2777
2789
عنوان

ماجرای من و خواهر شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 2547 بازدید | 93 پست
اگرم بد حرف زد تو جواب نده بزار شوهرت ببینه چقدر بیشعور هستن کم کم تزشون فاصله میگیره

به شوهرم گفتم حالا ببین اومدن چه حرف ها که بارم نمیکنن میگه ول کن به شوخی میگیرم اشتی میکنیم تموم میشه 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



به شوهرم گفتم حالا ببین اومدن چه حرف ها که بارم نمیکنن میگه ول کن به شوخی میگیرم اشتی میکنیم تموم می ...

اصلا رتجبشون حرف نزن بزار خودش ب نتیجه برسه و قشنگ سرد سرد باش باهاشون، 

انسان باشیـــم..!😊
برات کامل توووضیح دادم با منت زیاد ولی مودبانه و با روی خوش ب شوهرت بگو خودت میدونی خواهرت چطوریه و ...

الان شوهرم رفت گرفت خوابید بلند شد باز باهاش حرف زدم بگم که مثلا فکر اینم نکن که من با خواهرتحرف بزنم اون همه بی احترامی  که بهم کرد جوابش سکوت من نبود 

اگه ایتقدر سیاست داشتم من که الان به این وضع نبودم تو این چند سال همه بهم میگفتن چقدر خواهرشوهرت ازت ...

اشکال نداره الانم دیر نیس بچه داری؟

اگه بچه داری ک کلاا خودتو سرگرم بچت کن

کارای پذیرایی رو بسپار ب شوهرت

اگه چادری هستی ک بگو با چادر دست و پامو نمیتونم جمع کنم پذیراییو بسپار ب شوهرت

اگه پریود بودی اون زمان دل درد کمر دردو بهونه کن بگو نمیتونم از جام تکون بخورم خیلی کار کنم نم میزنم😂

یا بگو من جلو مرداشون معذبم نمیتونم هی خم و راست شم پذیرایی کنم زشته پذیرایی ماله مرده

یک بهانع جور کن پذیراییو بندازی گردن شوهرت

سر همین خانواده شوهرت اتیش میگیرن

یک تیکه بارت میکنن اخر شبش از شوهرت کلی تشکر کن ک برای کار خونه کمکت کرده بگو خوب بودناااا ولی دیدی تیکه انداختن دیدی ناراحتم کردم فلان چیزو گفتن انقد ناراحت شدم خستگی مهمونی ب جونم نشست و تا ۲۴ ساعت ناراحت باش و باهاش رابطه جنسی نداشته باش

کم کم میفهمه خانواده اش باعث میشن زن زندگیش تا یک مدت ناراحت باشه

ولی بیشتر از ۲۴ ساعت کشش نده بعد براش عادی میشه باز میجسبه ب خانواده خودش

تازه شوهرمم میخواد باهاشون مثل قبل شه  این وسط من هیچ میشم  چیکار کنم

ببین اومدن احترام بزار بخاطر شوهرت ولی قبلش به شوهرت یادآوری کن عین قبل شدن اشتباهه دوباره یه حرفای بدتر و کار بدتر سرت میارن ولی سنگین برخورد کن بزار بفهمن کارشون اشتباهه بوده و دیگه تمایل نداری مثل قبل شه کمتر باهاشون حرف بزن در حد همون سلام و علیک

"قشنگ حالیمه دوروبَرم چی میگذره..."ولی هرچیزی لایق توجه مَن نیست...💚🌱
اصلا رتجبشون حرف نزن بزار خودش ب نتیجه برسه و قشنگ سرد سرد باش باهاشون، 

اخه میدونی مادرشوهر منم خیلی با سیاسته الان قشنگ میدونم اینا باهم روبه رو که بشن به شهورم میگه من بمیرم فراموش نمیکنم به خاطر خانومی که یه بار فلان کار رو کرد باهامون حرف نزدی هیچ میدونی پدر خانومت چی گفت تو کجا و چه ساعت مگه همین خانومت نبود فلان چیز رو خرید گفت نمیدونم چی همین خانومت از همون اول نامزدیتون بهت دعا میخوروند 


میدونی یه جوری قضیه رو برمیگردونه طرف من که انگار من مقصرم و خواهر شوهرم از سر دوست داشتن و دلسوزی برای داداشش زنگ زده منو تهدید کرده که دیگه اونجوری نکنم که زندگی داداشش بهم بخوره

الان شوهرم رفت گرفت خوابید بلند شد باز باهاش حرف زدم بگم که مثلا فکر اینم نکن که من با خواهرتحرف بزن ...

نه اونطوری نگو

تو ذهنش جا میوفته ک زن منم بده اونم نیش میزنه اونم دعوا داره

تو هیییچی نگو بی طرف باش هر دفعه میگه بیان خونمون دعوت کنیم ببینیمشون احترام بزار تو با صورت و چهره ات ابراز ناراحتی کن خیلیییی اصرار کرد با منت قبول کن

حانواده شوهر ب قول خودت از یک خون و گوشتن جدایی ندارن ولی میتونی با سیاست کم کم دورشون کنی

به شوهرت بگو : 

اگه تو دعوت بگیریشون اونها مهمون من هستند در شانم نیست بی احترامی کنم نیاز نیست شما تذکر بدی ....ولی بدون 

من احترام ببینم احترام میذارم و فقط به خاطر تو کسی که به خونه خرابی من راضیه رو دارم تو خونه م راه میدم ...اگه بخوان بین مارو شکرآب کنن دنیا رو به آتیش میکشم همین ، پس مراقب باش رفتارت با من تغییر نکنه وگرنه از چشم اونها میبینم .


دیگه مجبوری خواهر.....رسمی و با احترام صحبت کن ...اگه همسرت ایراد گرفت بگو نمیخوام با صمیمیت بیجا اتفاقات گذشته دوباره تکرار بشه .




گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ / هفت رنگش می شود هفتاد رنگ 

شما مظلووووووم هیچوقت هیچی نگفتی هیچ کاری هم نکردی خواهرشوهر حسووودت همش از تو بد میگفته بعدم زنگ زد اون حرفارو زده تو گفتی باشه خدافظ....عجب اگر اینایی ک گفتی واقعیه هم خودت برو پیش روانشناس هم خواهرشوهرت و ببر جفتتون مشکل دارید

اصلا رتجبشون حرف نزن بزار خودش ب نتیجه برسه و قشنگ سرد سرد باش باهاشون، 

اصلا لعنتی بعد سه سال به این نتیجه ی کوفتی نمیرسه همین چند وقت پیش هم بهش گفتم ببین من زندگیمو تو و بچمونو دوست دارم اجازه نمیدم هیج کس بخواد داغونش کنه

شما مظلووووووم هیچوقت هیچی نگفتی هیچ کاری هم نکردی خواهرشوهر حسووودت همش از تو بد میگفته بعدم زنگ زد ...

نمیدونم چرا انروز سکوت کردم بخدا هرکی جای من بود حالیش میکرد که نباید تو زندگی دیگران دخالت کنه بخدا تاحالا چیزی نگفتم بهش 

به شوهرت بگو :  اگه تو دعوت بگیریشون اونها مهمون من هستند در شانم نیست بی احترامی کنم نیاز نیس ...

وای ایول چه خوب فقط اگه بتونم همینجوری قاطع بگم خیلی خوب میشه 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز