سلام دوستان میشه کمکم کنین ؟
راستش من باهمسرم ۲ سال دوست بودیم ۲ سال نامزد خیلی دوسم داشت و بهم احترام میذاشت همه چی میخرید ...
الان یک و نیم ساله ازدواج کردیم و زیر یه سقفیم ولی رفته رفته توجهش بهم کم میشه ... توجه که چه عرض کنم نه پول تو جیبی میده بهم وقتی میخوام چیزی بخرم نمیخره اصلا یک ساله خونه پولی نمیاره ... هر پولی درمیاره به قول خودش تو بورس انس جهانی صفر میکنه ...
راستش حتی رابطه ام نداریم چند ماه یکبار ... حتی گوشیش اثر انگشت گذاشته من نفهمم چخبره تو گوشیش
میام احساسمو بیان کنم ناراحتیمو با دعوا و داد و بیداد و کتک تموم میشه و قهر
رفتم به پدرم و مادرم گفتم اونا بدتر هیچی نگو .. گفتم باهاش حرف بزنین حرف نزدن اصلا اهمیت نداد یه بیغیرتی کامل درمورد دخترشون
کسیو ندارم پشتم باشه اینم میدونه خانوادم هیچی نمیگن بدتر سواستفاده میکنه میخوام دهن باز کنم میگه برو طلاق بگیر
بعدشم مریض میشه حرص میخوره
خیلی منفی گراست و ناامید من یه دختر شاد بودم از وقتی باهاش ازدواج کردم افسرده شدم و ناامید
هیچ جایی نمیبره منو همش خونه خونه میگم دلم گرفته میگه برو خونه مامانت
چیکار کنم من آخه
چطوری زندگیمو درست گنم اصلا پیش روانشناس هم نمیره