ما همه باهم رفیقیم

یکی تو تاپیک آنلاین بود🤐

پاییز من میرم فردا میام😘

باشه عزیزم

♥️😘

آره حواست باشه

اره بیکارن چجوری میان پیدا میکنن🤐

عزیزان میشه ازته قلبتون دعام کنیدمعجزه کنه خدابرام ومشکلم فوری حل بشه

لطفایه صلوات بفرستیدبرام

عزیزدلم دقیقا♥️♥️♥️♥️خدابهت سلامتی بده. هر وقت شد بیا از فیلر برام بگو منم تو فکرشم...بوتاکس واینا فعلا نه...ولی سفیدی مو رو دیگه دوست نداری و احتمالاا طی این سالها باید به رنگ سلام کنم....

منم از وقتی پدرشوهرمو دیدم گلاب به روت تا دسشویی که میرم خداروشکرمیکنم...هرلحظه ازداشتن ماشینمون لذت میبرم از ته دلم خدارو شکر میکنم...مثلا اون روزی که کیان تو مدرسه گوشش دردگرفت راحت رفتیم دنبالش تو ماشین خودمون دراز کشیدی نازش کردم گوشش رو ماساژ دادم...

منظورم اتفاقات جامعه بود عزیزم 

مرسی از درکت ❤️ خیلی ممنون که وقت گذاشتی برام و پاسخ پیامم رو دادی ❤️

برای تو و دختر زیبات یه عالمه آرزوهای خوب دارم سارا جون در پناه خدا باشین عزیزم  🌻

😘🫂

عزیزدلی

سلام حنا جان چالش های زندگی همیشه هست به خداوند توکل کن و بسپار به خودش 

چه رسیدگی های خوبی به پوستت میکنی ،وقتی آدم به خودش میرسه خیلی حس خوبی میگیره 

وقتی پست های تو و افسانه رو خوندم لذت میبرم هر دو اینقدر قشنگ از همه چی لذت میبرید ،من اما نمیتونم 

به خاطر همین شاکر بودن و لذت بردن از زندگی هست که خداوند به شماها لطف خاصی داره 

ممنون که این چیزا رو به اشتراک میزارید و من واقعا انگیزه میگیرم مثلا بعد خوندن پست هاتون یک لحظه رفتم تراس چیزی بزارم نگاه به آسمون کردم و گفتم چقدر آرومه و صاف و خوشگل 

یا واقعا میگم افسانه ،وقتی با لیا درس میخونم یاد حرفای تو درمورد کیاندو کاوه لذت بردنت از تایمت با اونا میشم و دیگه من هم مثل تو خسته نمیشم ،سوار ماشین که میشم میگم خدایا شکرت راحتیم 

چقدر شما ها الگوی خوبی برای من هستید ،خداروشکر که شماهارو دارم 

سلام بچه ها ‌طبق پست قبلیم ،امروز با انرژی مثبت پست های حنا و افسانه و فاطمه عزیزم روزم شروع شد ،آف اومدم هفت صبح خوندم و بعد نگاهم امروز به زندگی تغییر کرد 

امروز خیلی مثبت نگر شدم 

از شنبه تا امروز رابطه ام با شوهرم زیاد خوب نیست بماند اما امروز با یک حس خوب بلند شدم نمیتونم نادیده بگیرم که اول صبح با یاد خدا و سپردن همه چیز به خدا هم بلند شدم 

توی زندگی من همیشه دست خدا رو حس میکنم 

مطمئنم خدا همیشه کنارمه و یاورمه 

دیروز کاموا خریدم و میخوام اول پتو نوزادی برای دختر خواهرم ببافم بچه ها جنسیتش معلوم شد دختره 😍

