اونقدر که بچه ها شماها مینیمال و خلوت بودین ، من کیف کردم.
من با اینکه خالی کردم دورو بدم رو بازم به این حدی که شماها بودین، نرسیدم....
خوب خروجی های این چند روزم:
رفتم سراغ لباس ها، چند تا لباس رنگ و رو رفته دخترم گذاشتم خروجی.یک لباس گرم واسه پسرم بود که چند ساله نگهش داشتم که دخترم بپوشه.اونم گفت من دوس ندارم...گاهی محاسبات ما مامانا به هم میریزه... لباس نگه میداری واسه بچه بعدی و بعدی نمیپوشه..خخخح
یک دستکش زمستونی گذاشتم کنار
دو تا گلدون ترک خورده رفت خروجی
طی و جارو توی بالکن هم گذاشتم خروجی(البته جارو تا جایگزین نشه نمیندازمش کنار)
چند تا سطل قدیمی رنگ هم که خیلی وقته توی انباری نگه داشته بودم ، گذاشتم خروجی...