سه دفعست کلی تدارک میبینم غذا درست میکنم بعد خانوادم نمیان دلم داره میترکه سرکارم همینجور اشکام میاد
چرا نمیان؟
یه مدت تو دعوتشون نکن خودشون صداشون در میاد بلند میشن میان تو اصلا اصرار نکن. خودتم اذیت نکن چیزی نیس
دیگه محلشون نده
چرا اختلاف دارین؟؟
با شوهرم قهرن یه سال رفتم خونم نه خونم دیدن نه وسایلم دیدن یه دفعه بابام دعوت کردم کلی تدارک دیدم بعد بهش زنگ زدم ببینم کی میاد گفت نمیام دوباره عمل کردم خودش زنگ زد گفت میام خونت کلی تدارک دیدم با شکم بخییه نیومد الانم که از چهارشنبه مامانم گفت میام تهران سه دفعه زنگ زدم گفتم غذا درست میکنم بیاین دیشب تا 12 شب کلی تدارک دیدم خرید کردم امروز زنگ زدم میگه نمیایم میایم دنبالت بریم بیرون گفتم منم نمیام
با شوهرم قهرن یه سال خونمم نه وسایلم دیدن نه خونم حتی جهازم ندادن میگم شوهرم که مشکل نداره خوشحال میشه بیاین حالا هروقت نیست بیاین بازم اینجوری میکنن
کاش خدا بکشه راحتم کنه خدا میدونه هر سری با چه ذوقی تدارک میبینم
عمل کردم 4 روز بیمارستان بودم یه زحمت ندادن بیان ببینن مردم یا زنده
هرسری به شوهرم میگم برو خرید کن بنده خدا چقد خرید میکنه بازم نمیان به خدا دارم از خجالت میمیرم شب دوباره چه جوری بگم نیومدن خورش درست کردم پاناکوتا درست کردم طالبی رنده کردم
خب حرف تو دلت نگه ندار زنگ بزن همینا رو به مامان بابات بگو
شایدم توقع دارن شوهرت دعوت کنه یا پیش قدم بشه برا اشتی که چون کوچکتره توقعشون بیجا نیست
من رفتم تاپیک قبلیات وخوندم
عزیزم چقد کینه این😐
منوشوهرم همدیگرومیخواستیم
چون من یبارازدواج‌کرده بودم همسرم مجردبود
جفت خانوادها نمیزاشتن راضی نبودن
بعدا دیگ ما بزور و اینا بهم رسیدیم
ولی دیدیم دخالت اینامیکنن
بعدش اومدیم ی شهردیگ خانوادهامون تهرانن
ولی باهامون خوبن
میان خونمون ماهی یبار ومیان جف خانوادها
حتما چیزی بوده که نمیخوان پا بذارن خونه داماد دنبال دلیلش باش بعد به فکر حل کردنش نه اینکه با اصرار پدر مادرتو کوچیک کنی بکشی خونت اگه کدورتی هست اول تو باید شوهرتو ببری خونه اونا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز