2777
2789
عنوان

من فوبیای جای تنگ و کوچیکو دارم مثلا غاری که سقفش کوتاهه

| مشاهده متن کامل بحث + 609 بازدید | 65 پست

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

روی دریا نه مثلا شنا


اتفاقا منم از اب میترسیدم

تا جلسه اخر استخرم نتونستم شیرجه بزنم😂

ولی بعدش اوکی شدم

ادم بنظرم باید هی ترس هاشو‌ زندگی کنه تا اوکی شه

لطفا من را در تاپیک های اقتصادی تگ کنید  .
منم بدترین چیز برای من ام ار ای بود و اینکه خانمه گفت باید دستاتو ببندیم به اون تخت ام ار ای دیگه یع ...

عزیزم☹️

ام ار ای با تزریق بودی؟

لطفا من را در تاپیک های اقتصادی تگ کنید  .
وای... دست بستن ترسناک ترش می کنه. آدم احساس می کنه بی دفاعه.

دقیقا انگار توی قبر میگذارنت من کسی دستمو ببنده حالم بد میشه

یه بازی بود بچگی پدر بزرگم دستامون رو میبست با شال اون رو اصلا انجام نمیدادم حالم بد میشد 

عزیزم☹️ام ار ای با تزریق بودی؟

نه بدون تزریق ولی مردم ها مردم چندین بار هم باید تکرار میشد..خواهرمم یه بار مجبور شد بره اینقدر گریه کرد اون تو حالش بد شد پنیک کرد.....همون روزی که من رفتم یه زن 60 ساله قبل من رفته بود دستاشو گرفتن اوردنش اونم بدجوری پنیک کردا داشت میمرد

نه بدون تزریق ولی مردم ها مردم چندین بار هم باید تکرار میشد..خواهرمم یه بار مجبور شد بره اینقدر گریه ...

اخر خواهرتو تونستن ام ار ای کنن؟

لطفا من را در تاپیک های اقتصادی تگ کنید  .
اخر خواهرتو تونستن ام ار ای کنن؟

نه اون مدل ام ار ای رو نداد اینقدر اومد بیرون اتاق منم همراهش بودم حالش بد بود 37 سالشه ولی عین بچه 5 ساله زار میزد ....اینقدر سرخ شده بود پنیک کرده بود نفس بلند میکشید اصلا گریه اش ساکت نمیشد که هق هق میکرد...دکتر نمیدونم چرا اینو گفته بود بره ام ار ای.....بعدا فکر کنم مدل دیگه ای رو رفته بود اینو دیگه یادم نمیاد

ولی اون تونل ام ار ای خیلی بده خدا اینو برا کسی نخواد قشنگ حس میکنی تو قبر کردنت...حالا زنه به من یه ساعت توضیح میداد که نترس اون تهش بازه...از ترس جرات نمیکردم چشامو وا کنم میگفتم اگر تهش وحشتناک باشه چه کنم ...با اضطراب و وحشت زیادی اصلا ضربان قلبم اینقدر بالا بود تا 3 ساعت بعدش بیحال بودم از ترس جون نداشتم 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ازدواج

گمشده۱۹۹۹ | 46 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز