۳۹ سالمه
چی بگم عزیزم لابد من خیلی بدشانسم😭😭😭
اصلا نمیتونم جلو گریم رو بگیرم
بیشتر از برخوردش ناراحتم
اینکه بهم میگه اشتباهی اومدی خیلی دلمو شکوند، کلی خودم رو کنترل کردم نزنم زیر گریه
آخرش هم نمیدونی چطوری بهم نسخه داد. پشتش به من بود در حالیکه داشت میرفت به دستیارش گفت بنویس واسش و رفت
نه خداحافظی ای نه چیزی
۵ سال تو امریکا بهم گفتن به خاطر سنت احتمالا سقط میکنی یکبار دلم نشکست حرصم میگرفت ولی دلم نمیشکست گریه نمیکردم
چون خیلی خوب با بیمار رفتار میکنن، خیلی محترمانه ،خیلی هاشون حتی دلداری میدن و میشینن مثل یه مشاور روانشناس باهات حرف میزنن و آرومت میکنن
من بعد از سه ساعت معطلی با نیش باز رفتم تو با یه چشم پر از اشک اومدم بیرون