منم همدردم باشما، حتی ازینکه بچه ام محکم بغلم کنه میترسم، ازینکه سرم زیرپتو باشه، ازینکه کسی دستامومحکم بگیره، ازغارو چاه وایناکه نگووووو اصلا، همین الان نفسم تنگ شد،،، حتی باخودم میگم نکنه زلزله بیاد اوار بریزه روسرم من اون زیر زنده بمونم؟!؟ میگم خداکنه جادرجا بمیرم زنده نمونم اوووف قفسه ی سینه ام تنگ شد