2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043245 بازدید | 88175 پست

منم یه گزارش بدم 

دیروز  

صبحانه خوردیم 

خوابیدم 

رفتیم نهار 

اومدم خوابیدم 

رفتم داخل محوطه رو یکم گشتیم 

رفتیم یه مرکز خرید کوچولو داره  اونجا رو هم گشتیم 

پسرم بردیم زمین فوتبال    منم تو جنگل نشستم  و نی نی سایت گردی کردم 

یکم رفتیم  مرال  دیدیم  همون اهو و گوزن   و اینا 

یکم با ماشین تو مجموعه دور زدیم    با ماشین ۴۰ دقیقه طول کشید    اینا همش تو هتل بود  یعنی ما تو شهر اصلا نرفتیم   کلا تو محوطش هم جنگل داره  هم دریا  و هم استخر و سینما ...     رفتیم شام    اومدیم رفتیم سینما    گفتن به علت عذای عمومی تعطیله 

اومدیم  دوباره خوابیدیم 

.امروز   پاشیدیم صبحانه خوردیم   رفتیم بقیه جاها رو که  نگشتیم گشتیم 

بالاخره تمومش کردیم   یکم رفتم لب دریا نشستم  اومدم خونه الان بخوابم  تا تایم نهار برسه 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام شبتون بخیر

امروز صبح روز آخر مدرسه علی جون بود(تا آخر هفته بود ولی دیگه بچه ها نمیان و تعطیل کردیم)

صبح زود وسایل علی رو حاضر کردم رفت مدرسه

برای خودم و همسرم سالاد درست کرده بودم،گذاشتم ببریم سرکار‌.

حاضر شدم فایزه اومد و رفتم سرکار

یه مبحث جدید رو باید پیگیری میکردم که نیاز داشت محاسبات ریاضی سنگین انجام بدم، انحراف معیار و واریانس و لگاریتم 🤐🤐. بالاخره یجا تو زندگیم اینا به دردم خورد😅😅.

برگشتم خونه، نهار خوردیم،گشنه م بود زیاد خوردم و بعدش اذیت شدم.

یکم با پسر کوچولوها خوابیدیم، بیدار شدم خونه رو مرتب کردم. شام کشک بادمجون گذاشتم

دو سری لباسشویی روشن کردم سری دوم هنوز تموم نشده

نماز خوندم

دوش گرفتم

نون بسته بندی کردم رفت فریزر

برای فردا سالاد درست کردم

شام خوردیم، ادامه کشک بادمجون رو ظرف کردم همسرم ببره فردا برای صبحانه بخورند.

یه مبلغی رو برای پس انداز بود کارت به کارت کردم انشالله تبدیل به طلا بشه

با مامانم تلفنی حرف زدم

 با مسئول کانون مسجد صحبت کردم و قرار شد برای سایتشون آخر هفته یه صبح یا عصر بیاد خونمون تا جمع بندی کنم و براش انجامش بدم.

چهارشنبه عصر جلسه اولیا مربیان هست

باید پسرا برن آرایشگاه

باید بریم خرید گوشت

باید نوبت دکتر برای چکاپ همسرم بگیرم

باید یه مبحث مالی رو با همسرم مشورت کنم و جمع بندی کنم. حقوق فایزه رو حساب کنم و قسطش رو کم کنم.


یکم خرید داریم باید لیست کنم و انجامش بدیم


سلام دوستای خوبم 🥰 

من دیشب بازم قرصهای ضد حساسیتم رو‌خوردم. خدا رو شکر بعد از خوردن قرصها دیگه عفونت و چرک دستام قطع شده و پوست دستام تا حد زیادی ترمیم شده. اما خب به شدت خواب اورن.


صبح به زور با پسر کوچولوم بیدار شدم. 

شوهرم رفته یه شهر دیگه مراسم. منم از ساعت ۹ درگیر تاپیک پربازدید عروس خونبس هستم. 

با اینکه میدونم به احتمال زیاد یه داستانه. بعد از اون خانمی که به دروغ گفته بود پسرش فلج مغزیه و از احساسات بقیه سواستفاده میکرد( چرا اسمش یادم نمیاد🤔) دیگه نمیتونم به تاپیکها صد در صد اعتماد کنم. 

