شوهرت مثل شوهر من تا آخر عمر دبه میکنه..مستقل نمیشه،چون از مستقل بودن می‌ترسه
فکر میکنه در نبودش تو خونه قراره چه اتفاقی بیوفته.که بی‌خبر بمونه...ولی اگه اونجا خودش نباشه مامانش مثل یک نگهبان هست..وخبرها رو بهش میرسونه...کی اومد،،کی رفت،،مامانش اومد چند ساعت موند...چی پختن،چی خوردن
بابا طرف میگه یه مغازه خالی داره اونو میگم رهن بده این ۲۵۰ صاف کن میگه وسیله دارم توش
خب وسیله رو بیاره بذاره این خونه مادر شوهر تو یه اتاق درم ببنده
اونا که نمیخوان این خونه رو رهن بدن و خالی میمونه
لااقل مغازه رو بده و قرضشو صاف کنه
والا منم یه زنم😁
ولی وقتی استارتر ۶سال صبر کرده با شرایط ساخته تا شوهرش جم کنه
از اول برخلاف میلش اومد جایی که نمیخواست
الانم شوهرش نه نگفته که گفت بدهی دارم
بهتره یکسال دیگه وقت بده بعد تصمیم بگیره
الان چون گفته بدهی دارم شاید واقعا بهونه نباشه مگه نمیگه شغلش فقط همینه خب از کجا بیاره مازاد پاس کنه ؟
میتونه الان قول بگیره بدهی پاس کرد برن گره ای که با دست باز میشه با دندون باز نمیکنن
بعدم کسی که کارش ساخت و سازه نمیتونه بی گدار بی اب بزنه قضیه ش با یه دونه خونه خریدن و استفاده شخصی فرق داره
عزيرم منم بهت گفتم تو كامنت قبليم شوهرت خيالش راحته خودش نيست كسي هست كه شما وو كنترل كنه چون دقيقا منم شرهرم اينجوربه بعد ميگه تو ابن محله همه ما رو ميشناسن كسي جرات ندارن به زن و بچه من نگاه كته تا تو كوتاه بياي وضع همينه
من میخوام بعد ۴ سال مستاجری خونه بخرم خیلی خوشحالم حالا مادرشوهرم از اول هیچی حمایتمون نکرد خدا شکر کن باز مادرشوهرت خوب بوده حمایت کرده.الان من و شوهرم هر دومون کار میکنیم تا بتونیم خونه بخریم ...وگرنه سختیا مستاجری و اسباب کشی نکشیدی.تو فکر کن جای ما بودی میتونستی
