گل صحرا منو یادت میاد هفته شش که بودم اومدم گفتم بچه ها من دارم سقط میکنم
چون قبلا سقط کرده بودم درد و خونریزی سقط برام آشنا بود....
گفتم تموم شد رفت
دیدی وقتی انگشتت رو جلوی شلنگ آب میگیری زور آب زیاد میشه فش فش صدا میده..... من اونجوری ازم خون میومد.... داشتم فک میکردم نکنه تو رحم شاهرگ وجود داره من تا حالا نمیدونستم🤔
درد و انقباضایی داشتم که وقتی شروع میشد نفسم قطع میشد و پتو رو چنگ میزدم. درد که قطع میشد فرصت میکردم نفس بکشم عین کسایی که دارن زایمان طبیعی میکنن....
اما در کمال ناباوری بعد از اون ماجراها رفتم سونو و قلب جنین میزد. جاش امن و آروم بود
اون درد چی بود و اون همه خون از کجا اومد نمیدونم... فقط میدونم خیلی بیشتر از اینا باید صبوری کنیم و توکل
اونچه که باید بشه میشه. برای با خبر شدن از فردا عجله نکن. زمان حال رو مدیریت کن..... زمان حال تو الان اینه که جنین تو رحمت وجود داره و تو بدون چک و چونه مادر محسوب میشی. شاید الان نتونی سینه به دهن بچه ات بدی و شکمشو سیر کنی اما میتونی با آرامش و حال خوب معنوی باعث آرامشش بشی. آرامشی که برای رشد مغز و قلبش حیاتیه
حال بد روحی برای همه مون عادیه. گریزی هم ازش نیست . اما کمی غمگین شو. کمی اشک بریز و زود خودتو پیدا کن. ولی هیچوقت نگو خدایا اگه میخوای بگیریش زودتر بگیرش
ببخشید خیلی وراجی کردم🙈