2777
2789
عنوان

با عشق ازدواج کردیم .... ولی هر روز داریم نسبت به هم سرد تر میشیم

| مشاهده متن کامل بحث + 16465 بازدید | 96 پست
مامان جان باید توقعت را از شوهرت کم کنی می دونم خیلی سخته چون من خودم هم همینطورم ولی چاره ای نیست بهت گفتم معمولا آنها تلاش خاصی برای گرم کردن رابطه نمی‌کنن پس سعی کن به کارهای کوچکی هم که انجام میده دلت را خوش کنی و آنها را برای خودت بزرگ کنی تا بتونی زندگی کنی
صبا جون سلام .... متاسفانه بارها خواستم این کارو بکنم ولی شوهرم همیشه می خواد تمام تقصیرات رو به گردن من بندازه و حاضر نیست اشتباهاتش رو قبول کنه و این باعث میشه که من عصبانی بشم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

صبا جون سلام .... متاسفانه بارها خواستم این کارو بکنم ولی شوهرم همیشه می خواد تمام تقصیرات رو به گردن من بندازه و حاضر نیست اشتباهاتش رو قبول کنه و این باعث میشه که من عصبانی بشم
شاید باور نکنی ولی من هیچ توقعی از شوهرم ندارم .... تو این سه سالی که با هم زندگی می کنیم بارها و بارها از دست خانواده اش رنجیدم ولی هیچی نگفتم نه به اونا و نه به همسرم چون نمیخواستم ناراحت بشه .... بارها دلمو شکستن هم خودش و هم خانواده اش ولی من به احترامش و بخاطر اینکه مبادا دلخوری پیش بیاد چیزی نگفتم...... هیچ وقت از چیزی گلایه نکردم ولی متاسفانه قدر این رفتار من رو نمیدونه و احساس می کنم از ان سکوت من داره سواستفاده میشه
شوهر من هم همینطوره مامان جان خوبی های من را نمی‌بینه ولی اگر حرفی بزنم و یا اعتراضی و گلایه ای بکنم اون وقت میشم ملکه عذاب اون و همه کاسه کوزه ها سر من میشکنه . تا به حال بابت هیچی از من قدردانی نکرده ولی اگر کوچکترین مشکلی پیش بیاد کاملا بروم میاره بالاخره من هم انسانم و جایزالخطا و ممکنه اشتباهی انجام بدم و یا حرفی بزنم که درست نباشه ولی اون قشنگ بروم میاره و خلاصه همیشه با متلک و این حرفها اذیتم میکنه ولی فکر کنم دیگه پوستم کلفت شده ناراحت میشم ولی چاره ای ندارم
مامان جان سلام
اصولا وقتی یه مشکل بوجود می آد فقط یک علت نداره . به علل مختلف باید فکر کنی.1- تو برا شوهرت و خونواده اون به خاطر اینکه ناراحتی نیاد از خود گذشتگی کردی که البته خیلی هم خوبه . چون هیچوقت کل کل کردن به جایی نمی رسه.اما این قضیه رو اصلا خودش و خونواده اش نمی فهمن چون واقعا در ک نمی کنند نمی دونم چطوری بهت بگم منظورم اینه که بعضی اوقات بد نبوده با احترام و بدون انکه ناراحتیت رو به خیلی به روت بیاری خیلی خیلی ملایم ازشون گله بگنی به نظرم خانوما این طوری تخلیه می شن. این بخاطره اینه که تو احساس له شدن بهت دست نده.
2- حتما حتما با شوهرت در مورد این احساست صحبت کن البته نه با سرو صدا . با مظلومیت و خانومانه . تقصیر رو هم تو حرفات گردن اون نینداز . فقط بهش بگو این احساس رو دارم و از این بابت ناراحتم از اینکه از هم دیگه سرد شدیم .و...... منظر نتیجه هستم
سلام مامان جون منم 6 ساله ازدواج کردم و یه دخمل 3 ساله دارم ببین عزیزم ماهم دیگه اون شور و حال اول رو نداریم به قول شوشو انقدر کارهامون زیاد شده که گاهی خودمون رو فراموش میکنیم منم گاهیس وقتها نسبت به همسرم سرد میشم یه رابطه از روی اجبار اما تو خلوت خودم وقتی به خاطره هامون فکر میکنم یا اینکه اگه خدای نکرده حتی به اندازه یه روز ازش دور شم اون احساس ته قلبم به غلیان در میاد می فهمم هنوز عاشقشم اما تو روزمرگی ها عشقم رو گم کردم مطمئنا شما هم عاشق همسرتی اما گرفتاریها عشق رو از یادت برده حتی اگه شده تنها پاشو برو جاهایی که اول ازدواج زیاد می رفتین وقتی بری اونجا همه خاطره های قشنگ روزهای عاشقیت زنده میشه و یادت میاد کسی که این احساسات رو درت بوجود اورده همسرته اونوقت قدرش رو بیشتر میدونی حتی اگه دلت نمیخواد به زورم که شده خودتو تو بغلش جا کن نوازشش کن این باعث میشه اونم ابراز احساسات کنه و اون شوق دوباره درت متولد بشه
اینا کارهایی که خودم میکنم تا یه ذره اون اتیشی که میره خاموش شه رو از زیر خاکستر زنده کنم
موفق باشی عزیزم
نگار جون سلام
راست می گی . من خیلی وقتها از رفتار خانواده اش ناراحت می شم ولی چیزی نمی گم و در عوض با شوهرم بد رفتاری می کنم ... می خوام تمرین کنم که لاقل یا بتونم جوابشون رو(بدون بی احترامی) بدم یا اینکه من هم مثل همه زنها دلم رو خالی کنم .... منم بگم که بابا از گوشه کنایه از پررویی و از خیلی چیزهای دیگه ناراحت می شم
