ما از قبلش دوست بودیم اما خب بیشتر مجازی
پسرعمومم بود ولی راهمون دور بود
رفتیم تو اتاق رسم اینطوری بود باید مادر جفتمون باشن
اون کلی حرف زد و شرط گذاشت منم گفتم متقابلا همینو ازت میخوام
و یه شرط دیگه ایی که مربوط به خودته بعدا میگم
قبل عقد رفتیم بیرون
گفتم ببین من بخاطر عشقمون دارم از درس و کار و خانوادم میگذرم ولی ازت خیانت ببینم حتی اگر به گوشم برسه حتی به دروغ ولت میکنم یک ثانیه هم باهات زندگی نمیکنم حتی اگر ده تا بچه ام داشته باشیم
گفت درستشم همینه ولی اگر هر کدوممون از هم دیگه خسته شدیم یا از کس دیگه ایی خوشمون اومد میتونیم راست و حسینی بگیم و جدا شیم لازم به خیانت نیست
مو به مو شرطاشو انجام داد و منم چیزی ازش ندیدم
ولی اینو بگم فرهنگ خانواده ها اینا خیلی مهمه
من تهران بزرگ شده بودم اون شهرستان یکسال اول خیلی دعوا داشتیم چون خیلی باهم فرق داشتیم
سعی کن کسیو انتخاب کنی مثل خودت باشه