من توی یه مسافرت بنا به دلایلی با یه خانواده تقریبا همسفر شدیم
که یه پسر و یه دختر داشتن پسر تقریبا ۲۰ دختر ۱۶
از وقتی اونارو دیدم دلم خواست بچه اولم پسر باشه و مثل پسر اونا همونقدر درست و صالح بشه
خواهرش یه کاری انجام داده بود که درست نفهمیدم چیه ولی انقدر قشنگ با خواهرش صبحت میکرد و حواسش بهش بود که منم دلم خواست بچه اولم پسر باشه
اینقدر که این پسر خوب بود