مادرشوهرم بهم گفت...💔

برا منم همینن. خود همسرمم همینجوره همین ک میبینه مثلا تو روش میخندم سوارم میشه چ برسه ب اونها ک دیگه اسمشون روشونه قوم شوهرن 

مادر شوهر من ی بار  گفت فللنی تو زدی و بردی پسر من گرفتتا.....🤐🤐🤐🤐

چ همدردیم😂

فک کن پدرشوهرم میرفت خریدای یکی از جاریامو میکرد میبرد جلو درخونشون.بعد مادرشوهرم نمییییتونه با بچه کوچیک خب سخته بره خرید. حالا خرید درحد ی پنیر و ابلیمو مثلا اونم از اسانسور میومد پایین میرسید ب مغازه😑😄🤦

دیگه من گفتم وا من پس چجوری میرم با بچه کوچیک؟! مادرشوهرم گف تو فرق میکنی توخودتو‌مقایسه نکن. 🙃دیگه باتمسخر گفتم شما یجوری حرف میزنی انگار من ی زنه پنجاه سالم چهارپنج تاشکمم زاییدم تجربه دارم. یهو خجالت کشید خندید 

الانم فقط ی ظرف میشوره هیچ کار نمکنه

چرا بد میشه ما ک هممون ازش ناراحت بودیم ولی مادرم هیچوقت بهش هیچی نگف حتی جلوش خم و راستم شد تا سفره بندازه غذا بزاره چای بزاره جلوش

تو به عنوان مهموم میری نمیشه ک بخوری بخوابی وظیفته کمک کنی خودتو با خواهرشوهرت مقایسه نکن اوکجا خونه خودشه دوس  نداره کار کنه تو نمیتونی دخالت کنی چیزی ام بگی میگه چی پر رو هر روز اینجاس دوس داره بخوره بخوابه 

ففط سیاست داشته باش خودتو از الان بد نشون نده یه ظرف شستن خونه تمییز کردن چیزی نیس