عزیزم اینکه حس و حالت چیه کاملا. قابل درکه ولی بجای دامن زدن به این حس و حال بهتره با واقعیت زندگی کنار بیای ، همه ما میریم و این اسباب و وسایل میمونن به یادگار ...پس حیف جوونی و اعصابمون که برای مال دنیا ازبین بره ، ازطرفی هم میوه هم داشته باشه بالاخره سهم شما و پدرت را میذارن از الان فکر اینهارونکن، اگه هم خوردن مطمئن باش ثوابش میرسه به روح مادرت ، از طرفی پدرت صاحب ویلاست و خودش در قید حیاته و دلش شادی و تفریح بچهاش را میخواد و میدونه مال دنیا را کسی با خودش نمیبره برای همین به حرفایی ک تو میزنی بی توجهی میکنه ( هرعاقلی هم بود همینکارو میکرد) جدای از این که توالان داغ و غم مادرت توی دلته و حس کینه و نفرت به برادرت و خانوادش فکر کنی حق تو صایع شده وی در اصل اصلا موضوعی نیست که به شما مربوط باشه ....تهش میتونی سرخاک مادرت بلند بگی مامان جون روحت شاد ،امیدوارم روحت در عذاب نباشه بابت اینکه همه چی برخلاف میلت شد و باغ و خونت دیگه رفت و امد داخلش ازاد شد ، خدا رحمتت کنه .......
امیدوارم جای مادرتون سبز باشه، باهاتون همدردم، من این تجربه شما رو ۷ سال پیش پشت سر گذاشتم ( ۴ روز دیگه هفتمین سالگرد مادرمه ) ، فقط گذر زمان کمکتون میکنه، صبوری کنید اگه معتقد هستین با دعا و نماز و قرآن برای مادرتون خودتون رو آروم کنید، خیلی خیلی نتیجه بخش و تاثیرگذاره، خواهر برادرام بعد از فوت ناگهانی مادرم دچار افسردگی و مصرف دارو و این چیزا شدن، ولی من فقط پناه بردم به خدا، خیلی کمکم کرد خیلی بیشتر از تصورتون🌺
به بابات بگو کلید باغ رونده ب داداشت عزیزم
بابام پسر دوسته پسرشو ول نمیکنه ب خاطر حرف من. تا الانم خیلی به داداشم پول داده اون باغ و ویلا هم میرسه ب داداشم . داداشم پسر نداره یه بار میخواستم بگم الان تو با من فرقت چیه اگه من نمیتونم ادامه بدم نسل پدری رو توام نمیتونی ولی گفتم دلش میشکنه ناراحت میشه از خدا ترسیدم. بخدا از بس ک بین من و داداشم فرق میزارن
اگه شرایطشو داری خودت برو با دوستات برو اونجا بمون
بزار بگوششون برسه
خدا مادرت را رحمت و دلت را اروم و رابطتتون را بهتر کنه گلم ....یادت باشه ارزشتو انقدر زیاده و خداهم از عمد داره این اتفاقات را سرراهت قرار میده که به خودت بیای و درک کنی که دنیا جای بیخود و بی ارزشی هست ....مهم دنیای ابدی .انشاالله بتونیم اونجا خوب باشیم .
