2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043611 بازدید | 88179 پست
نه عزیزم رشته من ریاضیه من ۱۴،۱۵ سالم که بود با دوستام تابستون رفتیم کلاس آلمانی و اونا دیگه ادامه ن ...

اها موفق باشی 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



اگه معلم خصوصی بگیرین بهتر نیس




 احتیاج به معلم نداشت تا الان  مدرسش غیر انتفاعی میره با ۱۰ تا دانش اموز 

تو خونه مشکلی نداره درسش عالیع ولی با قرص  ریاضیش در حذ المپیک خوبه 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام دوستان.صبحتون بخیروشادی

عذرخواهم این چندروز خیلی پرمشغله بودم،مهمونی دعوت بودیم و خب وقتی مهمونی دعوتیم من باید با سرعت نور کارهای خونه رو انجام بدم و غذا درست کنم تا وقت اضافه بیارم جهت آماده کردن قرتی بازی‌های گل دخترون(از گل مو و لباس و جوراب و کفش و کیفشون بگیر تا آماده کردن یه ساک بزرگ که شده همراه همیشگی من جهت پوشک و تشک تعویض و دستمال کاغذی و دستمال مرطوب و بالشت و پتو و لباس زاپاس و خوراکی و جغجغه و بطری آب و ...  )تازه یه عادت بد هم دارم که قبل مهمونی علاوه بر اینکه حتما باید خودم دوش بگیرم حتی اگه شب قبل حمام بوده باشم باید گل دخترون هم حمام کنم حتما .خلاصه اینکه من همیشه خسته میرم مهمونی و خسته تر برمیگردم  ولی تمام این بدوبدوها و خستگی‌ها فدای یه لحظه شادی و  خنده ی بچه هامون   

خب حالا عرض کنم خدمت دوستانی که سوال پرسیده بودن.

بابت نظم در زندگی با بچه ی کوچیک چندتا نکته هست که میگم،اما اول بگم اصلا نباید رو خودتون فشار بیارید که خدایی نکرده بدنتون کم بیاره چون خدایی نکرده اگه مادر خونه یه روز هم مریض باشه تمام سیستم خونه و خانواده بهم میریزه و کل زحمتهایی که واسه تمیزی خونه کشیدین در عرض چند ساعت کن فیکون میشه و مهمتر اینکه بچه ها اذیت میشن پس حتما سلامتی خودتون در الویت قرار بدین و با توجه به سیستم بدنتون یه برنامه غذایی خوب و ساعت خواب مورد نیاز بدن رو داشته باشید حتما.من چون کلا زیاد پرخواب نیستم معمولا سه  شب در هفته رو تا ساعت ۴ صبح بیدار میمونم و مابقی شبها تا اذان صبح بیدارمو به کارهام میرسم(البته قبلا زودتر میخوابیدم و صبح زود بیدار میشدم که خیلی بهتر بود،ولی الان با توجه به اینکه فرماه ساداتم(دختر سومم)تا حدود ۱۲ ،۱ بیداره نمیتونم زود بخوابم و اگه اون موقع بخوابم نماز صبحم یا اخروقت میشه یا قضا میشه)کلا مامانم همیشه میگن خانمی که بچه کوچیک داره بااااید صبحها حداقل دوساعت زودتر از بچه هاش از خواب بیدار بشه و به کارهاش برسه.دوم اینکه برنامه داشتن خیییلی کمک بزرگی میکنه من قبلا که یه دونه بچه داشتم حتی برنامه ی ماهانه و سالانه داشتم ولی الان فقط برنامه ی هفتگی دارم و زیاد خودمو محدود به برنامه نمیکنم در واقع خودمو با شرایط وفق میدم ،اوایل برنامه ی جزء به جزء داشتم نمیرسیدم اجرا کنم استرس میگرفتم که شاید دارم وقتمو به بطالت میگذرونم  دیگه به این نتیجه رسیدم برناممو سبک‌تر کنم.الان مثلا میدونم شنبه روز نظافت اساسی هست.پس جمعه شب تا ۴ بیدار میمونم و اکثر کارهامو میکنم به جز جارو و طی که معمولا صبح که فرماه ساداتم(دختر سومم) دوباره می‌خوابه انجام میدم یا اگه جمعه جایی باشیم و خسته باشمو نتونم کار زیادی انجام بدم شنبه شب تا ۴ 

بیدار میمونم و کارهامو کامل میکنم به هرحال یکشنبه صبح باید خونه کامل تمیز باشه.یا سه شنبه هارو گذاشتم مخصوص روغن مالی سر و بدن گل دخترون یا حنابندون  موهاشون و حمام کردنشون و خب کیسه مالی در حمام و ...

چهارشنبه گذاشتم واسه پختن کیک و دسر یا آماده کردن مواد کتلت و فلافل و شامی ...و بسته بندی و فریز کردن برای مواقع اضطراری.چون با بچه کوچیک گاهی پیش میاد نتونی غذا آماده کنی یا خرید میری و خسته برمیگردی یا اصلا حس و حال پخت غذا نداری و باز ...

