و یه دلیل مخالف بودن همسرم این بودکه میگفت داره قیمت کارخونه به بازار نزدیک میشه.
ولی با پافشاری های زیادم مجبور شد ماشین رو بنویسه با این دلیل قانع شد که فوقش نشد جور کنیم حواله رو میفروشیم.
سال 1401 ماشین رو تحویل گرفتیم و چون نیمه اول سال چند تا کار خوب به پست همسرم خورد و افزایش حقوق هم داشتیم، تونستیم پول رو به سختی جور کنیم.
برای خود من درس عبرت شد که نمیشه ده پله رو یکی کرد. باید آهسته ولی پیوسته قدم برداشت.
نتیجه دوم اینکه برای خرید خونه، طلا و ماشین خیلی کمک کننده ست.
پس بهترین کار این هست که به شکل طلا و ماشین پس انداز کنیم و موقع خرید خونه بفروشیم. اگر قیمت خونه رفته باشه بالا، اینا هم رفتن و یه مقدار از قیمت خونه رو پوشش میدن.
مردها البته شاید شوهر من اینطور هست ولی به شدت محتاط هستند و از دایره امن خودشون بیرون نمیان باید عزم جدی داشته باشیم برای کاری که میکنیم. البته که قبلش جوانب رو بسنجیم.
قبل از اومدن بچه و حتی قبل رفتن بچه به مدرسه میشه خوب پس انداز کرد پس تازه عروس ها قدر بدونید. و استفاده کنید. البته سن که میره بالا یه مقدار جسارت آدم کمتر میشه شاید من اینطوری شدم. مثل قبل رو یه موضوعی گیر سه پیچ نمیدم که انجام بشه 😢
و مهمترینش و مهمترینش
تلاش کن مدیریت کن خدای مهربون خودش به موقع میچینه برات
ببخشید اگر پرحرفی کردم، این تجربه ها برای من گرون تموم شده دلم میخواست به اشتراک بذارم شاید چراغ کسی باشه و اشتباهات من رو نکنه.
لطفا برام دعا کنید بتونم خونه م رو عوض کنم و برم خونه ای که دوست دارم. البته با سلامتی و با دل خوش
بهترین ها نصیبتون ان شاء الله 😍😍😍
دوستتون دارم
بازم ببخشید پرحرفی کردم