2777
2789
عنوان

زناشویی

1158 بازدید | 50 پست

سلام دوستان میشه کمکم کنین ؟ 

راستش من باهمسرم ۲ سال دوست بودیم ۲ سال نامزد خیلی دوسم داشت و بهم احترام میذاشت همه چی میخرید ...

الان یک و نیم ساله ازدواج کردیم و زیر یه سقفیم ولی رفته رفته توجهش بهم کم میشه ... توجه که چه عرض کنم نه پول تو جیبی میده بهم وقتی میخوام چیزی بخرم نمیخره اصلا یک ساله خونه پولی نمیاره ... هر پولی درمیاره به قول خودش تو بورس انس جهانی صفر میکنه ...

راستش حتی رابطه ام نداریم چند ماه یکبار ... حتی گوشیش اثر انگشت گذاشته من نفهمم چخبره تو گوشیش 

میام احساسمو بیان کنم ناراحتیمو با دعوا و داد و بیداد و کتک تموم میشه و قهر 

رفتم به پدرم و مادرم گفتم اونا بدتر هیچی نگو .. گفتم باهاش حرف بزنین حرف نزدن اصلا اهمیت نداد یه بی‌غیرتی کامل درمورد دخترشون 

کسیو ندارم پشتم باشه اینم میدونه خانوادم هیچی نمیگن بدتر سواستفاده میکنه میخوام دهن باز کنم میگه برو طلاق بگیر 

بعدشم مریض میشه حرص میخوره 

خیلی منفی گراست و ناامید من یه دختر شاد بودم از وقتی باهاش ازدواج کردم افسرده شدم و ناامید 

هیچ جایی نمیبره منو همش خونه خونه میگم دلم گرفته میگه برو خونه مامانت 

چیکار کنم من آخه 

چطوری زندگیمو درست گنم اصلا پیش روانشناس هم نمیره 

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

چقد شبیع همیم

من سه سالع منتظر بودم آدم شه نشد

دیگه میخوام برم ب اکسم پیام بدم از حرصش دوسندارماااا ولی با کاراش مجبورم میکنع ب این کار 

منو نمیبینع وجود ندارم براش

منم میخوام دیگه اونو نبینم و برام مهم نباشه

طلاق بگیرم کدوم خانواده پشتمن آخه؟ میگم رفتم به مامان بابام با گریه گفتم باهاش حرف بزنین انگار نه ان ...

خداا چقدر بدبختی اخه سر ما زنا میریزه 

مهریه نداری؟ بندازش تو زندون خونه رو بگیر ازش

دشمنانت را بکش و اگر می‌توانی دوستانت را هم؛

شوهر منم اوایل خیلی بهم محبت و توجه میکرد الان بعد هفت سال و دوتا بچه محبتش کمتر شده ولی اینکه ماهی ...

من خیلی میگم بریم مشاوره قبول نمیکنه... فکرش شده پول بعدش پول درمیاره میذاره بورس عرض ۱۰ دقیقه پولش صفر میشه ناراحتی و غصه 

بخدا قسم یک ساله بخاطر بورس نه پولی میده بهم چیزی با سیلی صورتمو سرخ نگه داشتم ... دقیقا رابطه نداریم گاهی میگم نکنه خیانت میکنه بعدش میگم اهلش نیست که .... رمز گوشیشم اثرانگشت گذاشته نمیدونم چی داره اصلا گوشیش نمیده بهم قبلنا نگاه میکنم وقتی رمز بود هیچی پیدا نمیکردم 

سلام عزیزم بنظرم تصمیم جدی بگیر عمرتو هدر نده بخدا ارزش نداره اگه واقعا دوسش داری و اهمیت نداره کتک بخوری، خودت مشاوره بگیر و با روانشناس صحبت کن که چطور رامش کنی... اگه نه میبینی درست بشو نیست..  محکم وایسا رو تصمیم طلاق و تمام حق و حقوقتو بگیر و برو زندگی کن و انشاءالله بخت خوب نصیبت بشه