اما با این حال باید بگم من به نی نی سایت معتاد شدم و وقت زیادی ازم میگیره متاسفانه. 🥴

✨✨✨

کارهام رو الان شروع میکنم. 

بعد باید بیام گزارش میدم. 



سلام به همگی ی گزارش بدم 

امروز بعد بیداری خونه رو مرتب کردم طبق معمول رسیدگی به خودم و بچه ها بعدش صبحانه بعدشم داروهامونو خوردیم البته پسرم بهونه اورد صبحونشو نخورد براش کیک درست کردم 

ی سری ظرف شستم باز ظرف های کیک شستم 

جانونی و جای برنج شستم 

سه سری لباسشویی زدم پهن کردم 

کتونی هارو شستم 

حیاط جارو زدم 

خورشت داریم پلو گزاشتم 

فعلا همیناست برا بعدازظهر اگه پسرم با باباش بره  

شاید غذای مورد علاقه خودمو درست کنم بشینم فیلم دانلود کردم نگاه کنم اگه هم نبره باهم بریم بیرون 

شام بزارم ظرف هاشو بشورم 

اشپزخونه رو گردگیری کنم 

میشه لطفا برام صلوات بفرستین  ممنونتون میشم
سلام دوستای خوبم 🥰  من دیشب بازم قرصهای ضد حساسیتم رو‌خوردم. خدا رو شکر بعد از خوردن قرصها دی ...

سلام   منم خوندمش یه جا یه سوتی خیییلی بزرگ داد   میگفت تلفن نداشتم به مامانم زنگ بزنم از خونه ی دوست شوهرش با موبایل زنه زنگ زد همون روز  رفت بیمارستان برا بخیه  پسره  بخیه زن ازش شماره خواست داد  تو که تا یه ساعت پیش موبایل نداشتی 

منم معتادم بدجووور 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام  گزارش امروز 

صبحانه نرفتم پایین    رفتیم بعد بیداری یه دور جنگل نشستیم و پسرمم فرستادیم خانه ی بازی 

همسرم رفت کلاس چرم دوزی   منم رفتم لب دریا نشستم 

یه اقایی از ابادان اومده بود یک ساعت با هم حرف زدیم  

ادم خوش صحبتی بود     بهم از سفراش می گفت   این وسطا تخلیه ی اطلاعاتمم میکرد    می گفت مالزی رو حتما برو خیلی قشنگه  ....  منم گفتم باشه   😁

همسرم اومد کادوشو بهم داد  یه جا کارتی درست کرده بود خیلی قشنگ شد 

بعد رفتیم نهار  

اومدیم خوابیدیم 

الانم دارم منت شوهرم می کشم بیدار شه ما رو ببره بیرون  هنوز خوابه   بعد میگه من خسته شدم از این همه به بطالت گذشتن وقتم  😐

الانم برم  بیرون یکم بشینم   برم سینما    برم شام 

 فردا ظهر برمیگردم    راستش منم دلم بدا خونمون تنگ شد 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

بعد از پیامم اینجا، سریع بلند شدم. 

رختخواب ها رو جمع کردم. خونه رو مرتب کردم. لباسم رو عوض کردم. ظرف ها رو شستم. 

کمی گردگیری کردم. من و پسرم ناهار داشتیم، برای دوقلوها ناهار درست کردم. یه تشت لباس بچه رو با دست شستم. یه قسمت از حیاط رو هم شستم. 

یه دقه رفتم حموم موهام رو شونه کنم برگشتم دیدم دوقلوها نیستند تو حیاط رو دنبالشون گشتم اونجا هم نبودند. 

رفتم دیدم نشستند تو دسشویی دارند میخندند.😵 دو دستی زدم تو سرم. 😅

اوردمشون هر دو رو با هم حموم دادم.

✨✨✨ 

امروز تونستم خودم رو در برابر پسر بزرگم کنترل کنم. عصبانی نشدم. 

بچه ها چند روز پیش در مورد همین کنترل احساساتم رفتم پیش یه روانشناس، چیز زیادی دستگیرم نشد. 

فقط از روانپزشکا بد میگفت و از خودش و بیماراش تعریف کرد. در اخر هم وقتی رفتم کارت بکشم از مبلغ زیادی که کم کرد بدتر روح و روانم اشفته شد. 😅


2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792