*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

افرین عزیزم چه کار درستی من عاشق تغییرات کوچیکم .

کاش بتونیم به این تغییرات کوچیک و قدمای مورچه ای پایبند باشیم .

منم کار خوبی که کردم دیروز داشتیم با مادرشوهرم درمورد مستقل شدن صحبت میکردیم و این دفه واقعا خیلی خوب صحبت کردم داغ نکردم و تونستم خونسردیم رو حفظ کنم و به مادشوهرم بی احترامی نکنم .

اخه من تا کسی یه انتقاد ازم میکرد سریع داغ میکردم و ضربان قلبم میرفت بالا .

و این فقط به خاطر این بود که دوست داشتم همه رو راضی نگهدارم و همه درمورد من فکر خوب بکنن ولی دیگه سعی کردم خودم باشم و از گفتن نظر قلبی و واقعی خودم ترس و خجالتی نداشته باشم و اینطوری واقعا اروم شدم .

بیاین سعی کنیم خودمون باشیم نقاب نزنیم بخدا اینطوری خیلی بهتره خیلی اروم تریم خیلی حالمون بهتره و اتفاقا وقتی سعی میکنیم خود واقعیمون باشیم انگار کمتر اشتباه میکنیم .

اینم تجربه ی خودم بود خواستم باشما دوستای گلم درمیون بزارم.🥰🥰🥰

عزیزم یه پیشنهاد دارم برات چون خودم ارزومه ولی هنوز شرایطش رو ندارم که بتونم این دوره ی با ارزش رو تهیه کنم .

دوره ی قانون سلامتی استاد عباس منش خیلیا نتیجه گرفتن .به نظرم اگه توانایی خریدش رو داری حتما بخرش .

البته این تبلیغ نیس گلم .

من خودم تقریبا یه سالی میشه با سایت ایشون اشنا شدم و باورتون نمیشه بزرگترین مشکل زندگیم رو تونستم با سایت ایشون پشت سر بزارم .بخدا مثل یه معجزه بود چون اگه این مشکل برای هر خانومی پیش میومد قطعا و حتما جدا میشد ولی من جدا نشدم و فقط با فایلای رایگان استاد عباسمنش عزیز دوباره تونستم سرپا بشم و بچه هام رو بی مادر یا بی پدر نکنم و شکر خدای بزرگ زندگیم عالی شده و هیچ کم و کاستی تو زندگیم از هیچ لحاظ احساس نمیکنم . .

البته هر از چندگاهی دوباره افکار بد و وسوسه کننده و حال خراب کن میان سراغم که واقعا تا مرز جنون و جدایی منو میبرن ولی دوباره برمیگردم به سایت و کامنتای بچه ها و فایل های بی نظیر استاد و دوباره انگار جون تازه میگیرم .

تو یکی از کامنت هام تو اینجا هم گفتم که حال روحیم خوب نبود واسه همین مشکلی که تقریبا ۹ ماه یا ۱۰ ماه پیش تو زندگیم به وجود اومد .

انشالا خدا کمک کنه همیشه و هرروز رو خودمون کار کنیم و اونقدر قوی بشیم که از مشکلاتمون بزرگتر بشیم .و هیچی نتونه مارو بشکنه . 

چه خوب   حتما راجع بهش تحقیق می کنم و اگر اکی بود می خرم 

مرسی از وقتی که گذاشتی  برام نوشتی  خیلی ارزسمند بود برام ❤❤❤❤

خواهش میکنم عزیزم انشالا هرچه زودتر سلامتیت رو بدست بیاری 

سلام بچه ها این چند وقت خیلی اعصابم خورده 

دوتا شال سفارش دادم طرف بلاکم کرد خیر ندیده عرضه نداشته اسم گیرنده بزنه داره برگشت میخوره 

دعا کنید بتونم بسته رو پیدا کنم شنبه 

باشگاه هم شانس من بسته بود 

از دیروز سردرد بدی دارم دفعه اوله همچین آدم بیشعوری ب تورم خورده

قبل اینکه پول بدی عزیزم و جانم میگن بعدا که سراغ بسته رو میگیری بلاک میکنن اصلااااا از پیج @satanshawlخرید نکنید اصلاااا چون حتی کامنت زیر پیجش رو پاک می‌کنه و بعداً بلاک

عزیزم خیلی ممنون که لطف کردین و برام وقت گذاشتین. 🙏🌹🌹

حرفای شما کاملا درسته. 👌

من سه تا بچه ی کوچیک دارم دخترم به شدت بد غذاست و‌ کلی طول میکشه تا یه چیزی بهش بدم، پسر کوچیکم صبح ساعت ۶,۷ بیدار میشه شروع میکنه به گریه کردن و... این روزها هم داره دندون درمیاره بیقراریش بیشتره و پسر بزرگم چون تنهاست بیشتر چسبیده به خودم مدام میگه باهام بازی کن. 

بیشتر اوقات فقط به کارهای ضروری مثل غذا، ظرف، لباس و جارو و مرتب کردن سطحی میرسم دیگه زیاد وقتی برای کارهای دیگه نمیمونه. وقتی هم بمونه جونی نمیمونه. 🙃

ولی انشالله در اینده همه چیز بهتر میشه. 🙏

هم کوچیکها بزرگتر و ارومتر میشن و هم بزرگه با رفتن به پیش دبستانی مستقلتر بشه. 

