چرا نمیتونم گذشته همسرمو ببخشم زندگیم نابود شده

چند سال ازدواج کردی؟ 

دوست قشنگم بنظرم حتما حتما برو پیش مشاور ، فکرهات عجیبه

خوشحال شدم واقعا برات بهترین ها رو ارزو میکنم برعکس بقیه من میدونی چقدر قوی هستی وتا الان چقدر با افکار بدتر از این جنگیدی..

همینطور قوی بمون برای پسرت♥️

فعلا

خواهش میکنم به خودت بیا واین  افکار آزار دهنده رو یکبار برای همیشه دور بریز تا شوهرتو برای همیشه از دست ندادید مردا تا یه جاهایی تحمل میکنن واز از یه جایی به بعد دیگه هیچی براشون مهم نیست حتی اگه جلوشون جون بدی نگاتم نمیکنن 

نمیدونم چی بگم ...ولی مشاور کمک میکنه اینجا یه عده ای نظر غلط میدن موجب نابودی زندگی‌میشه

برو پیش روانشناس 

ببین خانوم قشنگم 

کلا داری اشتباه زندگی میکنی

اگه کسی این چیزا براش مهمه باید تو نامزدی گذشته رو بپرسه ببینه اگه طاقت نداره بهم برنه

الان که توداری زندگی میکنی شوهرت خوبه،چرا گذشته رو اول مبپرسی دوم چرا دائم بروش میاری

روشتو عوض کن سیاست نداری دیگه ،یه مدت اصلا قضیه ی گذشته رو تو ذهنت خاموش کن انگار اصلا گذشته ایی نبوده سخته میدونم ولی شدنیه

اصلا چیزی بروی شوهرت نیار عادی زندگی کن کم کم برات عادت میشه

تو داری اونو از زندگی سیر میکنی واگه به اونا فکر نکنه تو بیادشون میندازی اکثر ماها من جمله خودم وشوهرم وخیلیای دیگه ممکنه کسی رو دوست داشتیم ولی بهم نرسیدیم

اگه بخاییم بافکربه گذشته ی طرفمون زندگی کنیم که همه زندگیا جهنم مبشه

از فکر گذشته کامل بیرون بیا یا اگه یادت میفته خودتو بکاری سرگرم کن تا فراموش کنی حتما بهت پیشنهاد میکنم کلاس ورزش برو تو روحیت تاثیر داره وتا خوب نشدی فعلا بچه نیار چون تو موقعیت بدتری قرار میگیری بایه مشاورم صحبت کن تا راهنمایی بگیری 

برات آرزو میکنم بری به سمتی که زندگیتو آرام وشیرین کنی

اسی چند سالته 

من الان بیست و شش سالمه 

حدودا از بیست سالگی تا دو سال پیش همین تو بودم 

هیچکس نمیتونه افکار تو رو تغییر بده 

تا ب خودت میای میبینی عمرت داره هدر میره 

و میگی خب الان مهم اینه ک سرشو رو بالشت کی میذاره و واسه کی تلاش میکنه 

من الان دارم خیلی افسوس میخورم ک چرا چند سال زندگیم با گیرای الکی هدر دادم 

اااخ 

تو اشتباه منو نکن و بیخیال شو 

خودت مزیض میشی هر چند الانم شدی 

ک تهش چی میشه ؟؟؟؟

چرا داری با افکارت هولش میدی ب سمت اونااااا

مریضی مریض والا چجوری شوهرت پات مونده من بودم طلاقت میدادم

عزیزم انقد خودتو اذیت نکن همه مردان اینجورین همه وقتی وارد سن بلوغ بشن عاشق یکی میشن تفاهم بخوان ازدواج کنم عاشق چند نفر دیگه میشن اینا همش هوس عشق نیست پس شما نمیتونی به خاطر این مسئله هم خودتو وهم اون بنده خدارو اذیت کنی شوهرت که انقد خصوصیات اخلاقی خوب داره پس حتما عاشقت که انقد خوبه وگرنه مردی که زنش رو دوست نداشته باشه انقد از خودش نرمش و کرنش نشون نمی ده پس سعی عاشق خودت ،شوهرت وزندگیت بشی وزندگیت رو به کام خودت واوندبتده خدا زهر نکن تا کی اینجوری میخوای ادامه بدی فقط به خودت آسیب میزنی توکل کن به خدا و اعتماد به نفست رو ببر بالا انشالله که خدا کمکت کنه به آرامش برسی

چرا نشد؟ 

دختر عموش ازدواج کرده؟ 

عزیزم فکر میکنم دچار وسواس فکری شدی تو این مورد. حتما حتما حتما مراجعه کن به یه روانشناس کاربلد که کمکت کنه این وسواس رو بذاری کنار.  وگرنه زندگیت رو نابود میکنی 

جواب این چراها اینه که تو بودی. همین هم الان هم هستی. ولی به خاطر مشکلات روانی ای که حالا یا ژنتیک هست یا ریشه در کودکی داره نمی تونی ببینی چه قدر موقعیت خوبی داری. مثل کسی که پاش می شکنه می ره دکتر.. باید بری دکتر. خودت به خودت و زندگیت چاقو نزن. تا حالا زخم های خیلی کاری به پیکر ارتباط خودت و شوهرت زدی. بیشتر از این دووم نمی یاره و نمی یاری. خودت رو مداوا کن تا بتونی از زندگی لذت ببری. وگرنه با این حال جای هر کسی توی این عالم باشی زجر می کشی. 

عزیزم درکت میکنم تو نشخوار فکری داری یه راهکار که خیلی خوبه اینه که ناراحتیاتو روی کاغذ بنویس بعدم بسوزون

به خودت بگو تمام افکار منفیمو توی آتیش میدونم

تمرین کن با خودت که بتونی از این حال در بیای

ببخشید ولی میخوای مردی رو پیدا کنی که وقتی تو رو دید، ببلش جوانه زد؟

خب طبیعیه قبل ما عاشق بشن،فارغ بشن، مهم اینکه الان تورو دوس داره