2777
2789
عنوان

نه به هادی ن به شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 6064 بازدید | 251 پست

ما هم یه نمونه هادی تو فامیلمون داشتیم که مثل چی برای خانمش کار میکرد و خانمش هم هیچ کاری نمی‌کرد آخرش نشون به اون نشون بعد پونزده سال زندگی عاشق یکی دیگه شد و رفت .بالاخره یک زن باید بتونه زندگیشو مدیریت کنه 

البته ظاهراً اون خانم افسردگی دارن و باید دنبال درمان باشن 

من مامان دو تا عــــــشقم💞 دخترم تــــ،مام زندگی من👸 ...پسرم تمام وجــــــودم 👼

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مامانم خدایش خیلی مهربون خیلی همیشه هم ساده خیلی بابایی واسه همین بعد هشت سال با سختی بهم رسیدن دختر ...

نه گلم چرا پز بدی . آخه زنا که خوب و ساده باشن مردا در حقشون خیانت میکنن میگن حالیش نیست . مادرت همیشه به روی بابات میخنده ؟ اصلان باهم دعوا نداشتن ؟ از طرفی گلم بابا و مامان چند سالشونه

برای رسیدن دخترم به آرزوهاش🌹. برای رسیدن من به آرامش🌹 برامون ازته قلبت ♥️یه صلوات هدیه ام کن که خیلی گرفتاریم😔🙏
🤣بیا بغلم

😂😂😂❤

 نباید تو دنیایی که: “چایی سبز بعد از جوشوندن زرده و چایی سیاه قرمز، ۷ تیر ۶ تا تیر داره، کولر گازی با برق کار میکنه و اَره برقی با بنزین، خواجه کرمانی شیرازیه و صائب تبریزی اصفهانیه و ستار همدانی تبریزی، ۳ تفنگ دار ۴ نفرن، عطاری ها عطر ندارن و قهوه خونه ها قهوه نمیفروشن، هزارپا ۶۰ تا پا داره، اچار فرانسه مال انگلیسه، با قاشق چای خوری چایی نمیخورن، جعبه سیاه هواپیما نارنجیه، ۵۱ بر ۱۷ بخش پذیره” به کسی اعتماد کنی.                                                          (زندگی برای من قشنگه! خیلی چیزای دیگه توش هست که من دلم میخواد ببینم.. میخوام بمونم ببینم ظلم تا چه حد پیش میره! میخوام بمونم و ببینم آدم تا چه اندازه قوه ستم کشیدن داره؟ میخوام بمونم و تموم رنگ‌های رنگین کمون دروغ رو ببینم! میخوام بمونم و بنویسم..میخوام مردمو بشناسم..تو خیال میکنی شناختن آدمای خوب و بد خودش کم کیف داره؟گمون میکنی دیدن طبیعت و لذت بردن از طبیعت تموم شدنیه؟) 

دوستان حالا من کاری ب هادی ندارم چون خیلی سختشه قطعا بچه کار خونه کار بیرون و...

ولی این ک شوهرا شما تو خونه کمک نمیکنن خیلی عجیب و غیر طبیعیه و بعد برا ارامشتون میگید هادی دروغه،شاید اون دروغ باشه ولی فرقی در اصل قضیه نداره،رفتار شوهرای شما هم طبیعی نیست مثل رفتار هادی

مطمئنم منم یه روز پولدار میشم،شاید بپرسی چطوری که باید بگم ممنون تو چطوری؟                                              من فقط دوکاربری با نام شکلات فرانسوی دارم،شکلات_فرانسوی و شکلات__فرانسوی،اون شکلات___فرانسوی (با سه خط فاصله) مال من نیست،پس لطفا نپرسید که اون تاپیکا رو تو زدی؟نه من نزدم
نه گلم چرا پز بدی . آخه زنا که خوب و ساده باشن مردا در حقشون خیانت میکنن میگن حالیش نیست . مادرت همی ...

اصلا بابایی من اهل خیانت اینطور نیست گلم همیشه هم وقتی راه میری سرش پایین واقعا مرد بابایی حتی حوصله گوشی نداره فقط واسه چک کردن تولید شرکت بقیش اصلا نمیره سمتش یا اصلا بلد نیست بدون مامانم جایی بره . دعوا هم ن زیاد چون میگن هر حرفی پیش بچه ها نمیزنن بیشتر حرف میزنن تا دعوا یعنی هیچ وقت ندیدم بدون مشورت هم کاری کنن بعد مامانم منظور از ساده یعنی اینک با  کمک هم این زندگی ساختن چقدر بعد سختی مشکلات ک بود مامانم پشت بابایی بود برای همین بابایی عاشق مامانی بعد دختر عموش😆 مامانم 37 فکر کنم بابایی 47

ما هم یه نمونه هادی تو فامیلمون داشتیم که مثل چی برای خانمش کار میکرد و خانمش هم هیچ کاری نمی‌کرد آخ ...

غم انگیز بود 🥲

من در آستانه ی چند سالگی ام؟؟؟؟با احتساب روزها ؛صد سال خسته...باحتساب شب ها؛هزار سال منتظر ...وبااحتساب  عشق؛سال هاست که مُرده ام....
مننم اصلا باورم نمیشه میگه هست همچین مردی

سلام منم تو اون تاپیک بودم یاد پنج شش سال پیش افتادم شوهرم یه همکاری داشت تو مجتمع کنار خونمون مستاجر بوددیگه کم کم باهم دوست شدن یه روز درمیون با ماشین یکیشون میرفتن سر کار هر صبح خواب میموند و نمیومد تا یه ربع شوهرم زنگ خونه و گوشیش رو میزد تا جواب بده شبا دور بچه بود تا صبح صبحا خواب میموند خانم هم نهار که شوهره نبود هیچی درست نمیکرد هر شبم میرفتن خونه مادر شوهر آماده میخوردن لباسا بچه رو شوهره میشت هفته یه بار خواهر خانم میومد خونه رو براش تمیز میکرد یعنی آقا خودش رو میکشت برا خانم😢لامصب به جز آرایش کردن هیچ کاری نمیکرد از تو همون بیمارستانم به بچه شیر خشک داد توش موندم که این همه عزیزیش برا چی بودیه مسافرت کوتاه باهم رفتیم دقم داد با اداهاش انگار نوکرش بودم برگشتیم به شوهرم گفتم به هیچ عنوان من دیگه با اینا نمیخوام نه دوست نه همقدم باشم وکات😄😄

  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز