منم بعد چند سال مجدد تونستم خودمو راضی کنم باز برم پانکچر و انتقال
چون دیدم سنم میره بالا و بعدش دیگه فایده ای نداره
ولی متاسفانه بد جور اذیت شدم
هم بعد از پانکچر که یهو گفتن یه جنین تشکیل شده
چند روز داغون بودم، واقعا انتظارش رو نداشتم
تعداد تخمک کم نبود ولی فقط شد یک جنین
بعدم که همون یه دونه منفی شد
زمان انتقال با روحیه عالی شروع کردم، مثبت فکر کردم
فقط گفتم میشه فقط گفتم خدا کنارمه، متن های مثبت مینوشتم
دائم از خدا تشکر میکردم میگفتم میدونم این دفعه ناامید برم نمیگردونی
لحظه ای که دیدم منفیه باورم نشد، میگفتم مگه میشه
تازه خودمو گول زدم داروها رو قطع نکردم باز آزمایش رو تکرار کردم که دیگه باورم بشه این دفعه هم نشده
میدونم شروع مجدد سخته
خدا به شما هم کمک کنه که اگر شروع کردی با دست پر از این مسیر خارج شی