یکشنبه ها مخصوص اتوی لباسها و دوخت و دوز و لکه گیری لباسها و مرتب کردنشون

دوشنبه ها مخصوص کارهای بیرون خونه هست(اداری و خرید و...)

خلاصه هر روز هفته یه برنامه ثابت داره که اون روز باید حتمااا انجامش بدم گاهی سبک‌تر و گاهی سنگین‌تر.

فقط پنج شنبه و جمعه استراحتم واسه ذخیره انرژی برای رسیدن به اهل خانه مخصوصا جناب همسر جان 

علاوه بر این برنامه روزانه یه کارهای ثابتی هست که هروز یا روز درمیون انجام میدم.مث آماده کردن غذا که طبق برنامه غذاییم مقدمات ناهارو شب قبل و مقدمات شام رو بعد ناهار آماده میکنم و صبح تا هنوز بچه ها خوابن(اگه شب تا ۴ بیدار باشم نهایت تا ۹بیدار میشم که تا بچه ها خوابن صبحونه و ناهارو آماده کنم)و شام هم که بعد یه ساعت خواب عصرگاهی بیدار میشمو آماده میکنم.دیگه اینکه هر لحظه با جاروی نپتون و طی آماده ی خدمت هستم  و نمیزارم آشغال تو خونه جمع بشه یا سرامیک لک بمونه. گردگیری و لکه گیری روز درمیون انجام میدم معمولا بچه بغل انجام میشه.لباس شستن حتما شنبه ها هست و البته روز درمیون ماشین لباسشویی زحمت میکشه.ماشین ظرفشویی خراب شده  و ظرفها بلافاصله بعد صرف غذا شسته میشه البته ظرفهای ناهارو معمولا فرناز ساداتم میشوره و ظرفهای شامو فرگل ساداتم(دختر دومم) کمکم میکنه البته بیشتر بازی میکنه تا کمک.

گازو هود تندتند تمیز میکنم تا کثیف میشه .شستن سرویس ها با همسرجان هست و ماهی یه بار خودم اساسی میشورم.

کلا سعی میکنم هرکاری همون موقع انجام بدم که تلنبار نشه کارهام

دیگه چیزی تو ذهنم نمیاد بگم سعی کردم کامل توضیح بدم بازم اگه سوالی داشتید در خدمتم.

کلا صبح قبل بچه ها حتما بیدار شید اول به خودتون برسید،بعد غذا آماده کنید و بعد با خیال راحت کارهاتونو انجام بدین 

دوست عزیزی که گفتین میترسین بعد دنیا اومدن نی نی،بچتون اذیت بشه.کلا یه خورده به قول خودتون شوک وارد میشه به بچه ی اول چون تمام توجه و وقت شما واسه اون بوده و بعد باید تقسیم بشه ولی خیلی به روحیه ی خود بچه و رفتار پدرو مادر هم بستگی داره،کلا هم نباید توجهتون بهش کم بشه و هم باید طوری رفتار کنید که متوجه بشه بچه ی جدید هم به محبت و توجه شما نیاز داره.خودش یه داستان طولانی میشه که متاسفانه الان وقت ندارم بیشتر توضیح بدم اگه سوالی داشتید بپرسید جواب میدم. جای همگی خالی صبحونه شله دعوتیم برم که سریعتر آماده شیم واسه رفتن.

سلام  برنامه ی امروزم 

پریودم به خودم سخت نمیگیرم 

خونه ی مامان بزرگم نهار دعوتم برم‌ همون جام دسته روی نگاه کنم اخه خونشون لب خیابونه 

برا پسرم و شوهرم نهار درست کنم‌ چون مجلس زنونست 

ظرفای نهاری که پختم  و دیگ شیر دیشب بشورم 

دیروز تولد مامانم بود ولی به خاطر تاسوعا ، عاشورا  قراره فردا برگزار کنیم امشب کیکشو با خواهرم بزنیم البته من بلد نیستما خواهرم بلده می خواد بیاد خونمون یادم بده 

همسرم به مدت یه هفته میره ماموریت وسایلاشو که میخواد ببره چک کنم و با هم یکم حرف بزنیم و راهیش کنم بره  

شام درست کنم و بخوریم 

داروها خورده بشه 

ابچکون خلوت بشه 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
سلام  برنامه ی امروزم  پریودم به خودم سخت نمیگیرم  خونه ی مامان بزرگم نهار دعوتم بر ...

آقا واسم یه سوالی پیش اومد😅

اینکه دقیقا از قبل برنامه ریزی میکنی "با شوهرم حرف بزنم" یعنی مثلا چی میگید بهم🤦‍♀️😁

اگر میخواهید خوشبخت باشید، زندگی را به یک هدف گره بزنید نه به آدم ها و اطرافیان...
آقا واسم یه سوالی پیش اومد😅 اینکه دقیقا از قبل برنامه ریزی میکنی "با شوهرم حرف بزنم" یعنی مثلا چی ...

ههه 

یعنی یه ساعت مشخصی فقط با هم حرف میزنیم 

از آمال و ارزوها و برنامه  هامون صحبت میکنیم 😁

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
ههه  یعنی یه ساعت مشخصی فقط با هم حرف میزنیم  از آمال و ارزوها و برنامه  هامون صحبت ...

خیلی عالیه👌👌 باید تو برنامم بگنجونم😊🌷

اگر میخواهید خوشبخت باشید، زندگی را به یک هدف گره بزنید نه به آدم ها و اطرافیان...

آدمی را آدمیت لازم است عود رااگربو نباشد هیزم است... 

لبیک یاحسین 🏴

 

از دیروز بگم که: 

صبح پاشیدیم 8/30با بچه ها 

صبحانه خوردیم جمع کردیم 

ی چرخی توخونه رختخوابا جمع شدن 

ی چرخی تو گوشی داشتم میگفتم برم ناهارددس کنم 

همسرم تماس گرفتن برامون نذری رسیده میارم براتون منم خیلی خوشحال شدم😍

پاشدم باانرژی سالن واز زیروبم دستمال کشیدم 

تی کشیدم همه جارو زیرمبلا فرشا حسابی هم جاروکشیدم 

آشپزخونه رومرتب گردگیری کردم جاروکشیدم 

اتاق خودمم مرتب وجاروکشیدم 

دخترم جیگرش برم اتاقش ومرتب کرد درحد توانش 

ظرفاروشستم سینک وشستم 

پسرم خوابش برد بمیرم 

همسرم رسید ناهاروداد ورفت 

من ودختر قشنگم ناهارخوردیم جمع کردیم 

ی گشتی زدم مجازی پسرم بیدارشدناهارشودادم 

گفتم آروم باشید تا بخوابم یکم کم بیکیفیت خوابیدم چون نذاشتن البته همش پسرآتیش میسوزوند 

پاشدم بی معطلی ظرفای مطبخ وشستم وشام درست کردم مطبخم شستم 

حاضرشدیم رفتیم پارک بابچه ها 

کسیم نبود یکساعتی نشستیم اومدیم بسیارگرم 

همسایه ام تماس گرفت بیا نذری ببر 

آوردم بچه ها  مشتاق که بخورن کشیدم جای شما سبز خوردیم وجمع کردم 

مشغول اتاق دخترم شدم مرتب کردم ی حدودی

یکم روضه گوش دادیم دعا کردم 

شیشه ها پسرم شستم فلاکسشوپرکردم گذاشتم بالاسرم 

جا پهن کردم باکلی پرحرفی دخترم خوابیدیم 

امروزم پاشدیم صبحونه همسرم آماده کرده بودن 

من جمع کردم 

یکم چرخیدم مرتب کردم 

روضه گوش دادیم 

یکم مجازی 

غذای دیشب بود ناهارنخواست درست کنم

پاشدم کل کابینتا رو نگاه کردم چیدمان بعضیاروتغییردادم نظم دادم دستمال کشیدم چن تا قوطی بطری شدن خروجی سبک شدم 

ناهاروآماده کردم خوردیم جمع کردیم 

اومدم بخوابم ی نیم ساعتی خوابیدم باسردردبیدارشدم 

نشستم پیش بچه ها حرف زدیم 

ی چیزی خوردیم 

پاشدم دست بکاراتاق دخترم شدم 

کلی عروسک جمع کردم وکلی کتاب ودفترگذاشتم بالا نوبتی بیارم بازی کنی خلوت شددورمون حسابی 

کمدشو ریختم بیرون دستمال کشیدم چیدم 

ی سری کاغذ و خرده ریزه شدن خروجی 

گردگیری کردم 

جاروحسابی کشیدم 

آماده شدیم رفتیم سوپراومدیم پارک یکساعتی خیلی بابچه هام بداخلاقی کردم خدا منوببخشه که دست خودم وکنترل نمیکنم خیلی بدشدم براشون 😭😭

یکمم رفتیم پیاده روی 

اومدیم یکم مجازی رفتیم 

روضه گوش دادیم 

شام وحاضرکردم 

سالن ومرتب کردم شام وخوردیم جمع کردم 

لباساروپهن کردیم بادخترم 

اشپزخونه رومرتب کردم 

شیشه شستم فلاکس وپرکردم براپسرم 

دخترم وشیر وبیسکویت دادم طبق هرشب ولی هرشب خرما میدم تموم کردم بیسکویت دادم 

کلی غروگریه کرده دخترم الکی 

منم اینجام برم بخوابم 

خدایا حالمو خوبِ خوب کن ممنونم ازت ♥



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز