شهزنان عزیز
میدونی هر کاری هم بکنی چون کنار هم هستین و میبینی
اعصابت درگیره
از اول هم خانمی کردی عادت کردن
فامیل همسرم چند واحد خونه خریده
۴ واحده
که یکیشو خودش بشینه
سه تای بقیه سه تا پسراش
عروس اولی که اومد از روز اول توی هیچ مهمونی که خونه مادرشوهر بود شرکت نکرد
حتی چند باری مادرشوهرم گفت فلانی و خانمش هستن اونام بیان ببینمشون
مادرشوهره گفت نه اونام رفتن مهمونی
در حالی که ما داشتیم میرفتیم بالا صدای عروس و نوه اش رو شنیدیم
از ابتدا حد و مرز تعیین کرد
عروس دوم کلا نیومد
پسر سوم هم فعلا مجرده
به نظر من تنها راهش فقط باید خونه رو عوض کنید
به چشم یک فرصت نگاه کن
شاید اینجوری قراره عزمت و جزم کنی و بری
و سالها بعد اتفاقا تو دلت از جاریم ممنون باشی
کنار هم بودن هر چقدرم عالی باشه ازش حرف و حدیث درمیاد
شما حتی فرشته هم باشی شاید یه روز حوصله نداشته باشی
اونوقت میگن دیدی قیافه گرفت
اینکه همیشه بیاد و دست به کاری نزنه بقیه انجام بدن کار درستی نیست
حالا شاید اولاشه مادرشوهرت چیزی نمیگه شاید بعدا بهش
هشدارهای لازم رو بده😉😉😉😉
من تا همین اندازه بلد بودم 😎😎😎😎😎