2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1738003 بازدید | 44695 پست
عزیزم دل مارو خون کردی که😂😂 بالاخره مرتب کردی یانه؟؟

وای عزیزم معذرت می‌خوام از همه ی دوستان گلم 😂😂😂بخدا دخترم هزار ماشاالله تحرکش زیاده و شیطون مگه می‌ذاره بگم 😂😂😂😂

👩‍❤️‍👨
بله منم واقعا از هرقابلمه دیگه ای برام راحت تر وخوش دست تره ولی اولویت من سلامتی وتمییزی بود واقعا ا ...


عزیزم مرسی که تجربتو گفتی 

من از پستت اسکرین گرفتم که بعدا استفاده کنم

فعلا قابلمه دارم ولی خیی وقته توفکرش هستم که اینا که خراب بشن به جاش استیل بخرم. هم ظاهرش قشنگه. هم هیچوقت کهنه یا خراب نمیشه و هم مینیمال و پایداره و نیاز به نگهداری خاصی نداره. هم مثل بقیه جنس ها ضرر نداره

 واقعا یه جنس تمام عیاره. به نظرم مخصوصا برای مینیمالیست ها بهترین گزینه س

الان که گفتی توش برنج هم خوب درمیاد دیگه خیالم راحت شد

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بله دوستان عزیزم و ادامه ی ماجرا اگه کوچولوی من بذاره میگم ....خلاصه هرچی از من امر به معروف و نهی از منکر هزار برابر از خاله حاشا ....که ما فلانیم و ما بسانیمو ما وسیله‌ی زیادی نداریم و کووو وسیله و کو بهم ریختگی و ازاینحرفها 🙄🙄😳😳😳یعنی اون همه انباشتگی رو به چشمش نیومد که نیومد .این وسطم دخترش پا روی پا انداخته بود و راحت رو مبلها داشت گیسهای نازنینشو شونه میکرد 😢آها راستی گفتم شونه یعنی راحت نزدیک سی چهل تا برس و شونه می‌تونستی بشماری اون وسطا .......خلاصه ماجرارو کوتاه بگم و دیگه بیشتر ازاین دوستانو منتظر نذارم ........خاله ام مقاومت شدیدی کرد و گفت من اصلا وخالف اسراف و دور ریختن و اینحرفهام 🙄گفتم خاله ی عزیزم داری اشتباه میکنید بحث اسراف و دور ریختن وسایل نیست .بحث سر نظم و انظباط و رفع انباشتگی هست .کلی براش توضیح دادم که اتفاقا می‌خوام سرو سامونت بدم و از این وضعیت نجات پیدا کنی و دیگه نگی از پا درد و کمردرد مردم و ایقد شستم و سابیدم خسته شدم و فلان و اینا ....یک روز کامل فقط راجبع دردسرهای وسایل اضافه و خریدهای هیجانی و انبار کردن خرترو پرت و اینا براش توضیح دادم اما کوووو گوش شنوا 😤😐انگار آب در هاون کوبیدن بود ...خلاصه فردای اونروز نمیدونم خدا دلش به حالم سوخت ودعاهامو شنیدو مستجاب کرد .ناگهان یکی در خونشونو زدو خاله ام درو وا کرد و دیدم یه خانمی گفت آره برا ساعت ۴و نیم اینا حتما بیا منتظرتیم...بله خاله توسط خانم همسایه اش دعوت شد برای یه مراسم مذهبی اینا که داشتن و باید راس ساعت ۴بعدظهر می‌رفت ...منم لبخند زنان و انگار تو دلم عروسی و پایکوبی باشه به خاله گفتم وای چه خوب حتما برو خیلی برای روحیه ات خوبه 🙄🙄🥴🥴گفتم خاله مژگان و هم دعوت کردن اونم می‌تونه باهات بیاد ؟؟؟یه چشم غره رفت و گفت نه وااا مژگان کجا بیاد .دعوتم شده باشه نمی‌ذارم بیاد همون خونه بمونه بهتره 😢😢🙄🥴🥴😢انگار فهمید من چی تو سرم هست .......،😐