بعد هم کاموا حوله ای می‌خرم براش کلاه و شال میبافم 

و ست نوزادی یا شاید تنها جلیقه و پاپوش ببافم 

دیروز یک شعری خوندم که میگفت 

آنچه از سرگذشت ،شد سرگذشت 

حیف که بی دقت ،گذشت 

تا مه آمدیم بفهمیم ،چه گذشت 

بر سر خانه نوشتند ،که در گذشت

سارا حتی برا خونه خرید هم میکنم از ته دلم خدارو شکر میکنم من هر دو مدل زندگی رو تجربه کردم هم پولداری هم بی پولی شاید بخاطر همین باشه که حتی چیزای کوچیک هم به چشمم میاد وقتی بابام بود خیلی خیلی اوضاعمون اکی بود ولی وقتی رفت بشدت بشدت بشدت بد شد اوضاعمون من هنوز اون روزا رو یادم نرفته جوگیر نمیشم همیشه حواسم هست....

حتی برای بچه هام خرید میکنم ذوق میکنم انقد از مهدی تشکر میکنم(این شاید برا خیلیا که جنبه ندارن درست نباشه ولی من طبق اخلاقش اینطوری باشم خیلی بهتره) میگم خداروشکر که شرمنده ی بچه ها نمیشیم تو خیلی تلاش میکنی...

حتی اون موقع که ماشین داشتیم هم خداروشکر میکردما ولی الان بیشتر ازقبل شکرمیکنم چون سه سال نبودشو با بندبند وجودم حس کردم...الان دیگه چیزی بشه استرس ندارم.... عروسی دختر داییم بهم خوش گذشت چون ماشین داشتیم وخودمون راحت بودیم محتاج کسی نبودیم...

گاهی حال بدی دارم حرص وجوش دارم ولی اینا گذراست.... مهم اصل حال هست...

ولی تلاشمو میکنم برای اوضاع بهتر اینطور نیست بگم فقط شکر میکنم وتمام دلم ماشین بهتر😍خونه ی  بهتر😍 سفرتوپ😍 همه چی میخواد😁 

الانم کاوه کلشو کرده تو گوشیم بیینه چی نگاه میکنم من😁🤣🤣🤣🤣 

منم کاش مثل تو عاشق خدا بودم

پاشین هم دیگه رو بغل کنین کی بهتر از زن وشوهر برای هم🥺 ازهم دور نشین لحظه ای حتی...سارا اینا رو شعار نمیدم واقعا انجام میدم وبه ثابت شده... چشم بد الهی دور بمونه ازهمه و‌مخصوصا ازشما... 

این روزا چندباری به چشم زخم‌فکر کردم....اوایل که اومده بودم غرق رسیدن به مهدی بودم ونمیدونستم چقد چشم تو زندگیمونن... هروقت اینطوری شدین اسپند دود کن ذکر بگو محبت شما برکت زندگیتون رو بیشتر میکنه اینو بهت قول میدم... لیای زیبا باید این عشق رو با بندبند وجودش حس کنه😍

گذشته رو بیخیال امروز صبح اتفاقا با مهدی ثبت میکردم میگفت غرق گذشته نشو باعث میشه عقب بمونی وپیشرفت نکنی... ما انشالله همچنان مثل ماه شب چهارده زنده وسلامت خواهیم بود تا۱۰۰سالگی😍😍😍😍 آخ که آرزومه پیر شیم کنار هم تیپ بزنم لاک بزنم موهامو مدل بدم وبریم دور دور🥺

اگه میتونی بگو سر چی ناراحتین؟

دیروز کمی رفتیم بیرون...یکم دور زدیم....اومدم خونه شیر که خریدیم رو جوشوندم وبعدش فرنی درست کردم...برا تغذیه کیان هم پنکیک درست کردم...با کاوه دوتایی رفتیم حموم خداروشکر راه میره کمی راحت ترشدم...

صبح هم کیان رو مهدی برد مدرسه والانم دارم دل دل میکنم به داداشم زنگ بزنم یا نه...میخوام برم برنجموبیارم هی میگه نگیر روش حساب نکن...اعصابمو گندمیزنه منم میگیرم میرم برا خودم یه چیزی میخرم برا چی اون بره خارج تعریفشو برامن بکنه😏