مینیمالیست شدن یعنی چی؟

دقت تو خرید خیلی مهمه.مثلا من می دونم رنگ قرمز برای شال ومانتو وکیف وکفش استفاده نمی کنم ولی هم مانتوش خزیدم هم‌کیف هم شال بگم استفاده کردم نه.

البته مانتو دو سه تا مهمونی پوشیدم جنس اشم عالیه ولی سخت می پوشم.

باید مراقب این نوع خریدها بود

من هر چقدر که میشد وسایل جهیزیه مو فروختم و پاکسازی کردم. از اون به بعد هم سعی کردم ورودی رو کنترل کنم. 

من هنوز با خرید هیجانی درگیرم.

تو مغازه هنوز هم بعضی وقتها احساسی و بی فکر عمل می کنم و چیزهایی رو میخرم که لازم ندارم.

باید خیلی دقت کنم تو این زمینه. البته از قبل خیلییی کمتر شده اما هنوز هم جا داره بهتر بشه.

آفرین به شما

برای خرید تنها چاره اش نوشتن

هر وقت خواستی بری بیرون چیزایی که نیاز داری یادداشت کن وبهش پای بند باش اول اش سخته بعد عادت می کنی واینکه با خانم ها می ری بیرون خرید نکن.خانم ها همه چیز دوست دارند ناخودآگاه آدم تشویق به خرید میشه من ۸۰ درصد پوشاکم وقتی خریدم که با خواهرم رفتیم بیرون.معمولا بدون فکر واز سر ذوق

ولی تنها یا با همسرم برم خریدای فکر شده ای انجام میدم.

خونه من 55متره بیست و هفت نفرو مهمونی میدم😐😑🤦🏻‍♀️ 😂

سه روز آخر هفته رو باز به شوق افتادم دوباره رفع انباشتگی کنم . بااینکه میدونم چیزی نیست ولی ذهنم آروم نیست .

الان یادم اومد کشوی جا کفشیمو نگاه نکردم😅 

😆 دمتون گرم. خوش باشین همیشه😍

کابینت لوازم برقی و سطل برنج و قند  و شکر.

خروجی نداشت 

فقط تمیز کردم

ماکارونی و رشته آشم فعلا اون گوشه گذاشتم

پیشنهادتون عالی بود. حتما مینویسم.

 پای بند بودن بهش برام سخته. بستگی داره به اون خانم. مامان و خواهر من هر دوشون ماکسیمالیستن . من قبلنا خیلی خرید میرفتم باهاشون. الان خیلی کمتر میرم. و کنار اونا که هستم لیست وسایلم مدام تو ذهنم آلارم میده که بیشتر از ما نخری😅 انگار حضورشون بهم یادآوری میکنه مصرف گرایی رو. ولی همسرم تو خرید مثل خودمه. معمولا موقع خرید یا با همسرم هستم یا تنها.

از رفع انباشتگی های قبلی تون بگین برامون

چقدر عجب!!!

بالاخره اینجا راه افتاد

دختر آفتاب انقدر با این کابینتای مرتب دلبری نکن😄

معلومه خیلی باسلیقه ای عزیزم😍

منم به کابینت ها یه سری زدم و تقریبا هیچی خروجی نداشتم.با اینکه میدونم تک و توکی چیزای اضافه هست .ولی فعلا جدا نکردم.

یه مشکل همیشگی هم دارم .پسرم .که الهی قربونش برم باید همیشه تو پستام یه اسمی ازش ببرم .دلم نمیاد جاش خالی باشه😂 

اما واقعا من همه مواد خوراکی و چیزایی که شکستنی هستن چپوندم تو کابینتای بالایی😩

تقریبا هیچ مانوری برای سلیقه به خرج دادن برام نذاشته.زیر اوپن یه کابینت کشابی دومتری دارم که قبلا جای مواد غذایی بود.الان یک سال و نیمه فضای به این خوبی را خالی کردم.واقعا از اینکه هیچی سرجاش نیست خسته شدم

یه ست قابلمه چدن دارم که روی استند بودن .اینارو هم برمیداشت دور آشپزخونه رانندگی میکرد یا تلقی میزد زمین یه صدای ناهنجاری میداد  که پرده گوش را جابجا میکرد.اون هفته اونارو هم گذاشتم بالای کانتر

از طرفی هم میگم آخه چقدر دیگه وسیله را اتاق بالا بزارم😣نه اینکه جا نباشه.اما یهو میزنه همون وسیله نیازم میشه باید هر ساعت ۱۵ تا پله را بالا پایین کنم...هووووووف

اما باید یه فکر و چاره اساسی کنم .ببخشید فقط غر زدم

الان تو قسمت لباسای خودم تقریبا انباشتگی ندارم .گاهی حتی کم میارم.این هفته میخام دوتا شلوار خونگی بخرم

تو وسیله های خیاطیم یه سری چیزای اضافی داشتم که بردم مغازه بابام.و یه سری روبان های کوچیک که ریختم دور.

الان دارم جوراب گلدوزی درست میکنم که خداروشکر مشتری هم داشتم.برای همین اون اضافات را رد کردم که دیگه تمرکزم را روی همون گلدوزی بزارم

پارچه های سرویس آشپزخونه را هم شروع کردم بدوزم تا دور و برم خلوت بشه...هر چند تلاشم مستمر نیست اما از هیچی بهتره... 

ممنون عزیزم لطف داری😍

پسرتون هنوز کوچیکه خب. کاملا درک میکنم. منم همینطوری بود کابینتام قبلا. قفل کودک هم زدیم ولی فایده نداشت و مجبور بودم وسایل خطرناک رو بذارم بالا و وسایل کابینتای پایینی مدام وسط آشپزخونه ولو بود. اما الان که بزرگتر شده تونستم مرتب نگه دارم کابینتها رو. 

چقدر تمیز ومینیمال عالیه عکس هات

ممنونم عزیزم🥰

خدا حفظش کنه .فکر کنم تا سه چهار سالگی همینن.نه؟

 من همون ظرف شکر که نسبتا سنگینه باید از بالا بیارم پایین روی میز یکم بردارم و دوباره بره سر جاش.خب اینا خودش انرژی بره.گاهی ممکنه دستم بند باشه و همون وسط بمونه .بعدم یکی یکی باعث شلوغی میشه.آخرشم خستگی بی مورد

الان اگه بخوام یه کابینت بریزم بیرون و دوباره بچینم باید همش هواسم باشه یه چیزی را نریزه نندازه داغون نکنه....اصن برام اعصاب نمیمونه.هم دوست دارم یکم فضای آشپزخونه را خلوت کنم هم نمیتونم😩

یه مدت صبحا زود بیدار میشدم که مثلا اون خوابه راحت تر به کارام برسم.گلدوزی آشپزی...دیدم نخیر .اگه ۶ صبحم بیدار بشم و سر و صدا هم نکنم این آقام با من بیداره😁 دم صبح که خواب و بیدار میشه میفهمه من پیشش نیستم فوری شصتش خبردار میشه که صبحه و میاد تو دستو پا