سلام عزیزانم، شبتون بخیر
این چند روز عمدتا پای لپتاپ بودم، یه قورباغه بزرگ داشتم، خیللللی بزرگ،از روز شنبه شروع کردم و بخش بخش پیش رفتم ولی هنوز نتونستم تمومش کنم، شاید بشه گفت فقط دو تا دستانش تموم شد بقیه ش مونده🥴🥴🤐.خیلی سخت بود و هست البته.
دیشب جای همگی خالی یه حرم رفتیم و چقدددددر چسبید،هوا هم خوب بود و یه نسیم فوق العاده میومد، تو صحن نشستیم.
امروز هم صبح فایزه اومد پیش پسرا، من کماکان در حال مبارزه با قورباغه م بودم، یجورایی شکست دادن این قورباغه برام رسیدن به اولین قله پیروزیم تو این حیطه کاری هست، برام دعا کنین خوب پیش بره
نهار خوردیم و فایزه مهدی رو خوابوندم و رفت
منم ذهنم خستتتته بود یه ساعتی خوابیدم
بعد از بیداری یکم دیگه کار کردم رو پروژه م
با پسرا یکم خونه رو جم کردیم
ظرف شستم
به گلدونا آب دادم
یکم با پسرا بازی کردم، حباب بازی و قایم موشک و گرگ بازی
شام املت گذاشتم
پسرا رفتن حمام و علی جون خود شو داداشش رو شستم و اومدن بیرون
همسرم اومد و شام خوردیم
قرانمو خوندم
دوش گرفتم
راجب مشکلاتی که سر راه شکست قورباغه م بود با یکی مشورت کردم و چند تا راهکار داد ولی وقت نشد از راهکارهاش استفاده کنم امیدوارم مسیر رو برام هموار کنه(فعلا بدجور پیچیده بهم).
خاموشی زدیم ولی پسرا دارن تو تاریکی بازی میکنم امیدوارم زودتر انرژیشون تموم شده و بخوابن