سلام. تاپیک جالبی رو باز کردی مامان جون ... من ریحانه هستم . 29 ساله . یه دخمل 11 ماهه هم دارم..... نمی خوام بگم آدم موفقی هستم... ولی سعی می کنم از تجربیات دیگران زیاد استفاده کنم.
داستان زندگی تو و شرایطی که در اون هستی تقریباً شرایط مشترک همه خانومهای ایرونی یا دنیاست.
همیشه سعی کن به بدتر از خودت فکر کنی تا بعد که به زندگی خودت نگاه می کنی خدا رو شکر کنی .... اگه شوهر و فرزند سالم ی داره پس از خیلی از خانم های دیگه زندگی بهتری داری .. اگه شوهرت معتاد و بد چشم و هرزه نیست پس بازم یه پله بالاتری .. اگه شوهرت سرکار می ره و در امد ثابتی هر ماه داری پس تو یکی از خوشبخترین زنهای دنیایی....
سعی کن زندگی ات رو خودت گرم کنی چون اول و آخر این زن هست که مسئول و مدیر یک زندگیه...
یه خانم موفقی به من می گفت: اگه می خوای همیشه زندگی زناشویی موفقی داشته باشی 3 تا کلید ورود به قلب شوهرت را همیشه با خودت داشته باش
1- اولین کلید ورود به قلب مرد دروازه شکم اوست .. تا می تونی غذاهای متنوع و جدید براش درست کن... می دونم سخته ولی می ارزه......
2- ببخشید... ببخشید.....با عرض معذرت فراوان برای شوهرت هرزه باش و هر کار ی که در روابط زناشویی خواست تا اونجایی که برات مقدوره براش انجام بده و خجالت رو بذار کنار ... ناز و عشوه را هم فراوان بهش اضافه کن..... زن نازه و مرد نیاز...... هستند زنهایی که هیچی ندارند نه زیبایی نه کمالات نه هنری ولی با ناز و عشوه شون دل مردا رو می برن و اونا رو غلام حلقه به گوششون می کنن ..تا جایی که امکان داره به خودت برس و خرج کن.... باور کن مردا به زنایی که شیک و پیک باشن بیشتر توجه و احترام می ذارن... انگار کار مردا برعکسه... هر قدر خرجت بیشتر باشه همراه با ناز و عشوه مردا بیشتر قربون صدقه ات می رن....
3- با فامیل شوهرت خوب باش ... محبت کن... دوستشون داشته باش... حتی اگه بد هستن به ظاهر محبت کن ... جلوی شوهرت کمتر بدی شونو بگو....
بازم اگه خواستی برات می نویسم... دوستت دارم تو و همه مادران موفق و زحمتکش ایرانی رو
فراز ونشیب تو زندگی هممممه هست ،هیچکس نمیتونه ادعا کنه نمودار عاطفه ش صعودی بوده،کم شدن هست ثابت شدن هست بالا رفتن هم هست،چون سالهای زیادی در کنار هم میگذره تغییرات زیادی در روحیه ها بوجود میاد طبیعیه گاهی نزدیکتر میشیم گاهی دورتر،اینایی که میگی کم و بیش هر زن و شوهری تجربه کردن مخصوصا بعد از اومدن بچه که یه شوک حساب میشه مخصوصا برا زنای شاغل.خیلی خوبه که نمیخوای این وضع ادامه پیدا کنه ولی فقط باید خودت دست بکار شی عزیزم.متاسفانه مردا با اون ظاهر قویشون در این زمینه خیلی ضعیفن و تا تو وارد عمل نشی هیچ اتفاقی نمیفته،اولا بهتره گذشته رو کاملا فراموش کنی البته منظورم اشتباهات گذشته است،فکر کردن به اشتباهات همسرت و خانواده ش سمه،هیچ فایده ای نداره فقط دیدت رو خراب میکنه و تو زندگی همه هم بوده چنین حرفایی ثانیا همونطور که تو توقعات جدیدی از همسرت داری همسرت هم با اومدن پسرت،همسر ترگل ورگل و شوخ و شنگش تبدیل شده به یه مادر پریشون که همیشه وقت کم میاره،و( احتمالا ) نگران و مضطربه که چرا بچه ش اینجوری شده اونجوری شده،خونه که بندرت مرتبه،غذا که اکثرا حاضریه و....
الان اون خیلی بیشتر از تو به رسیدگی تو نیاز داره.درسته قبول کردنش سخته ولی واقعیت اینه.من خودم مشکلات این چنینی داشتم که با کم کردن توقعاتم حل شد،البته بهتره بگم درست کردن دیدم نسبت به شوهرم.
چون فهمیدم که اون منو دوست داره ولی با رفتار خاص خودش و من نباید مجبورش کنم مطابق میل من باشه.
برای برطرف شدن سردی لازم نیست کار خاصی کنی دیدت رو عوض کنی اثراتش توی رفتارت نشون داده میشه،فقط سعی کن دوسش داشته باشی چون مطمئن باش اون تورو دوست داره،مخصوصا که مادر بچه ش شدی،متاسفانه ماها نسلای کم طاقتی هستیم میخوایم همه چی حاضر و آماده باشه،تلاش کن منفعل نباش
ریحانه جون سلام ........ ممنونم ممنونم و باز هم ممنونم ............. خیلی جالب نوشتی ... کوتاه و آموزنده دوست دارم بیشتر ازتجربیاتت و از اموخته هات استفاده کنم.
جالبه که بدونی این تاپیک رو فقط چند ساعته که باز کردم ولی شما و مادرهای دیگه انقدر تجربیات و نصیحت های جالبی داشتین که واقعا دیدگاه من رو عوض کرد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792