دوستای عزیزم ورودی هاتون مبارک تون باشه
ما از عصر تا الان بازار بودیم.
ورودی دوتا پیراهن ویه کتونی برای همسرم.
برای خودم ودخترم چیزی نخریدم.
اما بشنوید از سفر مینیمال من:
قرار بود امروز بعدازظهر برگردیم خونه اما موندکار شدیم
من یه دست لباس اورده بودم که چک کردم شهر مقصد ابری بود
ولی رسیدیم آفتااااب یعنی با بچه شیرخواره ولباس گرم به مرز کلافگی رسیدم.همیشه هم یه جفت کفش محض احتیاط می ذاشتم تو ماشین که این بار نیاورده بودم زیاد راه رفتیم کفشم اذیتم کرد.
دخترم خوراکی ریخت روی شلوارم کثیف شد اینجا با وجود معذب بودن مجبور شدم شلوارم بشورم.
مسواک هم نیاوردم.
فردا نهارم مهمانی دعوت شدیم در نتیجه تو ساک جمع کردن های بعدی تجدید نظر می کنم.