👩‍❤️‍👨

خلاصه من ۲۴ساعت چشمم به ساعت دیواریاشون بود یا چشمم به ساعت گوشی خودم که کی این ساعت ۴لعنتی میاد تا خاله بره ....چقد منتظررررر موندم ...ثانیه ها خیلی دیر میگذشتند انگار یه ثانیه یکساعت می‌گذشت 🥴🥴🥴🥴بخدا دارم جدی میگم .پاهامو هی رو هم تکون میدادم که دقیقه و ساعت و ثانیه ها زودتر بگذره و خودمو اینجوری آروم میکردم 😢😢😢بالاخره زمان گذشت و اون لحظه ی موعود فرا رسید ..خاله گفت من میزمااا زود میام شماهام یا بخوابین یا با چیزی خودتونو سرگرم کنین یا تی وی نگاه کنین 😐😐😐انگار میدونستااا .چون مادرم حسابی سفارش منو پیشش کرده بود 🙄اونکه رفت و صدای درحیاط و شنیدم سریع مثل وحشی‌ها به طرف کشوها و کمدها حمله ور شدم وداد زدم مژگان بیا کمکک و یکجا واینسا ...خیلی زمانمون کمه 🥴🥴😐

👩‍❤️‍👨

به طرف کمدو کتابخونه و کشوها و حموم و آشپزخونه حمله ور شدم مثل شیری که ازدل جنگل به طرف گله های بوفالو حمله کنه 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣منم مثال همون شیر 💪🤣🤣🤣🤣خلاصه اینقدر وسیله ی اضافه و خرت و پرت و کتابهای زمان دبستان و ورقه و برگهای عجیب غریب و برس های خراب شارژر خراب که مدام از دختزشون می‌پرسیدم و چک میکردم کدوم خرابه کدوم سالمه و همینجوری ادامه میدادم ...اخ که چه لذتی داشت .لذتی که آرزوی همه ی دوستان عزیز اینجاست .چند تا کیسه زباله از اون مشکی بزرگها رو آوردم و دخترمو سپردم دست باباش و گفتم سرگرمش کن فقط ...خدایی هم دختر خاله ام و هم همسرم باهام خیلی همکاری کردن .....ینی شما فکر کنین از شیر الاغ تا جون آدمیزاد میومد تو دستام 🤣🤣🥴🥴😂همه ی خونه رو تو دوساعت زیرو رو کردم و کوهی از زباله جمع شد .شش تا کیسه زباله ی بزرگ پر پر و خودم به تنهایی بردم گذاشتم سر کوچشون...کوچشون دوطرفه راه داشت یعنی بن بست نبود من زباله هارو از اون قسمتی بردم گذاشتم بیرون که محل رفت و امدشون نباشه چراکه هر لحظه ممکن بود خاله ام بره و همه رو برگردونه سرجای اولشون ...همینجوری ادامه داشت لباسهای تابه تا که دخترش می‌گفت اینارو اصلا کسی نمیپوشه ..خیلی از وسایل های آرایشی بهداشتیشون که تاریخشونم رفاه بود ...به دختر خاله ام گفتم خودتم هرچی داری بریز داخل این کیسه ها ...یجوری نگاهم میکرد انگار ترسیده بود و بیشتر تن به همکاری میداد........خلاصه نزدیک ۲۰درصد تو یه تایم دوساعته تونستم رفع انباشتگی و زباله داشته باشم ......متاسفانه من نمی‌تونستم دست به وسایلای برقی و لوازم الکتریکی و ظرف ظروفاش بزنم ...چراکه اونا بزرگ و جلو دید بودن .....آها این وسط هم تعدادی از قاب و تابلوهای رو دیوارشون به اضافه ی دو ساعت از ساعتهای دیواریاشون رفتن خروجی ....من فقط تونستم بالای ده کیسه ی بزرگ کتاب و لباس و و سایل اضافه ی داخل کشوهای اتاقها و حمام و هال و سالن و دستشویها و بالای راه پله هارو دور بندازم و پاکسازی کنم ......دوتا کیسه ی بزرگ هم ازلباسهای دختر خاله ام جمع شد اونا رو گفت میدم به مرکزهای خیریه اینا ...قرار شد دوچرخشو هم بده به اضافه ی دوسه کیسه عروسک .....من خیلی برای دختر خالم توضیح دادم یجورایی انگار هالیش شد ...اما خدایی خاله ام هیچوقت درست بشو نیست که نیستتتت.....وختیم برگشت زود فهمیدو دیگه دیر شده بود برای همه چی .....انگار از نظر اون کل زندگیشو آتیش زده بودم ...😐🙄😐🙄خیلی دلداریش دادم و گفتم ازدست من عصبانی نباش چراکه کل اونچیزایی که من دور انداختم ازهمون اولش باید میرفتن تو سطل اشغالی .....