شما تمام تلاش تون کردین واسه سازش ولی هم پایه سازش تفاهم نداشته باهاتون دیگه این کامل رسیدین به درکش چرا بازور موندین به جای که تعلق ندارین خب بازور موندن و گذشت کردن های شما خانما باعث شده اینقدر اینجور آقایون پرو کنید پروتر هم شدن دیگه کی میخواین شما خانما به خودتون بیاین احساس و گذشت و هیجان و اعصبانیت هاتون باعث بشه جای عقل تون تصمیم بگیره و هی نسل های آقایون بی بخارتر کنید پروتر کنید

تو زندگیت مجبور نیستی به هیچ کسی راجع به چیزی جواب پس بدی به غیر از وجدانت اینو هیچ وقت یادت نره در عالم هرکسی ممکنه مهر قلب داشته باشه ولی نه [وجدان] همه بندگان مقرب الهی هستیم مهم اینه ک خدا فراموشت نکنه وگرنه بقیه که میان‌ و‌ میرن انسانیت داشتن و معرفت وجدان آسوده و اراده ومهربونی سبک زندگی نجیب زاده هاست انگاری قرن ماروزگار مرگ انسانیت هست  انسانیت گاهـی یک لبخندهس یک آرامش امنیت که محکم میگه نترس من هستم کمکت میکنم  که به احساسات و روح یک انسان غمگینی آرامش هدیه میکنی چشم بهم بزنید عمرتون میگذره پس حواستون به تلف شدن روزها تون در آشفتگی ها باشین.                                                                  

بیشتر ببینید
خداا چقدر بدبختی اخه سر ما زنا میریزه مهریه نداری؟ بندازش تو زندون خونه رو بگیر ازش


مهریه نمیده بهم برگشت گفت برو طلاق بگیر دوسال یکبار یدونه سکه چیه مگه ... دست خودم بود طلاق میگرفتم میرفتم خونه بابام آدم شه بیفته به پام ... ولی امروز رفتم با گریه گفتم بابا مامان باهاش صحبت کنین گفتن شب بیاد صحبت میکنیم شب اومد بابام انگار نه انگار 

اهمیت ندادن بهم چیزی میگم ایوای زشته تو فامیل تو کوتاه بیا چیکار گنم آخه دیگه ابنم 

اینم بدتر اخلاق خانوادم میدونه عین بی کس و کارا باهام رفتار میکنه ..

همش تقصیر بورس شوهرمنم پول ندارهدالان همه رو کرد تواینا

آره خدا لعنت کنه اونی که بورس درآورد 

شوهر منم هرچی میاد دستش بورس نذار اصلا وگرنه یگم بگذره معتاد میشه به بورس و بینوا میشین

مهریه نمیده بهم برگشت گفت برو طلاق بگیر دوسال یکبار یدونه سکه چیه مگه ... دست خودم بود طلاق میگرفتم ...

چی بگم والا کاش خانوادت پشتت بودن بعضی مردا حیف اسم مرد که بهشون بگیم

دشمنانت را بکش و اگر می‌توانی دوستانت را هم؛

سلام عزیزم بنظرم تصمیم جدی بگیر عمرتو هدر نده بخدا ارزش نداره اگه واقعا دوسش داری و اهمیت نداره کتک ...

خانوادم اصلا پشتم نیستن که طلاق بگیرم میدونم طلاق بگیرم حتی منو خونه راه نمیدن ... آره خیلی دوسش دارم ولی خیلی دلمو میشکنه خیلی خیلی صاف تو صورتم تو دعوا نگاه کرد گفت دوست ندارم.... میدونی نمیدونم چرا اینجوری شده خیلی دوسم داشت همش بغلم میکرد نزدیکم میشد الان انگار ازم متنفر شده حرف میزنم سوبرداشت میکنه میخوام راه حل نشونش بدم تو باتلاق بورس بیشتر نره دربیاد ...خیلی بددهن شده تازگیا گفتم همش ناامیدی ناشکری یکم از پدرت یاد بگیر ببین چقدر امیدواره امید آدمو خوشحال میکنه من میخواستم بگم که امیدوار باشه زندگیمون شاد شه برگشت گفت برو طلاق بگیر زن پدرم شو خیلی خوبه اونه 

جالبه خودشم شعلش تو دادگاهه بدتر اونقدر آشنا داره چیزی میگم لالم میکنه 

فکر میکنه من دشمنشم فکر میکنه من بدشو میخوام باهام دعوا میکنه بعدش مریض میشه ...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792