش
  • شوهرم تو جمع خواهر شوهرم و شوهرش گفت شهریور قراره برای بچه دارشدن اقدام کنیم. از شدت عصبانی زدم یکی از لیوانا شکوندم. دستم زخم شد
  • همه چی رو به مامانش میگه رفته گفته؛ مثلا اگه من پریود بشم ۳۰ دقیقه بعدش مادر شوهرم زنگ میزنه که حالت خوب نیست بیام پیشت و ... خستم کرده هر چقدر میگم این چیزا مربوط به خودمونه گوش نمیده چیکار کنم؟
  • همچی رو به ننش میگه. چی خریدیم، کجا رفتیم، کی میخواد بیاد خونمون، امروز من دانشگاه بودم یا خونه مامانم همچییییی. همه همچی زندگی ما رو میدونن همچی رو، میخاد نمیدونم مغازه بزنه مغازه چی بزنه پولش رو از کجا اورده، کجا به مشکل خورده. نمیدونم چیزی که میخریم چیزی که داریم و نداریم همچی رو همچی
  • ایراد از شوهرمه که همش میره خونه مادر شوهرم. اونم مدام میپرسه چه خبر چه خبر. با یکی از خواهراش غیبت اون یکی رو میکنن بعد میره به اون خواهرش میگه فلانی اینجوری گفت. بعد میان از من میپرسن و روبه رو میکنن منم یا مجبورم شوهرم رو دروغگو کنم یا اون طرف رو.
  •  من هر اتفاقی تو خونوادم بیفته میام میذارم کف دست شوهرم، حالا نگو ۶ ماهه برادرشوهرم با یه دختره، ارتباط دارن و خونوادگی رفت و امد دارن. الان که خواستگاری میرن من مثل غریبه ها الان میفهمم. از این میسوزم وقتی به شوهرم میگم چرا بهم نگفته بودی میگه من نمیدونستم بخدا منم الان میفهمم. تازشم دیروز پدر شوهرم شاسی بلند خریده شوهرمم دقیقا خبرداشته ولی وقتی ماشینه اومد تو خونشون مثل غریبه ها منم اونموقع فهمیدم. مادرشوهرمم بدم میاد ازش یه جوری ازم پنهون کرده انگار من میخاستم بدشون رو بگم و دختره رو منصرف کنم بخدا 

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

کنجکاوی

  • یکی از دوستام همزمان با من بارداره. بعد شوهرم خیلی در مورد زن ها کنجکاوی میکنه تا حالا خیانت نکرده. بعد پرسید دوستت نمیخواد بچه بیارن؟ گفتم چرا اونا هم تو راه دارن. بعد شروع کرد سوالای زنونه پرسیدن تو جلوتری یا اون؟ دکترش کیه؟ زود بچه دار شدن یا مثل ما زیاد تو اقدام بودن؟ من متنفرم از این که سوالای خاله زنکی میپرسه. گفتم دیگه در مورد دوستم از این سوالا نپرس و کنجکاوی نکن میدونی که من حساسم. بچه داشتن یا نداشتن اونا به تو چه ربطی داره هی میپرسی. به جای اینکه درکم کنه عصبانی شد گفت توام دیگه حق نداری هیچی از من بپرسی
  • خیلی نسبت به زنا کنجکاوه. اصلا بکشیش نمیتونه یه زن رو بدون نگاه کردن ازش بگذره. انگار باید همه رو ببینه یکی دوبار دخترخالم رو دید تو مهمونی، حالا میگه چشمش تیک میزد. نمیدونم کجاش فلان بود. چیزایی که من با اینکه زنم هنوزم متوجهش نشدم. اصلا دوست ندارم باهاش جایی برم عذابه
  • شوهرم بشدت تقلا میکنه که سر از همه چیم در بیاره؛ مثلا بهش گفته بودم عضو نی نی سایتم انقد فضولی کرده تا آی دیم رو پیدا کرده. حالم از کنجکاوی‌هاش بهم میخوره. اگر میتونست مغزامون رو هم به هم وصل می‌کرد تا ببینه من به چی فکر میکنم به چی فکر نمی‌کنم. نه میتونم بدونش جایی برم، نه میتونم وقتی دوستام زنگ میزنن برم جای خلوت حرف بزنم. یعنی بگم هیچی هیچی برای خودم ندارم. هیچ حریم امنی ندارم
  • تو محل که میریم بعضی خانم ها میان رد میشن میگه این زن خرابه یا مثلا زن همکارش رو دیدم گفت همه همکارام میدونن زن فلانی دوست پسر داره. کلا خیلی تیزه رو این مسئله.  اینقد رو این چیزا کنجکاوه که شورش رو درآورده
  • یکی از بدترین اخلاقاش اینه مدام در حال بررسی همه چیزه و میخواد آمار دربیاره. یکی میاد رد میشه سریع میخواد ببینه کیه. حالا من با قسمت آقایون یا اقوامم یا خودم کار ندارم اما اونجاهایی که خیره میشه به دخترا دلم میخواد خفش کنم.
  • مامانم بهم پیام داد. شوهرم هم گوشیم گرفت و پیام رو میخوند. منم حرصم دراومد آخه هر چی گفتم گوشیم رو بده نداد
  • موقعی ک با خانوادم حرف میزنم، شوهرم فالگوش وایمیسه. کل زندگیم رو میدونه. بعد خودش یه آدم مرموز و سیاستمداره. الان داداشش زنگ زد رفت اونطرف خیابون که باهاش حرف بزنه. جلو مردم با دست به من اشاره کرد یعنی برو اونور. من فضول نیستم ولی وقتی خودش اینقدر بیشعور و همش گوش میده، زورم میاد که با من اینطور رفتار میکنه

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792