مینیمالیست شدن یعنی چی؟

خروجی امروزم تی شرت کهنه خودم که تبدیل کردم به دستمال.و یک عدد جورابم.یه قوطی ماسک صورت دارم خیلی وقته .اونم امروز استفاده کردم دوبار دیگم بزنم بندازم بره.

نکته دوم خیلی خوب بود که اکثرا برخلافش صحبت میشه ولی منم دقیقا همین کارو میکنم

هرچیزی که به سبک استایل و زندگی من شبیه هست و وارد خونمون بشه می‌ذارم کنار اونایی که مصرف میکنم از بین رفتن اونو میارم تو دست و مثل خرید کردن نگاهش میکنم یه مینیمالیست خارجی بود اسمش یادم نیست تیشرت زیاد داشت و همه رو دوست داشت و دلش نمیومد خروج بذاره همه هم تقریبا نو

سه تا کارتن گذاشت و تیشرت ها رو چهار قسمت کرد یک قسمت تو کمد و بقیه تو کارتن 

قرار شد هر وقت تیشرتای کمد از بین رفت بره از انباری خونش تیشرت بخره

و چون آدمی بود که خرید دوست داشت اینجوری حالش هم خوب تر بود

خروجی های امروز من

اگه ازش درست استفاده کنن خیلی عالیه و همیشه دلم میخواد تو خونه دلخواهم همچین مطبخی داشته باشم.و لی یه سری از اقوام ما جوری ازش استفاده میکنن که بیشتر شده اتاق شکنجه ی خانم خونه تا یه آپشن و رفاه. 

انشالله دیگه فقط وفقط طلامیخری 😍😍😍😍😍😍😍

بله متاسفانه خیلی اهمیت به مطبخ نمیدن و بسیار کوچیکه

من یکی از زندایی هام تو مطبخش یه پنجره بزرگ گذاشته و تمام لبه پنجره رو گل گذاشته مطبخش رو از کل خونشون بیشتر دوست داریم و با اینکه تو مطبخش کلا ۴نفر بصورت فشرده میتونن بایستند همه میرم میچپیم تو مطبخ😂

خروجی امروز دو جفت جوراب یکی برای همسر یکی پسر بزرگه که آنقدر پوشیده بودن کاملا نازک شده بود و کشش شل بود

مردای خونه ما پاشون سایز بزرگه و جوراب زود از بین می‌ره

ورودی هم دو جفت قبلا خریده بودم براشون اونا رو میذارم جای این یکی ها و در اولین فرصت دو جفت میخرم میذارم کنار 

خروجی بعدی شیشه سیر ترشی هفت ساله که متاسفانه شکست و چون پودر شد نشد سیر ها رو نجات بدیم و با سیر ها رفت تو سطل زباله

یه مانتو مشکی خودم رفت خروجی بعلت استفاده زیاد از بین رفته بود جایگزین هم یه مانتو مشکی تقریبا نو داشتم که چون دو تا بودن اون یکی رو گذاشته بودم کنار الان اون میاد تو دست 

و دیگه مانتو کنار گذاشته ندارم ولی تا مدتی هم نیاز به مانتو نخواهم داشت

منم خیلی زیااااد لباس دارم و اول تابستون اومدم همین کار رو کردم و همه ی لباسای نو رو جمع کردم تا اونایی که کهنه شد رو دور بندازم و از همون نوها که تو بقچه ی لباس گذاشتم خرید کنم. یه سری هم که میدونستم اصلا نمیپوشم رو بخشیدم. اینجوری کمد و کشوی لباسام خلوت شدن و نظم پیدا کردن و مطمئنم حالا حالاها ورودی لباس نخواهم داشت. 

آخ آخ گفتی، دلم میخواد یه پنجره ی بزرگ رو به باغ پرتقال داشت بهار بوی بهارنارنج بپیچه اونوقت شستن ظرف شاعرانه ترین کار دنیا بود برام... 

امروز یکی سوغاتی مشهد نبات بسته بندی و مهر آورد منم بازش نکردم چون نبات باز زیاد داریم

 گذاشتم چندماه دیگه قسمت شد رفتیم ایشالا مشهد بدم بکسی.انقضا هم داره  ۲ سال

اگر قبل مینیمال شدنم بود در جا مشبای مهر و نبات میکندم خخخخ

چه ایده خوبیه منم اونا که کهنه اس یا دوستشون ندارم دلمم نمیاد بندازم دور می‌پوشم تا از دور خارج بشن 

ممنونم گلم 

خدا عزیزان شما رو هم حافظ باشه 

چقدر لذت بردم 

خدا ان شاالله والدینتون رو براتون حفظ کنه سایه شون مستدام باشه 🌺

آخی 😄

😁