چطوری به همسری گفتین که باردار هستین؟

منم دلم میخواد بیام اینجا خاطره تعریف کنم

سلام آرزو جان تبریک زیاد منم دوست دارم بیام و خاطره بارداری طریف کنم. ان شاءالله قسمت ما هم بشه.

فدات لیلی جون ایشالا به زودی قسمت شما هم میشه

ایشا... قسمت من و همه اونایی که میخوان هم بشه

سلام منم دوست دارم بیام اینجا خاطره تعریف کنم .ایشاله خدا بهم یه نی نی تپل مپل و سالم بده و بیام خاطرشو بگم.

من کلی نقشه دارم....... ولی.......... یعنی میشه منم یه روز بیام تعریف کنم؟؟؟؟؟ماه اینده تولدمه.... اگه قرار باشه پری بشم تو همون حوالی میشم و اگه قرار باشه بفهمم مامان میشم یا نه.... اونم تو همون حوالی روز تولدمه.............یعنی خدا امسال به من بهترین کادو تولدمو میده؟؟؟

خدایا دلم میخواد همین روزا بیام اینجا و بگم برای غافلگیری همسری چکار کردم. آمین

بی بی چک را کادو کردم بهش دادم

سلام به همه مامانا و منتظرا. کلی با خاطراتتان اشک ریختم نمیدونم قبلا خاطرمو گفتم یا نه. اول داستان بارداری مو میگم و بعد خوشحالی شوهرم. حدود دو سال منتظر بودیم. از یه سال بعد عروسی اقدام کردیم و چند ماه بعدش رفتم دکتر. بدون هیچ آز و سونو بهم متفورمین داد. یه سال که از اقدام گذشت رفتم پیش یه دکتر دیگه. برام آزمایش نوشت و تو دوره حدود شش هفت ماهه منو بست به انواع قرص مدرکی پروژسترون و کلوین و لتروزول و ... .منم مدام در این باره ها مطالعه میکردم. خلاصه نتیجه مصرف این قرص سرگیجه و تهوع شدیدم شد تا اینکه فهمیدم ت گ خوبه و نیازی به این قرصا نیست. چند ماه دکتر رفتن رو رها کردم. تا اینکه جاریم که ده سال از کوچکتر بود چند ماه بعد عروسیش باردار شد. دیگه همه بهم نگاه خاص داشتن. بعدش رفتم پیش یکی دو تا دکتر دیگه که فرستادم عکس رنگی و معلوم شد هر دوتا لوله هام بدجور بسته بودن و فقط تونست یکی رو باز کنن. بعد عکس رنگی رفتم پیش دکترم. اما اون روز نبود و یکی دیگه جاش اومده بود. تا جواب دید بهم گفت دیگه اینجا نیا و برو کلینیک ناباروری و البته بعید میدونم بعد طی مراحل مختلف و آی وی اف بتونی باردار شی. خیلی حالم بد شد و دکترم رو پیدا کردم. اون یکم بهم امید داد و کلی دارو و سونو داد برا دو ماه بعد. با سون فهمیدم همون لوله بازم تخمک فعال داره. کلی احتیاط کردم. تیکه و طعنه هم ادامه داشت. آخه به خانواده شوهری گفته بودیم نمیخوایم. اونا هم همش دعوا و تیکه.

ببخشید با گوشی هستم و کلی غلط املایی دارم

چند روز مونده به پری عید غدیر بود. تو خونه تنها بودم. یهو دلم یه جوری شد. گفتم یا امام علی خودتو بهم نشون بده. اگه باردار بودم اسم بچمو فاطمه یا علی میذارم. فرداش با اینکه پنج روز مونده بود تا پری لج کردم و به شوهری گفتم بی بی چک بگیره. میگفت زوده و منم میگفتم اگه امام علی امام علیه، باید ثابت کنه. قاطی کرده بودم. انگار میخواستم ثابت کنم. همون عصری بی بی چک تست کردم و چند دقیقه بعد مدام چشمامو میمالیدم. خدای من، باورم نمیشد. دو سال همش یه خط دیدم. وقتی آمدم بیرون شوهری پرسید چی شد، منم خونسرد گفتم: گفتم که امام علیه. اما اون باور نکرد و منم به روی خودم نیاوردم تا سورپرایزش کنم. دو روز بعد دوباره بی بی چک گذاشتم و بازم مثبت شد. دو روز بعدش یعنی شنبه رفتم و آز دادم. 63 بود. آزمایشگاه ازم پرسید سقط داشتی؟ گفتم نه. دلم خالی شد. رفتم و از مامای درمانگاه پرسیدم و گفت نشونه بارداریه اما ده روز دیگه دوباره آز بده. اومدم چند تا سایت دیدم و فهمیدم باردارم امابرای اطمینان نیاز به آز جدیده. مامانم خیلی نگرانم بود و چون قول داده بودم اولین نفری باشه که بفهمه باردارم، بهش اس دادم: عزیزجون سلام. اونم سریع مطلبو گرفت و با بغض و ناباوری بهم زنگ زد. منم بغض داشتم. پرسید راست میگی؟ به زور گفتم آره.عصر که با شوهری ار محل کار میومدیم، به خودم حالت ناراحتی دادم. اونم که این چند وقت حالمو میدید، گفت دوباره دکتر بودی؟ گفتم آره حالم گرفته. گفت بریم رستوران. گفتم بریم خونه. آخه میخواستم کیک درست کنم. اونم همش حال میگرفت. گفت نه اول بریم رستوران. گفتم پس از یه قنادی کیک بگیر. من معمولا وقتی گرفته بودم هوسای عجیب و غریب میکردم. دوباره زد تو ذوقم و گفت بعد رستوران. سر راهم قنادی ندیدم که بگم نگه داره. خلاصه تو راه برگشت یه قنادی دیدم و یه کیک کوچیک خریدم. اومدم خونه و با خامه روش نوشتم عزیزم پدر شدنت مبارک. کیکو گذاشتم جلوش و دوربین گوشیمو روشن کردم. بیچاره چون مطمئن بود خبری نیست بازم متوجه نشد. گفتم بخون. به زور تونست بخونه. شوکه شده بود. یهو با تعجب و صدایی که درنمیومد گفت دروغ میگی؟ منم لبخند زدم و بعدش بوس و ..... الان دختر ناز فاطمه خانم کنارم خوابیده ان شاءالله به حق بزرگای همین ماه قسمت همه منتظرا بشه صلوات

البته اینم بگم که پنجشنبه شب بعد مثبت شدن دومین بی بی این دوستای نی نی سایتی بودن که برام جشن گرفتن

ماه جون ایشالا فاطمه جون همیشه سالم و سلامت باشه. خیلی خاطره بارداریتون زیبا بود

قربونت عزیزم. مال شما هم قشنگ بود

کلیپ تولدت مبارک ساخت ایران - شرکت استودیو مکس و هیپگونه کپی برداری خارجی نیست پخش از گروه کارتونک www.cartonak.com فضای تولد کودک خودتون رو منفجر کنید آماده همکاری با برگذار کنندگان جشن ها - تم تولدی ها - عکاسی ها و ...