2777
2789
عنوان

خانومای مذهبی و با اعتقاد میشه لطفا بیایین

| مشاهده متن کامل بحث + 149 بازدید | 36 پست

یکی از اساتید علامه طباطبایی، مرحوم قاضی بود و ایشان شاگردان خود را بر طبق موازین شرعیه و با رعایت آداب باطنیه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در کردار، دستورات خاص اخلاقی ای می دادند و دل آن ها را آماده ی پذیرش الهامات عالم غیب می نمودند. خود ایشان (مرحوم قاضی) در مسجد کوفه و مسجد سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند تا بعضی از شب ها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنان چه در بین نماز و با قرائت قرآن و یا در حال ذکر، فکری برای شما پیش آمد و یا صورت زیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید!


استاد علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتیدر دست داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می شوم!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جناب آقای محمدعلی مجاهدی حکایت کردند:زمانی که آقای مجتهدی به قم آمدند انس عجیبی به کوه خضر و مسجد جمکران داشتند تااینکه در یکی از سالها تصمیم گرفتند یک اربعین، ده روز قبل از ماه مبارک رمضان تا آخر ماه،در کوه خضر بیتوته کنند.


درآن ایام دوستان آقا کمتر توفیق زیارت ایشان را پیدا میکردند.


مرحوم حاج میرزاتقی میگفتند: یک روز چند نان مخصوص برای آقای مجتهدی تهیه کرده و قبل از افطار به طرف کوه خضر به راه افتادم،درآن موقع جاده ی قدیم کوه به صورت خاکریز مارپیچ بود و بالا رفتن از آن بسیار سخت و دشوار، مخصوصا برای افراد مسنی چون من.


بعداز اینکه مقدار کمی از راه را طی کردم پاهایم توان خود را از دست داده و اصلا نمی توانستم قدمی بردارم، کمی بر روی زمین نشستم، آنگاه تصمیم گرفتم برگردم، چون راه باقی مانده تا محل بیتوته آقای مجتهدی خیلی بیشتر از راهی بود که طی کرده بودم.


دراین فکر بودم که ناگهان شنیدم آقای مجتهدی با صدای بلند فریاد می زنند:


آقا میرزا تقی!یا علی بگو، یک یاعلی بگو و بالا بیا!!!


باکمال تعجب به اطراف خود نظر کردم ولی کسی را ندیده و مشکوک شدم!


دراین موقع مجددا صدای جعفرآقا به گوشم رسید که فریاد می زدند آقا میرزا تقی ! از مولا مددبگیر، یک یاعلی! بگو و بالا بیا 😭😭


فاصله ی من با ایشان خیلی زیاد بود ولی مرا باطنا دیده بودند وصدا می زدند، به هر حال بنا بر فرمایش ایشان یک یاعلی گفتم که برخیزم، یک مرتبه متوجه شدم گویا دو نفر زیر شانه هایم را گرفته اند و چند لحضه بیشتر طول نکشید که نزد ایشان بودم!


سپس آن مرد خدا با کمی ازهمان نان مخصوص افطار کردند و باهم مشغول به صحبت شدیم،ازجمله به ایشان عرض کردم: اینکه می گویند ذرات عالم همه (لااله الاالله)می گویند،دراین موقع هنوز کلامم هنوز تمام نشده بود که فرمودند: آقاجان (می گویند)خیر، همین الان مشغول به گفتن هستند، بشنوید آقا میرزا !


هنگامی که به اطراف نگاه کردم،کوه و سنگ و زمین و آسمان ودشت و دمن همه را یکپارچه در ذکر ((لااله الاالله)) دیدم که با شنیدن آن طاقت نیاوردم و بیهوش شدم.




لاله_ای_از_ملکوت جلد اول ص۱۴۹

حضرت آیت الله بهاء الدینی میفرمودند:


.


من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند: سید سکوت.


بیست سال بود که حرف نمی زد.


.


من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم.


شخصی از روستائی آمد گفت: مریض داریم او را دعا کنید! سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است!


.


همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم ، با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.


پس از بیان این مطلب آیت الله بهاءالدینی فرمودند:


بزرگان هم به او سر می زدند.


.


استاد فاطمی نیا می فرمودند:


.


خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم.


گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟


آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند:


.


«درِ آتش را بسته بود»

سلام انجام واجبات و دوری از گناهان استغفار صلوات دعا برای سلامتی و ظهور امام زمان و حل مشکلات دیگران.

بسم الله الرحمان الرحیم. سلام. نابینا هستم. صفحه‌خوان nvda, همه نوشته های متنی جز عکسنوشته ها رو در کامپیوتر میخونه. امروز برای سلامتی و ظهور امام زمانت دعا کردی؟ صلوات فرستادی؟ برای فرج و رفع غربت هزار ساله امام معصوم و مهربانت چه کردی؟! امام زمان هر لحظه دعاگوی ما و آمینگوی دعاهایمان هستند. همه هستی و وجودمون و نعمتهایی که داریم به برکت وجود حضرته. ما خلیفه خدا در زمینیم و باید کانال رحمت الهی باشیم، در آخرت همه با هم بریم بهشت! تاپیکهام همشون امیدبخشن. من به خاطر عهدی که با خدا بستم، از سال 1400 اومدم اینجا و موندگار شدم. عهدم با خدا اینه که به همه امید بدم و همه رو دعوت کنم سر سفره پرمهر خدا و اهل بیت.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز