2777
2789
عنوان

پیامدها و راهکارهای زندگی با مادر خودشیفته و آزارگر

| مشاهده متن کامل بحث + 4191 بازدید | 205 پست
یه نکته ی مهمی هست که این نظر شخصی منه. به نظر من آدمای اطراف مون یا به قول شما کسایی که باهاشون ارت ...

سلام کارلوتا جان. حرفتون درسته، کسایی که واقعا نرمال باشن بعیده که فریب اون رو بخورن.
از طرفی هم گاهی نمیشه انتظار اقدام انتحاری از طرف مقابل داشت. چون همونطور که می دونیم جنگیدن و وارد بازی شدن با فرد خودشیفته کار پیچیده ایه و فراز و فرودهای زیادی میطلبه. گاهی عزیز ما یه جورایی برای حفظ بقا به فرد خودشیفته وابسته هست و ما نمیتونیم ازش بخواهیم علنا بین ما و اون یکی رو انتخاب کنه و وارد چالش با اون بشه. کسایی مثل خاله و... که زندگی مستقل دارن و روی پای خودشون هستن میشه ازشون انتظار رفتار درست و شجاعانه داشت، چون وابستگی حیاتی به فرد خودشیفته ندارن. (هر چند همون هم ممکنه تا مدتها سر دو راهی باشه و متوجه نشه واقعا حق با کیه، چون افراد خودشیفته بازیگران و فریبکاران درجه یکی هستن و تا آماج رفتار خصمانشون نباشی سخته که درست بشناسیشون). حتی یکی مثل پدر هم چون انسان بالغ و مقتدریه میشه ازش انتظار حمایت داشت (البته به شرطی که پی از هم پاشیدن زندگی رو به جونش بماله، چون هر گونه مقاومت جلوی این فرد مساوی با بحران و از دست دادن آرامش زندگیه. هرچند پدرهای ما با موندن یک عمر با زن خودشیفته ثابت کردن آدمای قوی و سالمی به لحاظ روانی نیستن، حالا یا از اول نبودن یا در جریان رابطه و به مرور زمان این شدن). اما فرض کنید یک خواهر کوچولو داریم که شدیدا مورد آزار و اذیت فرد مورد نظر هست. نمیتونیم از اون خونه نجاتش بدیم، نمیتونیم تشویق به مبارزه علنیش کنیم، نمیتونیم انتظار خاصی ازش داشته باشیم. اینجاست که همه چیز به هم می ریزه. فرد خودشیفته اون رو شکنجه و گرفتار انواع مصیبتها میکنه تا تو به خاطر اونم که شده برگردی. تو میدونی حالا که نیستی اون تمام عقده هاشو سر خواهرت خالی میکنه و انتقام فرار تو رو از اون میگیره. حتی اگر بخوای علی رغم خواست فرد مورد نظر کوچکترین ارتباطی با خواهرت برقرار کنی، اون چنان بلایی سر بچه میاره که ترجیح میدی این کار رو نکنی. میدونی هر روز که میگذره چه ضربه های مهلکی به جسم و روح اون بچه وارد میشه که قابل جبران نیستن. می دونی تا پیش از این تو تنها دلخوشی اون بچه بودی و اون نمیتونه دلیل نبودن تو رو درک کنه. میدونی چجوری سعی میکنه ذهن بچه رو علیهت شستشو بده و چه حرفای وحشتناکی در موردت به بچه بگه که روح و‌ روانش رو تخریب میکنه.

این خیلی طاقت فرساست... فقط میشه امیدوار بود وقتی بزرگتر بشه عقل سالمی براش مونده باشه که بتونه درک کنه و تصمیم درستی بگیره. 

سلام دوست عزیز با تعریفی که از مشاورتون کردین فکر نمی کنم مشاور خوبی بوده چون مشاور اصلا در مورد خو ...

ممنونم که تجربه خودتون از مشاور رو شرح دادید، واقعا کمک کننده بود. حس میکنم حرف زدن با یه آدم عاقل، با تجربه و بی طرف میتونه خیلی مفید باشه. همین که بتونی احساسی رو که داری بیان کنی و در قبالش سرزنش یا قضاوت نشی یه دنیا ارزش داره. چون به نظرم حرف زدن در مورد اتفاقی که افتاده برای بچه هایی مثل ما خودش بخش مهمی از درمانه و همیشه به تنهایی به دوش کشیدن و نگفتن دردمون، یا بهتر بگم، اینکه حتی اگر میگفتیم هم کسی باور نمیکرد، چه برسه به اینکه بخواد درک کنه، خودش یکی از چیزایی که شدیدا به ما آسیب زده. البته پیدا کردن مشاور مناسب هم خودش کار زمانبریه و باید‌ گشت و چنین فردی رو پیدا کرد. من که سخت دنبالش هستم و امیدوارم هر چه زودتر پیدا کنم.

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

ممنونم که تجربه خودتون از مشاور رو شرح دادید، واقعا کمک کننده بود. حس میکنم حرف زدن با یه آدم عاقل، ...

بله در انتخاب مشاور و کلا کسانی که در این مورد باهاشون صحبت می کنید خیلی خیلی دقت کنید و واقعا آدما رو در این زمینه گزینش کنید. و اصلا سعی نکنید خودتون رو به کسی ثابت کنید. امیدوارم موفق باشید. 

سلام کارلوتا جان. حرفتون درسته، کسایی که واقعا نرمال باشن بعیده که فریب اون رو بخورن. از طرفی هم گاه ...

حق دارید این شرایطی که توصیف کردید، خیلی سخته. اینکه یه بچه قربانی بشه واقعا آزار دهنده اس. متاسفانه همین طوره خودشیفته ها حتی به بچه ها هم رحم نمی کنن. من خودم در کودکی همیشه مورد سو استفاده و یارکشی مادرم قرار می گرفتم و این واقعا آسیب زننده اس. ولی در نهایت شما مادر خواهرتون نیستید و شما مسئولیت اون رو صد در صد بر عهده ندارید و تا یه حدی می تونید این شرایط رو کنترل کنید. البته من رابطه ی بچه رو با مادرتون نمی دونم ولی فکر می کنم که اون احتمالا به مادرتون وابستگی بیشتری داشته باشه. چون حیاتش به مادرتون بستگی داره. 

به هر حال یکی از رفتارهای سمی خودشیفته ها با فرزندان شون همینه که یکی از بچه ها رو مسئول بچه ی دیگه معمولا بچه ی کوچیک تر می کنن و اینطوری هم از بچه ی بزرگ تر سرویس می گیرن و هم روابط رو با احساس مسئولیت دادن و احساس گناه دادن به بچه ی بزرگ تر و البته تحت فشار گذاشتن بچه ی کوچیک تر کنترل می کنند. البته من نمی دونم شما چند سالتونه و با خواهر چند سال اختلاف سنی دارید. اما می دونم این نوع رابطه با خواهرتون، می تونه در آینده روی روابط شما وقتی که خواهرتون بزرگسال شد تاثیر خیلی خیلی منفی ای بذاره. اتفاقی که برای خود من آفتاده متاسفانه. اگر نظر من رو می پرسید: خودتون رو در الویت قرار بدید و فقط برای بچه های خودتون مادری کنید و این احساس را برای اونا صرف کنید. اگر هم الان بچه ندارید در آینده این کار رو بکنید. یادتون باشه که شما مادر خواهرتون نیستیدو بعد از مادرتون فقط پدرتون این وظیفه رو نسبت به خواهرتون داره.   

سلام عزیز دلم، ممنونم که هستید. وجود دوستایی مثل شما مرهم زخمهای قلب آدمه. میدونم نوشتن در این باره ...

خواهش میکنم یه سوال در این مورد کسی گروه تلگرام نداره؟گروهی که بشه در مورد این چیزا توش صحبت کرد؟شما اطلاع ندارین؟

قلبم شکسته ،سالهاست از دست مادرم شکسته ، من خیلی احساس تنهایی میکنم ، خونه برام مثل شکنجه گاه هست، قلب مادرم مثل سنگه ،خیلی خودشیفته اس ، به هرکس میگم باور نمیکنه  چقدر خوب که شما اینو درک میکنید،خیلی خودخواه هست، خیلی تنهام

زیباترین لحظه ها شانسی نیستند،بلکه بدست خود ما ساخته می‌شوند...

اعتماد به نفسم رو گرفته ،خیلی حسوده ، با اينکه تو چند زمینه استعداددارم هیچ وقت هیچ وقت حمایتم نکرده، حتی مانعم شده ، نه خواهر دارم نه برادر ، حتی یه دوست هم ندارم ، چندسال پشت کنکور بودم که موفق نشدم ، پر از ترسم،  با اينکه هم همه میگن صدام خوبه ،به پرورش گل خیلی علاقه داشتم و یه مدتی بدون  حتی خرج  یه ریال کلی گل پرورش دادم و فروختم، حتی به بافت مو هم خیلی علاقه دارم ولی هیچ وقت حمایتم نکرده نه مادی نه معنوی ، همیشه منو کوبونده

زیباترین لحظه ها شانسی نیستند،بلکه بدست خود ما ساخته می‌شوند...

اگه باهاش مخالفت کنم روزگارمو سیاه میکنه ، دلم داره میترکه،من حتی یه آدم یه آدم هم تو زندگیم ندارم باهاش درد دل کنم  ،خسته ام ،برای اینکه خؤنه نباشم بعد کار میرم کتابخونه ، هرکجا راحتم جز خؤنه خودم ، پدرم هم هیچی نمیگه

زیباترین لحظه ها شانسی نیستند،بلکه بدست خود ما ساخته می‌شوند...

خیلی تلاش کردم برای درمانش،  اما درمان پذیر نیست فقط میخواد منو دیوونه کنه ، ننگم میاد بهش بگم مامان ،یه بازيگر تمام عیاره پیش مادر و خواهرش یه جوره، پیش من یه جؤر دیگه ،بخدا دیگه بریده ام ، دارم کار میکنم ،اما فعلا  شرایط مستقل شدن ندارم،پیش همه فرشته اس به من که میرسه میشه شیطان ....ببخشید سرتونو درد اوردم

زیباترین لحظه ها شانسی نیستند،بلکه بدست خود ما ساخته می‌شوند...
حق دارید این شرایطی که توصیف کردید، خیلی سخته. اینکه یه بچه قربانی بشه واقعا آزار دهنده اس. متاسفانه ...

سلام کارلوتا جان

ببخشید که یه مدت نبودم. اتفاقای زیادی افتاده... اول بگم که به مشاور جدید مراجعه کردم؛ و فعلا که خوب بوده برام. همونطور که قبلا گفتم من مدتی میشد که کلا کات کرده بودم باهاش و داشتم تمام تلاشمو میکردم که برای همیشه حذفش کنم. اما چالشهایی وجود داشت که مطمئن نبودم با وجود اون شرایط قطع رابطه دائمی کار درستی باشه. تا اینکه مشاورم هم تایید کرد که این کار فعلا برای من مناسب نیست. 

و اما الان:

۱- مهمترین چیزی که تو این مدت درک کردم این بود که اذیت شدن از بخش قابل توجهی از حرفا و رفتارای مادرم میتونه تا حد زیادی تحت کنترل خودم باشه. حداقل الان که هم خونه اش نیستم میتونم هر بار که آزارم میده اونو مثل تحمل کردن درد آمپول یا هر درد ناخوشایند دیگه ای با این آگاهی که این عذاب دائمی نیست و بالاخره تموم میشه، تحمل کنم. 

۲-نباید رو حرفا و کاراش تمرکز کنم چون این کار عذابمو دو برابر میکنه و میتونه حتی زمانهایی رو که مستقیما در حال آزار دادنم نیست و میشه گفت در بحران به سر نمیبرم هم کاملا برام زهر کنه. پس بهتره سعی کنم تا حد امکان بهش فکر نکنم و رابطمون رو تحلیل نکنم. و اگه میخوام عقل سالمی برام بمونه، در وقفه هایی که بین آزار و اذیتاش پیش میاد تا میتونم استراحت کنم و به خودم ریلکس بدم. به هر حال زندگی جنبه های زیاد دیگه ای هم داره که میشه عامدانه خودمو سرگرم اونا کنم و تا وقتی که مجبور نیستم، زیاد به مادرم فکر نکنم.

۳- همیشه شنیدیم و دیدیم که افراد خودشیفته بازیگران قابلی هستن، چیزی که من متوجه شدم اینه که ماها برعکس هستیم، صادقیم و دلمون کف دستمونه. خب این کار کاملا به ضرر ماست و بازی رو صد در صد به نفع اون تغییر میده. پس متوجه شدم که بهتره در برخوردهام باهاش منم بازی کنم! یعنی نیازی نیست هر حرف و واکنش من در قبال اون فرد دقیقا همون چیزی باشه که واقعا تو قلبم هست و احساس میکنم. مثلا وقتی عمیقا رنجیدم ازش، نباید نشون بدم، یا فقط به میزان لازم که دست از سرم برداره نشون بدم. یا لازم نیست همیشه راستشو بهش بگم، خیلی وقتا میشه با گفتن حرفی که دوس داره بشنوه از یه بحران جلوگیری کرد. این بازی کردن حتی برای خودمم میتونه باشه! مثلا میتونم پیش خودم وانمود کنم که یه دلخوری کوچیک معمولی بوده، زیاد از دستش ناراحت نیستم و یا حتی دوسش دارم! میدونم عجیبه، فقط وانمود کردنه، ولی بعد یه مدت تمرین این کار، می بینم که کمتر دلشکسته هستم!

۴- متوجه شدم که باید انتظاراتمو ازش به صفر مطلق برسونم و بپذیرم که اون هرگز تغییر نمیکنه. ناراحت شدن یا نشدن منم هیچ تفاوتی نمیکنه‌. اساسا ناراحت بودن از دست اون مثل این میمونه که مثلا از یه ماهی به خاطر ماهی بودنش ناراحت باشی و انتظار داشته باشی یه روز تبدیل به پرنده بشه!!! پس من فقط دارم خودمو آزار میدم.

۵- در مورد خواهرم هم دارم تمام تلاشمو میکنم که بپذیرم که من کاری از دستم بر نمیاد. میلیونها کودک در سراسر جهان به اشکال مختلف در حال رنج کشیدن هستن که کاری از دست ما براشون بر نمیاد، خواهر منم یکی مثل اونا...اصلا رنج سرنوشت مشترک بشریته. هر کسی به وقتش باید سهم خودشو از رنج و ناکامی جهان دریافت کنه. خیلیا هم هستن که مادر فوق العاده دارن، ولی به شکلای دیگه در حال عذاب کشیدن تو این دنیا هستن. به علاوه، اونم خدایی داره که خیلی بیشتر از من دوسش داره و مراقبشه، پس به همون خدا می سپارمش.


اینا چیزایی هستن که این مدت سعی کردم عمیقا باور و اجراشون کنم.


خواهش میکنم یه سوال در این مورد کسی گروه تلگرام نداره؟گروهی که بشه در مورد این چیزا توش صحبت کرد؟شما ...

سلام عزیزم

ببخشید یه مدت نبودم. نه متاسفانه، شایدم باشه، ولی من که تا به حال ندیدم... 

