عزیزم جنسیت زدگی ما با جنسیت زدگی جماعت مدرسالار فرق داره ، اونها از حس برتریشون جنسیت زده ن ما از سر ظلم و توهینی که یه عمر بخاطر زن بودنمون بهمون کردن ،
من هنوز نتونستم با این بی عدالتی جامعمون کنار بیام که دیه منه تحصیل کرده شاغل که دارم تو چرخه اقتصاد کشورم موثر واقع میشم از اون مرتیکه معتاده متجاوزه بغل جوب کمتره ، نتوستم کنار بیام که چرا شهادت من تو دادگاه نصف یه مرد ارزش داره ، برام بی معنیه که چرا سر عقدم باید در به در دنبال دفترخونه ای میگشتم که حق طلاق و خروج از کشور و حضانتم رو بهم بده ، حق طبیعی و بدیهیم رو باید با التماس میگرفتم ، اینکه چرا هم اندازه همکار مردم ولو بیشتر کار میکنم ولی حقوقم نصف اونه ،
میبینم زنها اینهمه توهین و سرکوفت میشنون بازهم مثل یه مشت مهرطلب بدبخت برخورد میکنن و کوتاه میان ، چرا انقدر به جنس زن توهین میشه از بدو تولدش یه نفر نمیاد چهار تا توهین کلفت به جنس مذکر کنه؟ چرا زنهای ما جای مقابله به مثل کردن انقدر تسلیم و بی زبون برخورد میکنن؟
حالم بهم میخوره از تمام زنهایی که عقده فالوس دارن و زنهایی که این اینهمه توهین درباره جنسیتشون میشنون و بازهم سرکج میکنن و به خیال خودشون لطیف و مهربون برخورد میکنن