2777
2789
مادرشوهرم تو عقد ما نشونم و از دستم درآورد جلوی مهمونا به عنوان کادو بهم داد عروسی هم که هییچی نداد نه اون نه پدرشوهرم گفتن ما رسم ندارین
حالا شوهر من تو این هیرو ویری خونه ساختنمون ( که انقد دستمون خالیه که من نمیتونم یه لباس درست و حسابی بخرم ) میخواد بهشون کادو بده منم گفتم لازم نکرده اولا بگو من ندارم دوما مثل خودشون باش بگو شما که رسم نداشتین !
خلاصه همسری ما طبق معمول همش از اونا دفاع میکنه و میگه مبادا حرفی بزنیم و کاری کنیم که مامانم! ناراحت بشه

ببخشید دلم خیلی پره و هیچ کسم ندارم باهاش دردل کنم
خدایا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن
که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است
منم به طور تصادفی پستا رو خوندم به نظر من که خیلی مفیده اما من بیشتر اعتقاد دارم برای همه زندگیا نمی شه یکطور نسخه پیچید. هر مردی یک جوریه و با هر کسی باید یک طوری رفتار کرد. به نظر من گذشته مردا و اینکه توی دوران مجردی چطور باهاشون برخورد شده توسط خانواده خیلی مهمه.

خود من : ما معمولا مشکل اساسی نداریم فقط یک مورده که شوهرم خیلی بدش می یاد اینکه من یک روزی مثه مادرش بشم و عمل کنم. من رو دوست داره چون اصلا شباهتی با اونا ندارم. فقط یک بار گفتم منم می خوام مثه مامانت رفتار کنم که از عکس عملش فهمیدم تمام ترسش فقط از این موضوعه.

برای همین من نمی تونم پس اندازی داشته باشم. چون مادر شوهرم همیشه به فکر پول جمع کردن بوده. شوهرم دلش نمی خواد منم مثه مادرش برای پول داشتن پا روی همه چیز بگذارم.منم این کارو نمی کنم. اونم برای من کم نمی گذاره.

الویت من شوهرم بعد خانواده ام (با اینکه خیلی به پدرم وابسته ام و تو هر موضوعی باهاش مشورت می کنم). همین کار من باعث شده الویت شوهرم هم من باشم و اونم بجای اینکه از پدرم دور بشه به خانواده من نزدیک تر شده.

همه به من می گن تو خیلی با سیاستی ولی واقعیتش اینه من توی زندگی مشترک خیلی با صداقتم فقط همین.

به نظر من اول آخر هر زندگی خدا وایساده همه اینا که می گیم تهش حرفه می دونید خدا باید برای آدم بخواد چه جاهای که حواس جمع می کنیم و گند می شه و چه جاهایی که خدا دستمونو می گیره. تو زندگی اول با خدا باش دوم عاقل باش سوم صداقت داشته باش(حتی اگه به ضررت تموم بشه)

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



در مورد اینکه می گید بد خانواده اش رو تو روی شوهرمون نگیم.

این فرمول برای من جواب نداده من از روز اول هر جا که دلخور می شدم برای شوهرم تعریف می کردم اونم فقط گوش می داد. عملا می دید هر طور با مادر رفتار می کنم با مادرش هم مثه مادر اما فقط جای پس می کشم که ازشون ناراحت بشم. کم کم با توضیحاتی که دادم خانواده اش رو شناخت. درک کرد کجا دشمنی می کنند کجا دوستی. اوایل دلم خیلی پر بود اما حالا واقعا بیطرفانه قضاوت می کنم. حالا شوهرم می شینه بدشونو می گه من گوش می کنم و دلداریش می دم.
مامان فرزاد جون.چرا با کلمات بازی میکنی؟زنها نقششون جه به غنوان زن چه به عنوان مادر تربیت کردنه.حالا شما هر چی می خوای اسمش و بذار.چه فرقی داره؟
ارام جان به نظر منم باید بگی چون اگه نگی شوشوها متوجه نمی شن.هیچوقت.فقط باید راهشو یاد بگیری.من خودم اول از شوهرم تعریف می کنم مثلا می گم می دونم همیشه پشتمی ولی اینو متوجه نمی شی.اونم فوری طرف منو می گیره.در ضمن به نظر من آدم نباید ار قهر و دعوای شوشو بترسه.سو استفاده میکنه از این موضوع
عشق کوچولوی من 16 شهریور 92 به دنیا اومد
سلام دوستان....مرسی از همگی بخاطر اینکه تجربیاتتون رو دراختیار میگذارید....
بالاخره تعداد فرمولها محدوده وقتی همه رو یاد بگیریم و بکار ببریم حتما یکیش جواب میده دیگه....
بوووووووووووووووووووووووس برای همتون
رزا جون عزیزم شما وقتی این پست رو گذاشتی خیلی عصبی بودی
امیدوارم تا الان به آرامش رسیده باشی و منطقی تر فکر کرده باشی ...
بیا اینجا و دقیقا بگو چه چیزایی اینقدر عصبیت کرده ..
تا بتونیم با خانمای گل اینجا کمکت کنیم
سلام
در مورد موضوع آخری که مطرح شده به نظر بد گفتن از خانواده شوشو جلوی اون خیلی بستگی به خود آدم و شوشو داره
من از این مسئله خیلی ضربه خودرم و دلم نمیخواد کسه دیگه ای هم ضربه بخوره