به نظرم با امید داشتن همه چیز حل میشه مهم اینه که شرایطمون رو بپذیریم و دست از تلاش برنداریم‌. 

ممنون عزیزم. 

انشالله. 🙏

خوشحالم که گفتین پیشرفت داشتین. 🥰

اگه دوست داشتین بیشتر بیاین اینجا، به هر حال بودن تو جمع دوستامون بهمون انگیزه ی بیشتری میده. 🥰

سلام عزیزم 

چه بد 🙄 حالا کاش تا چند روز اینده بسته به دستتون برسه.

منم چند وقت پیش یه چیزی نتی سفارش دادم که تجربه ی خوبی نبود دیگه ازشون خرید نمیکنم.  

سفرتون به خیر و سلامتی عزیزم 

چقدر وقتی پستهاتون رو میبینم خوشحال میشم. 🥰

حقیقتا وقتی میگید از نکات خونه داری بگید من سر در گم میشم و نمیدونم باید در مورد چی حرف بزنم. 😅🙈

سلام دخترا

دیروز:

حدود ۴ ساعت مفید رو پروژه م کار کردم

خونه مرتب کردم

گردگیری شد و دستمال شد 

برای نهار کتلت درست کردم با پلو

سالاد یه کوچولو برای خودم درست کردم

پسرا رفتن حمام

خودم دوش گرفتم لباس دستی شستم

لباسشویی روشن شد دو دفعه و لباسها پهن شدن

غروب رفتیم خونه پدر همسرم تا آخر شب ، شام هم اونجا من درست کردم

امروز:

صبحانه آماده کردم همه خوردیم همسرم رفتن خونه پدرشون کار داشتن

نیم ساعتی روی پروژه م کار کردم، یه گیر داره باید حلش کنم، فعلا حل نشده.

خونه رو مرتب کردیم با پسرا

یه عالمه ظرف شستم

میوه ها تو یخچال داشت خراب میشد، یه بررسی کردم و گذاشتم دم دست تا خورده بشه

لباس خشکا جم شدن تا شدن

کلی لباس اتو زدم

یه دور دیگه لباسشویی روشن شد و لباس پهن شد

خونه مرتبه، نهار هم میرسیم خونه پدر همسرم

شب اگه زود برگشتیم یکم رو پروژه م کار میکنم

سلام   سایت چند روزه قاط زده  فقط منو پرت میکرد بیرون   من این چند روز سی تی تری فازیک رفتم  رفتم هفتم دختر عموم   رفتم دیدن بیمار   مغازه داییم  رفتم   آزمایش رفتم دوباره   یه شب مهمون داشتم شام عالی پیش رفت     کارها رو هم در حد روتین  

امروزم    انرژیم کمه   نمی دونم چه کنم   پسرمم اذیت میکنه  تموم تنم گاز گرفت   میگه ساعت درست کنم  

نهار تاس کباب درست کردم 

شامم همون بخوریم    برا پسرم شام درست کنم 

خودم دارم رعایت می کنم  کربو و شکر و روغن کم کردم تا حدود زیادی 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

امروز بازار هفتگیه نمی رم  همسرم می فرستم  برا خرید میوه  

داروهام   

حموم برم 

به سرم دارو بزنم 

ابچکون خلوت بشه 

لباس خشک ها تا زده بشه 

ظرفا چند تیکه با دست بشورم 

پذیرایی مرتب بشه 

همینا 

سلام سوسن جون 

نتیجه آزمایش و سونوت چطور بود؟

سلام روزتون بخیر دخترا

دیروز صبح زود رفتم سرکار تا ساعت ۳ ، بالاخره یه پروژه ای که رو اعصاب بود جم شد و نتیجه شو گزارش دادیم،امیدوارم گزارشمون تایید بشه😏.

رفتم خونه نهار خوردیم دو ساعتی استراحت کردیم ، بعدش همگی حاضر شدیم رفتیم دنبال علی جون از مدرسه بیاریمش، خیلی تو ترافیک موندیم😭🥴. بعدش رفتیم خرید ، یکی از دوستان برامون چایی فرستاده بود رفتیم گرفتیم. همسرم یکم بیرون کار داشت انجام دادیم و وقتی برگشتیم خونه حدود ساعت ده بود، یه شام خیلی مختصر خوردیم و همگی خوابیدیم.

امروز:

از صبح اومدم سرکار، دارم برمی‌گردم خونه

پسرا مثل اینکه خسته بودن قبل اینکه من برسم خوابیدن

امشب اگه بشه آقایون برن آرایشگاه عالی میشه

به بچه ها قول پیتزا دادم ببینم اگه انرژیم نیفتاد براشون پیتزا درست کنم

این هفته باید بریم برای سایز لباس فرم علی جون

سلام روزتون بخیر ان شاءالله که حال همه اتون خوب باشه

من تقریبا یه هفته مهمون داشتم و نشد بیام پیشتون.

مهمونم خواهرم بود.از شهرستان اومد، ریه پسر پنج ماه اش عفونت کرده بود اوردش دکتر بعدم یه هفته موند پیشم. خواهرم یه سال و چند ماه ازم کوچیکتره ولی برعکس من دیر ازدواج کرد برا همین الان دوتا بچه کوچولو داره،دخترش هم دوسال و چند ماهشه.

تقریبا کل هفته دوتامون تا صبح بیدار میموندیم به خاطر پسرش.

خدا رو شکر حالش بهتر شد روز جمعه هم برگشتن خونه اشون و چقدر جاشون خالیه🥺