خیلی تلاش کردم برای درمانش،  اما درمان پذیر نیست فقط میخواد منو دیوونه کنه ، ننگم میاد بهش بگم ...

سلام گل صحرای نازنین

خوش اومدین به جمع ما. شاید تا به حال دوستی نداشتی که این چیزا رو بهش بگی و اون بی قضاوت و سرزنش درک و مهتر از اون باور کنه، اما بدون از حالا کسایی رو داری که با تمام وجود دردی رو که کشیدی و میکشی زندگی کردن. وقتی میگی هر جایی برات بهتر از خونه خودتونه قشنگ میفهمم چی میگی. ما اینجاییم که گوش کنیم و تجربیاتمون رو به اشتراک بذاریم تا شاید کمکی به همدیگه باشه و حالمون حتی شده یه کمی بهتر بشه. 

عزیزم، بچه ها (از جمله @کارلوتا    و @m_2020   عزیز) تو صفحات قبل نکات و راهکارهای خوبی رو به اشتراک گذاشتن که شاید به دردتون بخوره و خوشحال میشیم اگر شما هم از راهکارهای خودتون برامون بگید، از احساسی که دارید و اینکه معمولا برای بهتر کردن اوضاع چه کارایی انجام میدید؟

خیلی تلاش کردم برای درمانش،  اما درمان پذیر نیست فقط میخواد منو دیوونه کنه ، ننگم میاد بهش بگم ...

گل صحرا، باید بگم تحسینت میکنم که اینهمه با استعدادی و کار هم میکنی. عزیزم این خودش یه نقطه قوت خیلی عالیه که داری. خیلی از بچه های مثل ما هستن که آرزوشونه شغل داشته باشن و بتونن حداقل استقلال مالیشون رو از اون مادر به دست بیارن ولی به هر دلیلی نتونستن یا حتی همون مادر نذاشته. پس معلومه که دختر قوی هستی که تونستی این قدم مهم و در عین حال دشوار رو برداری. یه لحظه تصورشو بکن اگه مجبور بودی برای کوچکترین چیز از اون آدم خواهش کنی... درسته الان شرایط استقلال کامل رو نداری، ولی بازم امید هست که در طولانی مدت بتونی بهش برسی. 

عزیزم، گفتی بدون سرمایه، کسب و کار پرورش گل و گیاه رو راه انداختی و به درآمد رسیدی، این فوق العادس! اینکه با وجود آسیبهای بیشماری که مطمئنم دیدی و مثل همه ما همیشه با تبعاتش درگیر هستی، هنوز این شم اقتصادی قوی رو داری قابل تحسینه، خودت بهتر میدونی خیلیا هستن که با وجود خانواده، شرایط مالی خوب و محیط نرمال از پس چنین کارایی بر نمیان. 

میخوام بگم استقلال مالی شاید نتونه آسیبهای روانی ما رو به طور کامل درمان کنه، اما مطمئنا در کوتاه مدت میتونه از رنجمون کم کنه و در طولانی مدت هم زمینه استقلال کاملمون رو فراهم کنه، البته میدونم که خودت این چیزا رو خیلی بهتر میدونی، اما گاهی ممکنه در اثر تلقینها و آزار و اذیتای فرد خوشیفته اینقدر تحت فشار باشیم که تمرکز کردن روی اهداف و نقاط مثبت برامون خیلی سخت بشه...

 

سلام عزیزم ببخشید یه مدت نبودم. ن ه متاسفانه، شایدم باشه، ولی من که تا به حال ندیدم...  


نه عزیزم ایراد نداره هرجا هستی امیدوارم حالت خوب باشه.اگه گروهی هم بود که درددل هارو میشد اونجا گفت خوب بود.بنظرم گپ های اینطوری خیلی نیازه که بشه صحبت کرد و راهکار داد.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

چه کنم

kimchi79 | 1 دقیقه پیش

همزاد

uuuuuuuuuuiiiiiuuuuu | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792