دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

سعی میکنم😆😆

اره. حالا خودشون اوایل خوب بودن ولی بعد که بقیه ی پسرا نتونستن با دختری دوست شن کهازدواج کنن، حسودیا شروع شد. پدرشوهر عصبانی بود اوایل که دوست دختر ندارن. اواخر میگفتن ازدواج سنتی خوبه. 

پدر همسرم واقعا متوجه احترام هست 

مادرشون هم متوجه میشه ولی نمیخواد بپذیره

بارها متوجه بی احترامی دخترش و دامادش شده و به زبون آورده

ولی خوب به من و پسران هم اهمیتی نمیده و تیکه و طعنه میزنه

من پیام خودم رو دوباره خوندم حس کردم بد نوشتم 

پدر و مادر همسرم کلا دو فرزند دارن یک دختر یک پسر 

پسرشون که همسر من باشن دو تا پسر دارن 

دخترشون دو تا دختر 

ما برای تولد مادرشون دختر بزرگه خواهر شوهرم رو رفتیم از استان دیگه ای آوردیم تهران

خیلی خوبه.. اخه میدونی اکثرا خانواده ی خودش بی حرمتی میکنن. منم حرف بزنم میگن بچمونه.. خود شوهرم اینما باید از خودش دفاع کنه. 

چون کلاس رفتی میگم که کارت عالیه😍😍😍

نه عزیزم متوجه شدم منظورتونو. 

بعضبا واقعا نمیتونن خوب باشن با همه. باید همیشه دل یه نفرو بشکونن. 

وشون قاطی دایننه🤕

اره والله. 😆😆

چه فرقی میکنه دوست باشن یا سنتی؟

چه طرز فکرایی خدای من

مهم اینه که دختر یا پسرشون انتخاب درستی کرده باشه

پیداش نکردم. ☹️

کلا خیلی خود رأین. هر چی گفتن به نظرشون درسته. 

الان که داری میگی مهسا

منم فکر پدرشوهرم دوماد رو بیشتر دوست داره

سر یه تصمیم مهم مالی از دوماد مشورت گرفته، الان ۸ ساله اسیرن… طرف ناتو از آب در اومد ، حالا پسرا افتادن دنبال گندی که دوماد زده و البته اعتمادی که پدرشوهر بهش داشته

دادگاه و وکیل و و و

ولی من از وقتی اومدم تو خانواده شون، خیلی این رفتار ( دوست داشتن داماد) رو حس نکردم، شاید چون مادرشوهرم فوت کرده، نمیدونم

سمت ما که کلا پسراشونو بیشتر دوست دارن

بالطبع بعدشم عروس و نوه های پسری

چون معتقدن نسلشون با اینا ادامه پیدا میکنه

برای من مشکلش خیلی خنده داره 

با تحصیلات من ، شاغل بودنم ،تربیت خودم و بچه هام مشکل داره 

چون نسبت به خواهر همسرم و همسرشون بهتر عمل کردیم

من و همسرم وقتی عقد کردیم هر دو دیپلمه بودیم ترجیحشون بود کنترل داشته باشند روی ما و خوب تحصیلات در حد دیپلم بمونه

ما با کمک هم و بعد از تاهل درس خوندیم بعد در کنار درس شاغل هم بودیم 

اول ازدواج به ما یه خونه دادن بعد که حرفشون رو گوش ندادیم پس گرفتن 

تو رفت و آمد با اقوام هم من از خواهر همسرم بهتر عمل کردم و خوب بقیه مثال میزنن که دختر غریبه با محبت تر از دختر خودی شده 

همه این مقایسه ها باعث شده از من بدش بیاد و دائم در حال ایراد گرفتن از ما باشه 

در حالی که خواهر همسرم اصلا وارد این بازی ها نمیشه و خودش رو قاطی تفکرات مادرش نکرده 

خیلی با ما خوبه و حتی همین دیروز برای کاری زنگ زد با من مشورت کرد 

ترکیده

به قول همسر من فقط خودت رو دریغ کن ازشون 

باید خودشون متوجه بشن کی رو ازدست دادن وگرنه هیچ وقت درست نمیشن