از18 سالگی تا 25 سالگی صبرکردم تا بشه...
سخت بود..خیلی سخت گذشت...
ولی دیدم صبر کردن خیلی بهتر از حسرت خوردنه...
اینهمه سال پشت کنکور موندم تا پزشکی قبول بشم...
و خدا امسال جواب صبرهامو به قشنگترین شکل ممکن جبران کرد..
خواستم اینجا بلند بگم «می ارزید»..
به ذوق مامان بابام می ارزید..
به اینکه همه جا با غرور ازم حرف میزنن می ارزید...
به اینکه اولین بار روپوشمو بردم خونه و پوشیدم و اشک شوق رو تو چشماشون دیدم می ارزید...
به اینکه اولین پزشک فامیل شدم می ارزید...
بچه پررو باشید...
آنقدر در بزنید تا بلاخره باز بشه و نور بتابه به زندگیتون...
تو این چندماه انقدر زندگیم زیر و رو شده و روی قشنگشو نشونم داده که هیچی از سختیای اونهمه سال یادم نیست...
امروز یهو دلم خواست بنویسم ،شاید واسه یه نفر نشونه شد...امید شد...جوونه شد ته قلبش...
صبر کردن سخته ولی حسرت خوردن خیلی رنج بزرگتریه...
اگه صد بار برگردم عقب بازم همین مسیرو میام..
شاید بگید عمرتو باختی ولی من این چند ماه قدر تموم اون چند سال زندگی کردم...
شکر...
الهی خدا جواب صبر و تلاش تک تکتونو بده به حرمت وقت اذان...❤️🥲