دیشب شوهرم ی چیزی گفت خیلی خورد تو ذوقم رایتش خانواده شوهر من عادت دارن تو همه چی نظر بدن و نظرشونم تحمیل کنن جوری ک من مثل ی مهمون بودم تو عروسیم خلاصه از شناختی ک دارم میدونم واسه اسم بچمم میخان اذیت کنن و شوهرمم ک ب حرفشونه ی زمزمه هایی هم شنیدم دیشب ک فهمیدیم بچمون پسره شوهرم گفت اسمشو چی میخوایی بذاری گفتم اهورا گفتم تو چی دوست داری گفت من بامادرم مشورت کنم البته با خنده و شوخی منم گفتم من اسم بچمو خودم انتخاب میکنم بقیه حتی تو فقط میتونید نظر بدید بد گفت شوخی میکنم هرچی دوست داری بذار میدونم چون خودش باید شناسنامه بگیره ی خونی ب دلم میشه