اهم روزمرگیم در این دو روز
دچار حمله ی pms شدم که حالم به شدت بد کرد رفتم دکتر ارام بخش زدم تا بهتر شدم ۲ ساعت تمام فقط گریه کردم تا بالاخره پریود شدم که رفع شد
تو فشار عصبی بودم پسرم اذیت داشت شدییید فردا می خوام برم روانپزشک داروشو عوض منه دچار جنون انی میشه
باید چیزی رو که می خواد به دست بیاره وگرنه روزگارم شبه
راستش میترسم بلایی سرم بیاره اخه منو تهدید به کشتن میکنه و قشنگ مرز جنون رسیدنو تو چهرش میبینم
بعد نهار و شام پختم
لباسا رو شستم و پهن شد
لباس شسته ها که یه کوه شده بود از اون چهارشنبه ای که گفتم گذاشتم تو اتاق پسرم اونا تا زده شد
حموم رفتم
باشگاه رفتم
داروهام خوردم
نماز همچنان نمی خونم الان دو سه هفتست
مامان هر روز صبح و عصر مغازست برای خالی کردن خودش منم فقط گوش میدم چه کنم خودم مغزم پره اون میاد پرترش می کنه
تولد پسرم شاید همین جمعه بگیریم به احتمال زیاد صبر نداره تا هفته ی بعد
غذام شد ساندویچ مرغ ساندیچ کباب لقمه. و پیتزا با نون اسنک
فردا کمکی دارم بهش زنگ بزنم ببینم میاد