بچه ها دیشب نتونستم گزارش بدم اما
از صبح زود تا ظهر همراه مادر شوهرم بودم
دکتر و سونو و آزمایش و چکاب شد
و ظهرم بردمش منزل خواهر شوهرم
خودمم برگشتم خونه
ظرفای شسته شده رو میزو جمع کردم یه عالنه ظرف تو سینک و رو کانتر بود رو شستم و جمع و جور کردم
گاز رو پاک کردم
آشپزخونه رو شستم
چنتا از درای کابینتو که چرب بودن رو تمیز کردم
خونه رو جارو کشیدم
میز و مبلا رو دستمال کشیدم
اتاقو مرتب کردم
عصرم از خستگی یه ربع چرت زدم بیدار شدم تا شب هز سردرد و معذرت میخوام حالت تهوع مردم
عصرم یه مهمون داشتم با چای و بیسکوییت و میوه و بستنی پذیرایی کردم ولی نگفتم سرم درد میکنه معذب بشه ولی شب که خوابیدم خدا رو شکر صبح سرحال بیدار شدم
برای امروزم ظهر دخترم کلاس زبان داره باید ببرمش
کار خاصی ندارم بجز ناهار و کارای روتین