بله درسته وقتی مقصرن فقط سکوت اختیار می کنن و هیچ توضیحی نمی دن منم منتظرم بهم ثابت بشه چه بالایی سر بچم امده و از خون پسرم نمی گذرم شاید رسالت عمر 49 روزه ی پسر من همین باشه که دست دکترهای بی کفایت رو بشه،
پزشکی قانونی به این سرعت جواب نمی ده، ما هم فرستادیم قبل به خاک سپردن پسرم کالبدشکافی و گفتن نتیجه 2 تا 3 ماه بعد میاد
عزیزم تسلیت میگم
چی میشه گفت
اونایی که مشخصه ی کار اشتباه کردن،با قلدری میگن هیچ کاری نمی تونی کنی،دیگه چه برسه وقتی بخوای خودت ثابت کنی چه اتفاقی افتاده
ما تو شهرمون ی دکتر داریم همه رو می بره زایمان طبیعی به زور،حتی دو یا سه قلو رو
از فامیلهای عروسمون رو با اینکه دکتر دیگه بهش گفته بود لگنت برا طبیعی خوب نیست،اما این دکتر بنده خدا رو برد برا طبیعی
دو روز درد میکشید،بچه درشت بود و نمی تونست بیارش،بازم نفرستاده بودش سزارین،بچه رو به زور کشیده بود بیرون،علاوه بر مشکلات مادر،ناخن دکتر هم کشیده بود به سر بچه،۱۳ روز بیمارستان بستری بود و بالاخره نموند بچه،کلی شکایت و دادگاه تا کجا...
دکتره حتی دادگاه هم نمی اومد و اصلا کاسبی رو رها نمی کرد،اینا هم می رفتن براش، میگفت هرکاری میتونی بکن،کاری از دستت بر نمیاد
اون بیچاره هیچ کاری نتونست کنه و اونم هنوز کار خودش رو می‌کنه و معروف هم هست و سرش شلوغه
نمی دونم براش چه نفعی داره تو بیمارستان دولتی حتما زایمان طبیعی به نامش بخوره
من الان شب ميشه باد مياد رعد و برق ميزنه بارون مياد
همش فكرم تو اون قبرستون لعنيته كه دختر كوچولي من كه اندازه كف دست بود ٢٩٠٠ بود وزنش اون زير خاك خابيده
منه خاك بر سر اينجا رو تخت جاي گرم و نرمم
ميدونم روحش الان بهترين جاست ميدونم وسطه بهشته ولي جسمش چي؟؟؟جسمش كه ٩ ماه تو دل من بود الان زير خاكه داره ميپوسه همش دارم تصور ميكنم الان خاك با قيافه نازش چيكار كرده با اين افكار دارم دق ميكنم😭😭😭
[QUOTE=289412870]دارم اقدام میکنم،خیلی استرس دارم،هم میگم نکنه متشکریم باشه میگم دختر،هم می ترسم که پسرم همش منتظر خو ...[/QUOTE
سلام عزیزم شما هم سزارین بودین الان اقدام هستین، چند وقت بعد از زایمان اقدام کردین
من یه پسر داشتم. دوست داشتم بچه بعدیم دختر باشه من از اول عاشق دختر بودم... پسرم همیشه میگفت من فقط داداشی میخوام. گفتم بهش بعد داداش محمد برات یه خواهر میارم میگفت دعا میکنم اونم پسر باشه(چون پسر عموهاش داداش دارن)
اما افسوس که محمدم پر کشید و پسرم تا مدت ها میگفت داداشی چرا نیومد پیشمون
الان باوجود علاقه ی همیشگیم ب دختر دوست دارم بچه بعدیم اگه قسمت باشه پسر باشه. هم برای دل خودم هم پسرم که با محمد چقد اوخت گرفته بودیم.
کاملا درسته صحبتات... من روزای اول میگفتم دووم نمیارم اصلن. الان که4ماه میگذره دارم زندگیمو میکنم میگم مبخندم سفر میرم.. همیشه فکر میکنم شاید من مامان بدی باشم... اما ب خودم نهیب میزنم میگم خاصیت آدماست. به قول شما آدمی پوست کلفته... ولی هنوزم گاهی براش اشک میریزم. 5شنبه ها میرم سر مزارشو باهاش حرف میزنم. همیشه همراهم میدونمش... امروز که رفتم پودری که براش خریده بودم رو به دستم زدم آتیش گرفتم همش فک میکردم جسم کوچولوش تو بغلمه😭