👩‍❤️‍👨

بچه ها خیلی از آدمها هستن که با شلوغی و اینا حالشون بهتره .من خیلیا اطرافم دیدم و باور کنین اینجور آدمها عوض بشو نیستن یعنی هیچوقتم نمیتونن این سبک مینیمال بودن رو درک کنن.یجورایی با این حال و هوا بیگانه ان .اصلا نمیتونن خودشونو با یه همچین فرهنگ و سبکی وفق دهند..مثلا یه نمونه ی خطرناکش دایی بنده یکی همین خاله ام تا حدودی مادرم ..‌‌‌‌‌یکی از دختر عموهام ....من اینارو دیدم اگه بشینی و صدسال از مزایای مینیمال بودن و براشون بگی اصلا تو کتشون نمیره که نمیره . فکر میکنن منی که دارم از اینچیزا میگم یا کمبود دارم یا خلم🥴با خودم عهد بستم دیگه تو مینیمال شدن کسی دخالت نکنم .من نمیتونم ادمهارو عوض کنم .من فقط از مزایای مینیمال شدن و رفع انباشتگی و اینا براشون میگم و دیگه کاری به کار کسی ندارم ..اگه کسی ازم خواست که کمکش کنم حتما میکنم اگه هم نه که هیچی ...والا 

👩‍❤️‍👨

من واقعا از خانم استاتر عزیز تشکر میکنم بابت این تاپیک مفیدشون ...امیدوارم خیر ببینه و همیشه سلامت و تندرست باشه ...واقعا از وختی که با این تاپیک آشنا شدم کلی زندگیم تغییر کرد و خدارو شکر همشم درجریان مثبت پیش رفت....من با اهدا کردن کلی وسایل که برای خودم هیچ استفاده ای رو نداشتن و بخشیدن اونا به افراد نیازمندهم باعث شادی خودم شدم و هم شادی دیگران ....با فروش کلی از وسایل اضافه ی خونم تو برنامه ی دیوار تونستم کلی پول پس انداز کنم و از اون پول چنتا هدیه ی ارزش دار برای دوتا بچه ی یتیم فامیلمون بگیرم ..اینا خیلی برای من ارزش داشتن ....کلی خونه ام خلوت شده و کلی وقت و انرژی برام جمع شده و میتونم بهتر به بچه ام برسم ...مسافرت‌های خوب و دلچسبی داشتیم و خداروشکر میکنم که هنوزم سالمم و زندگیمون میگذره ....فقط من در راستای تغذیه باید هم خودمو اصلاح و هم مینیمال کنم 🤩🌺♥️

👩‍❤️‍👨

هنوزم که هنوزه دلم پیش خونه ی خاله است .میگم کاش ای کاششش این خونه رو میدادن دستم تا حسابی پاکسازیش میکردم اما فسوس و صد افسوس ........دوستان ببخشید که سرتونو درد آوردم و از تک تکتون ممنونم که این بنده ی حقیرو تحمل کردین 🙏🙏🙏واقعا حرصم گرفته بود از خونه ی خاله ام .هرچند موفق نشدم که یک پاکسازی اساسی کنم اما تجربه ی خیلی خوبی بود ....امیدوارم که یکی از این خونه ها به پست دوستان بخوره و پاکسازی اصولی انجام بدن و لذتشو ببرن 🙏♥️🖐️🖐️به امید دیدار دوباره🖐️🙏🌺♥️

👩‍❤️‍👨
دوتا تلویزیون داشتن یکی تو اتاق اصلا کسی استفاده نمیکرد یکی هم تو هال و پذیرایشوت ....بعدبگین چکار ک ...

فرشته جون چ وضعی بوده خونش!!


جالبیش اینجاس ک اون تو رو نصیحت می‌کرده 😁😁



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز