برمنم تک پسر هست
سه تا خواعرشوعر دارم
به خدا قسم از اولین بار که رفتم خونه ش جواب سلام منو نداد
باورت میشه؟
کاملا هم سنتی ازدواج کردیم
ولی جلو شوهرم و شوهرش و دختراش برام اسپند دود میکرد حالا بیا شوهرت قانع کن که وقتی تو میگی من ماشین پارک میکنم تو برو بالا مادرت تا منو میبینه اخم میکنه و جواب سلام منو نمیده
حتی یه سری بعد چند سال بهش گفتم چرا میام خونه ت بهم اخم میکنی گفت از کسی خوشم نیاد این جوری میکنم
به بچه های دختراش طلا کادو داد ولی به بچه من هزارتومن هم کادو نداد موقع به دنیا اومدن
زایمانم زهرمارم کرد
چند سال بچه دار. نمیشدم هی زنگ میزد به شوهرم موقع کرونا میکف نیستین نکنه رفتین بچه بکارین
موقع فوت پدرم این قدر عذابم دادن حس میکردم دوتا عزیزم از دست دادم .فقط موقعی که خونه پدرم بودم و مردم بودن اومدن پیشم وقتی اومدم خونه م دیگه چهل روز به من سر نزدن .حتی عید هنوز چهلم پدرم در نیومده بود هیچ کدوم نیومدن پیش من
میگفت چرا تو ختم پدرت من وارد مسجد شدم به احترام من از جات بلند نشدی تو شرایطی که من دیوانهوار وابسته پدرم بودم و فقط گریه میکردم
و هزاران چیز دیگه
عقد بودم ماهی یه بار میرفتم حتی یه لقمه غذا زورش میومد بپزه اکثر اوقات کوکو یا املت یا جگر مرغ میپخت .منم میگفتم عیبی نداره سطح ش همینه .بعد که دختراش عقد کردن دیدم تا پای پله ها میره استقبال دامادهاش و براشون سوپ و خورشت و برنج بار میذاره .حتی میرفتیم طبقه پایین شون که با شوهرم خلوت کنیم در نزده یواشکی میومد تو . بعد یه مدت میرفتیم اتاق طبقه پایین میخوابیدیمبلکه درامان باشیم میدیم صداش از وسط پذیرایی میاد که در نزده اومده تو 😐 شوهر من سرباز بود وهیچی نداشت برمن خرج کنه .ببره مسافرت ولی دامادهاش مدام دختراش میبردن خرید و مسافرت باورت میشه پز اونا رو بهم میداد؟ من شاغلم میگفت دم عید تعطیل شدی بریم خونه مادرمن تمیز کنیم میگفتم چرا من بیام با دخترات برو میگفت نههه اونا باشوعراشون میرن گردش و تفریح وقت ندارن🙃
و هزاران چیز دیگه .یه ساله خوب شده چون با پدرشوعرم دعوا کرد و پدرشوعرم بهش گفت تو بین ما رو بهم میزنی و همش دعوا درست میکنی .خیلی خجالت کشید و دیگه خوب شد .همش شوهرش و دختراش پر میکرد می نداخت به جون من ولی خب هرچقدر خوب شه هفت سال جوانی منو نمی تونه برگردونه که کوفتم کرد