اگه اونقدر روی خودتون مسلط هستین که اگه بدشون را گفتین و شوشو برگشت گفت خوب کردن!!! بتونید خودتون را کنترل کنید بسم الله
ولی اگه این گفتن با واکنش ناخوانده شوشو، باعث بحث میشه و شما تازه تو دعوا یه چند تا بد و بیراه هم به خانوادش میگید به تجربه من تمرین کنید اصلا نگید ....... این خیلی بیشتر به نفع زندگیتونه
درسته بعضی مردا حرف را لقمه بکنید بذارید تو دهنشون بازم یادشون میره ولی خیلی چیزایی که ما نمیبینیم را ضبط میکننو احتیاج به گفتن نیست
از طرفی باز هم تاکید میکنم اگه تا حالا امتحان کردید و شوهرتون جنبه داره و خودتون هم میتونید کنترل اوضاع را داشته باشید ...... خیلی با احترام اسم شون را بیارید و از خانواده ش انتقاد کنید
دنیا بهم ثابت کرد، توجه زیاد بی توجهی میاره 🌹
حواستون به تعداد پستهای من هست ؟؟؟
از حدود 3 میلیون شد حدود 3 هزار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

در ضمن اگه جایی "پ" رو "ژ" تایپ کردم به باسوادی خودتون ببخشید ویندوزم عوض کردم و جای "پ" و "ژ" با هم عوض شده و منم به عادت قبل دارم تایپ میکنم ... خیلی سخته !
سلام به همگی دوستان من تمام صفحات رو خوندم ممنون از این همه دلسوزی ومهربانی که تجربه هاتون رو صادقانه می گید
تجربه های من هیچوقت با خانواده همسر صمیمی نشید دردو دل نکنید رازی نگید
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند همه محبتتون رو در حد معقول نشون بدید حتی تو خرج کردن زیاد قانع نباشید
انقدر دلم پره بارها اومدم بنویسم نخواستم دوباره ناراحتیم تکراربشه اما الان واقعا درمونده شدم.

سه شنبه تولد شوشو بود براش کادو و کیک و ناهار خوشمزه خانم و دختر ترو تمیز و خوشگل اماده کردم. خوب بود خوش گذشت اما چیزی که ازارم میداد باز مبرام پیش اومد
4 شنبه شوهرم فرداش امتحان داشت هیچی نخونده بود صبح پسرخواهرش اس داده که کاشان قبول شدم .اینم حالشو نمیفهمید بره خونه اونا گفتم صبرکن تا عصر میریم درستم بخون. قبول کرده بعد باباش زنگ زده که بیا باغ کمک من کاردارم.مامان منم همون روز اسباب کشی داشت زنگ زدم که من میا م اونجا مامان گفته ما کارگر میگیریم بذار درسشو بخونه گفتم میخواد بره کمک باباش.منو گذاشت خونه مامان و گفت میخوام برم کمک بابام منم یه کمی به کار گرفتمش و بعد رفت.مرتب هم میگفت توبیا بریم خونه ما تو دست و پاشون هستی با بچه بیا بریم.
عصر اومده دنبال من رفتیم اونجا. تو راه برگشت میگه من هفته اینده با خوارهم و ...میریم کاشان ثبت نام برا توهم جا نیست که بیایی ماشین پره.گفتم خب ماشینو بده خودشون برن تو که خودت کلی کار و درس و گرفتاری داری.گفت نه من باید برم.
گفتم پس چرا برای من که میشه همیشه وقت نداری کار داری حوصله نداری
عصبانی شد که حوصله تورا ندارم کارهای توهمش زنونست
خودت برو دنبال کارات و.......
گفتم خب یعنی چی همه دنبال زن و بچشون میرن
خرید لباس را که تنها برو بقیه جاها هم خودت تنها برو.برا من وقت نداری اما برا بقیه هر کاری که باشه وقت داری؟
میگه تو حرفات منظور داره اون بقیه که میگی(خواهرشو براش مثال زدم) ماهی یک میلیون درامد میاره تو خونه که شوهرش براش اینکارها را میکنه
توهم خیلی ناراحتی برو طلاقتو بگیر زن یکی مثل اون بشو

حالا من زنگ زدم به اون موسسه ای که قبللا میرفتم برا ترم پاییز کلاس بگیرم احتمالا 5تا 7 عصر بهم کلاس بدن که شب میشه. به نظرتون برم یا اینکه یادمیگیره میگه خرج خودتو خودت بده یا پولتو بیار تو خونه.
اگه برم خوبه بچه را میذارم گردنش یه کمی بفهمه بچه داری یعنی چه
اخه همش راه میره میگه تو مادر نیستی

یا اینکه نرم و خودمو بزنم به بیخیالی و پول خرج کنم؟
پرستو جون شوهر من که خیلی راحت برگشت به من گفت لیاقتت بوده منم همینطور هاج و واج موندم اصللا انتظارشو نداشتم که به خاطر دخترخواهر دبیرستانیش که به شوشو میگم اون چه حقی داره به من میگه چرا همچین حرفی زدی اینو بهم میگه
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   narzgol  |  44 دقیقه پیش